| کد مطلب: ۵۶۶

برجام و حق پخش

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

چرا برای گرفتن تصمیم ملی محتاج فشار بیرونی هستیم؟

ظاهرا این‌‌بار قرار است بالاخره تصمیم بگیریم؛ نه یک تصمیم که دو یا شاید هم سه تصمیم. تصمیم اول درباره برجام است و پذیرفتن پیش‌نویس اروپایی‌ها برای نجات و احیای توافق هسته‌ای. تصمیم دوم درباره ورود زنان به ورزشگاه‌ها در لیگ‌برتر فوتبال است و تصمیم سوم، درباره حق پخش تلویزیونی همین مسابقات. از میان این سه تصمیم، در ظاهر میان تصمیم اول (برجام) با دو تصمیم دیگر که به فوتبال مربوط هستند، ارتباطی دیده نمی‌شود و شاید این پرسش را به ذهن آورد که چرا نویسنده، موضوعی ملی و حتی بین‌المللی که تبعات آن می‌تواند کلیت کشور و نیز مناسبات منطقه‌ای و امنیتی را از خود متاثر سازد، با مسائل فوتبالی مقایسه می‌کند که گرچه مخاطب زیادی در جامعه دارد، اما حیات و ممات کشور به آن بستگی ندارد‌. طبعا، از منظر ابعاد موضوع و اهمیت تصمیم‌گیری، برجام نه‌تنها با فوتبال که با هیچ تصمیم مهم دیگری در ایران امروز قابل‌مقایسه نیست. پس چرا و چگونه می‌توان تصمیم درباره برجام را با تصمیم درباره دو موضوع فوتبالی مقایسه کرد؟ پاسخ در «مکانیزم تصمیم‌گیری» است. اتفاقا از این منظر، تصمیم درباره برجام با تصمیم درباره حضور زنان در ورزشگاه‌ها در یک دسته قابل صورت‌بندی است. اما تصمیم درباره حق‌پخش تلویزیونی با آنکه مرتبط با فوتبال است، با تصمیم درباره حضور زنان در ورزشگاه‌ها در یک دسته قرار نمی‌گیرد. دلیل آن‌هم، پررنگ‌تر بودن پارامتر خارجی در برجام و مورد مربوط به زنان است. البته، هر دو موضوع واجد پشتوانه‌های اجتماعی و سیاسی موافق و مخالف در داخل کشور هستند. در مورد برجام، نیروهای حامی تنش‌زدایی با دنیا و خواستار عادی‌سازی مناسبات بین‌المللی و منطقه‌ای کشور، دستیابی به توافق هسته‌ای را گام نخست و شرط لازم در پیشبرد این رویکرد می‌دانند و در مقابل، نیروهای رادیکالی هم در کشور حضور دارند که سخنگویان و رسانه‌های آنان طی دو دهه گذشته، به دلایل ایدئولوژیک یا منافع اقتصادی، مدام بر طبل خروج از NPT و بستن تنگه هرمز کوفته‌اند و حتی برخلاف سیاست‌های نظام، بعضا از حرکت به سمت ساخت بمب اتم سخن گفته‌اند. در مورد حضور زنان در ورزشگاه‌ها نیز، سال‌هاست که ازیک‌سو، کمپین‌های میدانی و مجازی فعالان این حوزه برقرار است و ازسوی دیگر، نیروهای سنتگرا و مخالف حضور اجتماعی زنان، به مواجهه و مقابله با این مطالبه می‌پردازند. بااین‌حال، توازن واقعی قوا در هر دو مورد، به سمت‌وسویی است که نیروی حامی تغییر وضع موجود، با آنکه از حمایت اجتماعی بیشتری برخوردار است؛ اما در پیشبرد خواست خود در سطح سیاسی و رساندن آن به مرحله تصمیم و اجرای نهایی باز می‌ماند. دلیل این امر هم، تسلط و نفوذ جدی، گسترده و دائمی نیروهای حامی سیاست خارجی ایدئولوژیک و مخالف تغییرات اجتماعی در حکومت است که امکان تاثیرگذاری نیروهای حامی و حامل تغییر و عادی‌سازی را اندک ساخته است. در این شرایط، ورود پارامتر خارجی که به ابزارهای فشاری چون تحریم (از سوی شورای امنیت و قدرت‌های جهانی در مساله هسته‌ای) و تعلیق (از سوی فیفا در موضوع زنان) هم مجهز است، تعیین‌کننده می‌شود و خواسته یا ناخواسته، موازنه داخلی حول این دو مساله را تغییر می‌دهد. ازاین‌روست که در این دو موضوع، پدیده‌‌ها و عباراتی چون «ضرب‌الاجل»، «مهلت» و «اولتیماتوم» معنا می‌یابد و نیروی مخالف تغییر در داخل، از حدی بیشتر نمی‌تواند زمان بخرد و روند فرسایشی و تاخیری در تصمیم‌گیری خود را ادامه دهد. به عبارت دیگر، پارامتر خارجی در چنین تصمیماتی الزاما نمی‌تواند خواست خود را به تصمیم‌گیرندگان داخلی تحمیل کند؛ اما آنان را وامی‌دارد که بالاخره، تصمیم خود را بگیرند (حال، هرچه می‌خواهد باشد). این درحالی است که در مورد حق پخش تلویزیونی، دست‌کم تا امروز هنوز آن سطح از الزامات بیرونی به فدراسیون فوتبال (و مهمتر از آن، رادیوتلویزیون رسمی ایران) تحمیل نشده که تصمیم نگرفتن، بلاتکلیفی و ادامه روند فرسایشی موجود را به تهدیدی بزرگ و دارای پیامدهای سنگین تبدیل کند. ازاین‌روست که پیش‌بینی می‌شود تصمیم درباره حق پخش تلویزیونی، حداکثر در دایره‌ای محدود و به‌شکل کدخدامنشانه رفع‌ورجوع شود و منابعی که از این طریق به فوتبال می‌رسد، هیچ نسبت و تناسبی با لیگ‌های معتبر جهان و حتی قاره آسیا نداشته باشد. این درحالی است که در مورد برجام و حضور زنان در ورزشگاه‌ها، اولا، باید تصمیم‌گیری در یک محدوده زمانی مشخص انجام گیرد و ثانیا، روند اجرای تصمیم با نظارت دقیق بین‌المللی دارای ضمانت اجرایی است. دقیقا، همان دو موردی که نظام تصمیم‌گیری کشور وقتی پارامتر خارجی در میان نباشد، فاقد آن است. یا تصمیمی گرفته نمی‌شود، یا تصمیم در جهت مقابله با تغییرات است و اگر در رخدادی بعید، تصمیمی هم در جهت تغییر و اصلاحات گرفته شود، عموما فاقد ضمانت اجرایی خواهد بود. (برگزاری علنی و با حضور هیات منصفه محاکمات سیاسی، مصداقی از این امر است). اما نکته مهمی که در مورد هر سه موضوع (و بسیاری موضوعات محل نزاع دیگر در ایران امروز) مشترک است و جای طرح دارد، اینکه خواست و مطالبه بیرونی که از سوی سازمان‌های بین‌المللی طرح می‌شود؛ در جهت استثمار یا تضعیف توان و ظرفیت‌های داخلی کشور نیست. آنچه قدرت‌های جهانی در برجام از ایران می‌خواهند، پذیرش نظم و قواعدی است که امروز بر روابط بین‌الملل حاکم است و جز چند کشور منزوی، بقیه به آن ملتزم هستند و در ازای آن، از ظرفیت‌های جهانی کم‌وبیش برای توسعه کشور خود بهره می‌برند یا دست‌کم، دچار رشد اقتصادی منفی و متحمل تورم دورقمی طی بیش از چهار دهه نمی‌شوند. فیفا نیز از ایران، چیزی جز رعایت قواعد و موازین بین‌المللی مصوب جهان فوتبال در جهت بهره‌مندی یکسان و عادلانه زنان و مردان از ظرفیت‌های این ورزش مهم در جهت افزایش نشاط و شادی و همبستگی اجتماعی و صلح و آشتی جهانی، توقع و انتظاری ندارد. حتی در مورد حق‌پخش هم، گرچه هنوز آن سطح نظارت و الزام بین‌المللی وجود ندارد؛ اما شانه خالی کردن از آن، تاکنون حاصلی جز ورشکستگی و بدهکاری باشگاه‌ها و حذف آنها از مسابقات بین‌المللی نداشته است؛ اتفاقی که سال گذشته، منجر به حذف استقلال و پرسپولیس از لیگ قهرمانان آسیا شد. این درحالی است که در همه‌ کشورهای دارای لیگ‌های معتبر، باشگاه‌ها دارای تراز مالی مشخص و شفاف هستند و بخش عمده درآمد آنها هم از حق پخش تلویزیونی و اینترنتی تامین می‌شود. اینجاست که فراتر از این موارد و مصادیق، مجموعه تصمیم‌گیرندگان کشور خود را با پرسشی جدی مواجه می‌بینند که هرچه سریع‌تر به آن پاسخ دهند، هزینه‌های کمتری خواهیم پرداخت. پرسش این است: «آیا می‌خواهیم با جهان ارتباط داشته باشیم و از ظرفیت‌ها و فرصت‌های ناشی از این ارتباط برای بهبود وضعیت خود بهره ببریم یا خیر؟» اگر پاسخ این پرسش واقعا مثبت باشد، دیگر نباید تصمیم‌گیری در همه موضوعات از برجام تا فوتبال، چنین به دقیقه ۹۰ و ضرب‌الاجل و مهلت گرفتن موکول شود و در آخر هم، آن چیزی را بپذیریم که از ابتدا روی میز بود.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی