| کد مطلب: ۲۵۹۰

ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست

ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست

درباره پیروزی تیم ملی فوتبال ایران

درباره پیروزی تیم ملی فوتبال ایران

Mokhtabad

سیدابوالحسن مختاباد

روزنامه‌نگار و فعال فرهنگی

اگر کسی فوتبال دوست داشته باشد، حتی در دوره‌ای به‌صورت جدی فوتبال و بازی‌های ملی و جهانی را دنبال کرده باشد، نمی‌تواند نسبت به بازی‌های جام‌جهانی بی‌تفاوت باشد و بخشی از وقت و زندگی‌اش را برای دیدن این بازی‌ها صرف نکند. اگر تیم ملی کشورش در این بازی‌ها باشد، حس مشارکت افزون‌تری به آن پیدا می‌کند. چراکه بخشی از هویت فرهنگی خود را در حیطه قهرمانان ورزشی کشورش جست‌وجو می‌کند؛ قهرمانانی که ورای هر ایدئولوژی و حکومتی هستند و پیروزی آنها برای ما شادی و شکست‌شان غمگین‌مان می‌کند. چرا؟ چون همچنان که غم بخشی از زندگی است، شادی هم جزئی از همین زندگی است. همچنان‌که سرگرمی هم بخشی جداناپذیر از این زندگی است.
آنهایی که در پی حذف بخشی از این زندگی‌ هستند، در واقع درکی خطی از زندگی دارند. چه‌کسی می‌تواند بپذیرد که مخالفان تیم ملی و فوتبال در تمامی لحظات زندگی‌شان غمگین و اندوه‌زده‌اند؟ آیا آنها هنگامی که لبخندی را بر گونه فرزندشان می‌بینند، نگاهی به حیوان خانگی خود از سگ و گربه و… می‌اندازند و با آن به بازی می‌پردازند در حال گریه هستند؟ آیا آنها به کارهای روزمره خود نمی‌رسند. بخشی از کار روزمره در تمامی زندگی‌ها انجام سرگرمی‌هاست. دیدن فیلم، شنیدن یک قطعه موسیقی، رفتن به تئاتر، دیدن نقاشی و خواندن رمان و داستان و سرکشی به شبکه‌های اجتماعی و ده‌ها سرگرمی دیگر جزئی از همین زندگی هستند.
اگر به شعار این روزهای خیزش اخیر توجه کنیم، در آن سخنی از مرگ نیست. سخنی از اندوه و غم نیست. بلکه سخن از «زن، زندگی و آزادی» است که هر سه آنها افقی را نمایان می‌سازند که در تخالف با دیدگاه منتقدان و مخالفان بازی‌های تیم ملی هستند.
ما ملتی اندوه‌زده‌ایم و لحظات شاد و زندگی‌بخش در زندگی ما بسیار کم است، درحالی‌که در گونه‌های مختلف هنری و ادبی فرهنگ ما لحظات شادی‌بخش کم نداریم، اما متاسفانه سیاست‌های موجود هم به‌گونه‌ای است که بخش غم را بیشتر ترویج می‌کند تا شادی را. که نمونه بارز شاعری که در آثارش انرژی و شادی است، مولاناست که اشعارش سراسر تحرک و طراوت و طرب و ریتم و حرکت است و خود نیز می‌گوید«بر این عقل ملولانه به یکبار بخندیم» یا در جایی دیگر می‌گوید:
طوطی نقل و شکر بودیم ما / مرغ مرگ اندیش گشتیم از شما
سعدی حکیم غزلی دارد که به‌خوبی این وضعیت را تفسیر می‌کند. همان غزلی که با بیت معروف در مطلع‌اش آغاز می‌شود:
به جهان خرم از‌ آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
این «همه عالم» همان تعبیری است که هم عالم درونی است و هم عالم بیرونی و در عالم درونی هم همه احساس‌ها را باید به اندازه‌اش حرمت نهاد و به آنها توجه کرد.
اوج هنر سعدی در این غزل را باید در این بیت جست:
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادی آن، کاین غم از اوست.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی