نگاه نظامی به رسانه نداشته باشیم
سردبیر هممیهن در مناظره با سردبیر روزنامه ایران: با توقیف فلهای مطبوعات، کلید کمرنگ شدن مرجعیت رسانهای در داخل کشور را زدند

سردبیر هممیهن در مناظره با سردبیر روزنامه ایران:
با توقیف فلهای مطبوعات، کلید کمرنگ شدن مرجعیت رسانهای در داخل کشور را زدند
در چند ماه اخیر یکی از نهادهای مهم در هر واقعهای، عملکرد و نقش رسانهها در حوزه اطلاعرسانی و مدیریت افکار عمومی بود. اما هر کدام از رسانهها به فراخور جایگاه و رویکردی که داشتند، اثرگذاری متفاوتی از خود نشان دادند. خبرگزاری شفقنا در میزگردی که با حضور محمدجواد روح (سردبیر روزنامه هممیهن) و کمیل تقیپور (سردبیر روزنامه ایران) برگزار کرد، به تحلیل عملکرد رسانهها در برابر مسائل و رویدادهای کشور پرداخت که گزارشی از آن در پی میآید:
رسانههای قدرتمند را از میان بردند
روح با توضیح درباره عملکرد رسانهها در برابر رخدادهای سال ۱۴۰۱ گفت:«رسانههای جریان اصلی در این سالها با دو مسئله جدی روبهرو بودند، یکی از این مسائل تحولات فناوری و تکنولوژیک و شکلگیری رسانههای نوین است که همچون همهجای دنیا تاثیرات خود را بر کارکرد رسانههای داخلی گذاشت، هرچند به دلایلی شبکههای اجتماعی در ایران هم دچار کژکارکرد شدند. بهطور مثال، اینستاگرام اصولا برای انعکاس تصاویر شخصی و دوستانه، بروز احساسات و تجربه زندگی روزمره تعریف شده، درحالیکه در ایران بهویژه در یکسال اخیر همین شبکه به یک ابزار سیاسی تبدیل شده است یا حتی تلگرام که رسانه خبریتری است در ایران برخلاف کشورهای توسعهیافته، محوریت بیشتری برای کاربران داخل پیدا کرده است، درحالیکه در کشورهای توسعهیافته و دموکراتیک، تلگرام چنین جایگاه و نفوذی ندارد. چون آنها اصولا از پیامرسانها انتظار ایفای نقش خبررسانی و تفسیر و تحلیل رویدادها در سطحی که تلگرام ارائه میکند، ندارند و این نقش را سایتها و شبکههای اجتماعی رسانههای رسمی برعهده دارند». او با بیان اینکه اقبال گسترده به شبکههای رسانهای غیررسمی و مجازی ریشه در تضعیف و نابودی نهاد رسانههای رسمی در کشور دارد، ادامه داد:«عامل دوم و مهمتر در تضعیف نهاد رسانه در ایران به برخوردهای دو دهه گذشته با مطبوعات و روزنامهنگاران برمیگردد که اوج آن، در اردیبهشت سال ۱۳۷۹ صورت گرفت و عملا با توقیف فلهای مطبوعات، کلید کمرنگ شدن مرجعیت رسانهای در داخل کشور را زدند و به تعبیر دقیقتر، تحت عنوان مقابله با تهاجم دشمن، بهترین پاس گل را به دشمن دادند. طبیعی است وقتی کمر به نابودی رسانه میبندیم، زمانی که به رسانه نیاز پیدا میکنیم، میبینیم دیگر چیزی در اختیار نداریم و آن وقت است که تازه بهدنبال رسانه میگردیم. این اتفاقی بود که در سال ۱۴۰۱ به کرات، خود را نشان داد؛ مخصوصا درجریان اعتراضات». سردبیر روزنامه هممیهن با انتقاد به برخوردهای صورتگرفته با نهادهای مدنی در چند دهه اخیر گفت:«وقتی نهادهای رسانهای قدرتمند را از بین میبریم، مانند این است که درختان را از ریشه قطع کنیم که نتیجه آن بیابان است. همانطور که با نابودی جنگلها، هر بارانی به سیل تبدیل میشود، الان در حوزه رسانه نیز جامعه خود را درگیر بحرانهایی میبیند؛ اما با قطع رسانههای ریشهدار و به حاشیه راندن روزنامهنگاران توانمند، در برابر سیل اخبار و تحلیلهای نادرست و مجعول بیدفاع مانده است».
اینستاگرام بهرغم فیلترینگ مرجع خبری شد
در ادامه این میزگرد، نقیپور صحبتهای خود را با توضیح درباره محاصره شدن افراد جامعه با اخبار گوناگون شروع کرد و گفت: «اینکه اینستاگرام و تلگرام نقش خبری پیدا کردهاند، بیشتر بهخاطر تمایل زیاد مردم به اخبار است. در ناآرامیهای اخیر، اینستاگرام بهرغم فیلترینگ، به یکی از مرجعهای خبری مردم تبدیل شد. هرچند اطلاع دقیقی از این مسئله ندارم که این فرهنگ تمایل مردم به خبر، از چه زمانی و افراطی شکل گرفت. از طرفی دیگر موقعیت ویژه ایران است. کشور ما بعد از انقلاب خود را ذیل هژمونیِ آمریکا تعریف نکرده است و همین امر باعث خاص بودن ایران شده، چون جریان مقابل میخواهد از طریق ابزارهای گوناگون بر موقعیت ایران تاثیر بگذارد. اگر رسانه را ابزار قدرتمند ببینید، میبینیم که این ابزار قدرت علیه جمهوری اسلامی و مردم اعمال میشود.» سردبیر روزنامه ایران، با اشاره به عملکردی که برخی کانالهای ماهوارهای داشتند، تاکید کرد: «در ناآرامیهای اخیر یک تعریف جدیدی از رسانه ارائه شد و اخباری برجسته میشد که طبق تعریف کلاسیکی که از خبر و ارزشهای خبری داریم، کاملا متفاوت بود و در آن قالب نمیگنجید. مثلا بارها در همین کانالهای ماهوارهای
با رفتار غیرحرفهای فیلمهایی پخش میشد که کاملا قلب واقعیت بود و این نشاندهنده بیتوجهی این رسانهها به اعتبار و ارزشهای استانداردهای خبری است.»
او ادامه داد: «بعد از جریان مهسا امینی ما با طیفی از رسانهها روبهرو شدیم، قسمتی از این طیف به رسانههای جهانی چون یورونیوز و سیانان و… بودند که روی آشوبها در ایران تمرکز کردند و مسائلی را برجسته کردند که بهرغم زیر سوال رفتن اعتبار این رسانهها، اما پازل رسانهای علیه ایران را تکمیل کرد، طیف دیگری از رسانهها، اینفلوئنسرهای خارجی بودند که خودشان در قامت یک رسانه درباره آشوبها در ایران تولید محتوا کردند و مردم را به ادامه آشوب تهییج میکردند، رسانههای ضدانقلاب نیز چون بیبیسی و ایراناینترنشنال که جریان اصلی تولید خبر در این ماجرا بودند و امتداد داخلی این رسانهها در داخل نیز بخشی از سلبریتیها و تعدادی رسانههای داخلی بودند که همان خط را دنبال میکردند. با این طیف گسترده از این رسانه، مردم ایران در این مدت محاصره رسانهای شدند و در یک جنگ رسانهای قرار گرفتند.» نقیپور با اشاره به اینکه برخی رسانههای داخل هم در امتداد رویکرد رسانههای خارجی فعالیت داشتند، توضیح داد: «رسانههای داخلی در این مدت نتوانستند عملکرد خوبی داشته باشند و ضعف رسانهای را در این مدت به وضوح دیدیم. از یک طرف در طیف رسانههای
ما، فعالیت صداوسیما بود- فارغ از تاثیرگذاری آن-بخش دیگر رسانههای ما مطبوعات بودند که تا حدی اثرگذار بودند، بههمین خاطر با توجه به هجمه اخباری که از سوی رسانههای خارجی منتشر میشد، نمره بدی به رسانهها نمیدهم.»
متهم اصلی وجه رسانهای اعتراضات صداوسیماست
سردبیر روزنامه هممیهن در واکنش به قسمتی از صحبتهای نقیپور در خصوص اثرگذاری صداوسیما گفت: «به نظرم، متهم اصلی اعتراضات ۱۴۰۱ در وجه رسانهای آن، صداوسیماست. ما نمیتوانیم مدام انگشت اتهام را به سمت رسانههای خارجی چون بیبیسی و ایراناینترنشنال بگیریم. البته، من هم درباره عملکرد غیرحرفهای این رسانهها با صحبتهای آقای نقیپور موافقم. اما وقتی مخاطب در رسانههای داخلی چیزی نمیبیند، طبیعی است که تمایلش به سمت رسانههای خارجی زیاد میشود. نکته مهمتر این است که ما نباید عقل مخاطب را هم دستکم بگیریم. فارغ از رویکرد و گرایشی که رسانههای مختلف دارند، در نهایت، همگی آنان پیام خود را به دست مخاطب میرسانند و اگر پیام آنها دارای اعتبار نباشد و با واقعیتهای میدان، تفاوت آشکاری داشته باشد، مخاطب درک میکند و آن رسانه بیاعتبار میشود. از ایننظر، فرقی میان اینترنشنال با کیهان و صداوسیما نیست.»
روح بر این اساس به بررسی عملکرد رسانهها در جریان اعتراضات پرداخت و گفت: «زمانی که فوت خانم امینی رخ داده و اعتراضات در استانهای مختلف شکل گرفته، آیا میتوان بهعنوان یک رسانه، این اعتراضات را پوشش نداد یا آنکه تصویری یکسویه ارائه کرد و مدام ریشه آن را در خارج دانست؟ وقتی صداوسیما با وجود همه امکانات و کانالها و دفاتر در نقاط مختلف کشور از ارائه گزارش واقعیتها و اعتراضات خودداری میکند، طبعا شکست میخورد. در واقع، در اعتراضات ۱۴۰۱ صداوسیما اصلا روایتی ارائه نکرد تا بگوییم در جنگ روایتها شکست خورده است! ضمن آنکه در بسیاری موارد هم چنان روایتهای یکسویه و دور از واقعیتی ارائه دادند که خود آن روایت، باعث شکست این رسانه شد. البته، این مسئله اختصاص به صداوسیما ندارد. هر رسانهای که روایت دروغ یا نادرست بدهد که تناسبی با واقعیت بیرون نداشته باشد، شکست روایت را برای خودش رقم زده است. حال ممکن است این روایت از طریق صداوسیما، اینترنشنال، بیبیسی، روزنامه کیهان یا روزنامه ایران یا روزنامه هممیهن باشد.» این فعال رسانهای با انتقاد جدی از عملکرد صداوسیما گفت: «متأسفانه ما با رسانهای روبهرو هستیم که اصلا روایتی
ارائه نمیدهد، ضمن اینکه صداوسیما امکانات و دفاتر و بودجههای زیادی در اختیار دارد و مدام هم در پی تعمیم انحصار خود به دیگر حوزههای رسانهای و نمایشی است.» او ادامه داد: «مثلا در جریان مهسا امینی، صداوسیما در تهران و کردستان باید یک اتاق ویژه درست میکرد و از همه ابعاد از خانواده و اقوام و خویشاوندان آن مرحومه مصاحبه و گزارش تهیه میکرد. وقتی بزرگترین رسانه کشور چنین عملکردی ندارد، چرا مدام به رسانههای خارجی ایراد میگیریم و میگوییم جنگ روایتها دارند؟ آقایان باید پاسخ دهند که روایت خود صداوسیما کجاست؟»
رویکرد واقعگرایانه روزنامه هممیهن در اعتراضات
در ادامه این میزگرد، سردبیر روزنامه هممیهن با نگاه نظری به عملکرد رسانهها توضیح داد: «رسانههای داخلی در قبال رخدادهای مختلف دو رویکرد دارند؛ رویکرد نخست که رویکردی ایدئولوژیک است، چهار ویژگی دارد؛ یکی اینکه در قبال رخدادها ابتدا آنها را انکار میکند و در اینجا کاملا برخوردش ضدِرسانه است، در مرحله بعد توجیهگر میشود. در مرحله سوم، توطئهمحور میشود و در مرحله آخر بهدنبال تبلیغاتمحوری است. ما مصادیق این رویکرد را از ماجرای مهسا امینی و اعتراضات تا مسمومیت دانشآموزان در حوادث امسال بهخوبی مشاهده کردیم.»
او ادامه داد: «در مقابل این رویکرد، یک رویکرد رئالیستی داریم که در مرحله اول سعی بر اطلاعرسانی دارد، در مرحله دوم سعی دارد نگاه انتقادی داشته باشد. این دید انتقادی، به معنای صرفا انتقاد به حاکمیت نیست، بلکه دید انتقادی به همه عوامل موثر در رویداد است. ما در روزنامه هممیهن سعی کردیم این رویکرد را هم حفظ کنیم. در این اعتراضات، ما چه به اصلاحطلبان، چه رسانههای خارجی یا معترضان و نیز به حکومت نقد داشتیم و منعکس کردیم. ویژگی دیگر تحلیلمحوری به جای توطئهمحوری است، به این معنا که در این رویکرد، عوامل خارجی بهعنوان یکی از عوامل تحلیل است، نه همه عوامل. ویژگی بعدی این رویکرد، بررسی تحقیقی و عمقیتر و جدیتر نسبت به یک رویداد است که سعی کردیم این روند را هم در قالب مصاحبههای تخصصی با چهرههای فکری و دانشگاهی و گزارشها و تحلیلهای عمیقتر در روزنامه ارائه کنیم.»
خلأ آرایش و سیاستگذاری رسانهای
نقیپور در ادامه این میزگرد به اهمیت سیاستگذاری رسانهای و فرهنگی پرداخت و آن را عامل مهمی در مدیریت یک رسانه دانست و گفت: «در رسانههای رسمی و غیررسمی ما شاهد یک سطح حداقلی سیاستگذاری رسانهای هستیم. بهعنوان مثال من بهعنوان سردبیر یک رسانه معمولا در صحبت با دبیران و خبرنگار روزنامهام یک سیاست رسانهای دارم، اما آیا چنین سیاستگذاریای در نگاه کلان جامعه هم وجود دارد؟ به نظرم یکی از نقاط ضعف ما این است که یک سیاستگذاری رسانهای را برای همه رسانهها نداریم. در ماجرای مهسا امینی میتوان دو رویکرد را متصور شد که فوت آن مرحومه کار نیروی انتظامی بود و این تفسیر بهخاطر آن نگاه متعصبانهای بود که در جامعه وجود دارد و این خط رسانهای، مخاطب را به یک تحلیل و نتیجه میرساند و یک خط رسانهای دیگر از وجود بیماری در این مرحومه سخن میگوید که باعث فوت او شده است. شاید اگر این دو رویکرد را کنار هم بگذاریم به تحلیل بدی هم نرسیم. اما متأسفانه نهادی که این پختوپز رسانهای را انجام دهد، وجود ندارد. البته تاکید من بر سیاستگذاری کلان رسانهای به معنای سانسور و محدود کردن رسانهها نیست، بلکه نشان از خلأ یک آرایش رسانهای
در کشور است. کلید ناآرامیهای اخیر در کف خیابان نخورد، در رسانهها خورد. رسانه در این آشوبها خود را در مقام نهادی که مرجع هست و واقعیت میسازد، در نظر گرفت و عمل کرد و با روایتسازیای که انجام داد، سمتوسوهایی به ناآرامیها داد و خیلیها را به این تحلیل رساند که قرار است براندازی اتفاق بیفتد. بحث سیاست رسانهای اینجا خودش را بیشتر نشان داد.»
او با اشاره به ملاحظاتی که به غلط سوار بر سیاستهای رسانهای صداوسیما شده، بیان کرد: «اولا خود مسئولان صداوسیما باید درباره عملکرد این مدت جوابگو باشند، از طرفی دیگر، ملاحظاتی که این رسانه داشته، باعث شده تا در برخی از مواقع صداوسیما کارکرد اصلی خود را از دست بدهد؛ چه در حوزه فیلم و سرگرمی و چه در حوزههای دیگر.»
هرچند که نقیپور در بخشهایی از صحبتهای خود به عملکرد صداوسیما انتقاداتی داشت، اما منکر برخی گزارشهای خوب آن نشد و با مثال گفت: «مثلا سال گذشته صداوسیما درباره کمآبی اصفهان، گزارش خوبی تهیه کرد که ارزشمند بود. یا رویکردی که صداوسیما در ارائه تصویر از روستاها به هنگام راهپیماییها و… یک رویکرد درست است.»
او ادامه داد: «به نظرم در کار خبررسانی، سرعت اطلاعرسانی و اینکه چه تحلیل و روایتی از آن خبر میدهد بسیار مهم است، اگر این دو ویژگی را نداشته باشید، بازنده آن رویداد رسانهای هستید. اما چرا صداوسیما این روایت اول را ندارد؟ بهخاطر همان ملاحظاتی است که روی آن تلمبار شده است. این وضعیت در رویدادهای امنیتی بیشتر خود را نشان میدهد و ما به همین خاطر از جهت رسانهای در این حوزه بیشتر آسیب میبینیم.»
فرهنگ، نه کارخانه است و نه پادگان
سردبیر روزنامه هممیهن نیز در ادامه این میزگرد، با تایید صحبتهای سردبیر روزنامه ایران تاکید کرد: «رسانه باید دارای هویت باشد. اگر قرار باشد همه رسانهها از یک زاویه به یک رویداد نگاه کنند، ممکن نیست. درعینحال، باید توضیح دهم که اصولا اصطلاحهایی چون «جنگ روایتها» را نمیپسندم، چراکه نوعی نگاه نظامی به حوزه فرهنگ را نشان میدهد. این مسئلهای است که از اوایل دهه ۷۰ شاهد آن بودهایم. یعنی، زمانی که ادبیاتسازی و گفتمانسازی در حوزه فرهنگ میشود، ما مدام شاهد بهکارگیری واژههای غیرفرهنگی و عموما نظامی هستیم. حتی همین عبارت «مهندسی فرهنگی» چه معنایی دارد؟ یعنی باید یک نفر یا یک جریان یا یک قدرت از بالا، فرهنگ را مهندسی و مدیریت کند؟ اصولا مگر فرهنگ مهندسیپذیر است؟ مگر فرهنگ این کشور و این ملت تاکنون با مهندسی ساخته شده که الان نیازمند مهندس و پیمانکار باشد؟ فرهنگ ایران که در این ۴۰ساله ساخته نشده است؛ قدمتی چندهزار ساله دارد. آیا سعدی و حافظ و نظامی و فردوسی با مهندسی فرهنگی شکل گرفتند؟ قطعا اینطور نیست. فرهنگ ایران از بطن جامعه، مجموعه تجارب تاریخی، شرایط زیست جمعی، ارتباطات فرهنگی داخلی و خارجی شکل گرفته
است و در طول قرنها در برابر تندترین تندبادهای سیاسی ایستادگی کرده است. فرهنگ ایران، حمله عرب، حمله مغول، حمله ترک را از سر گذرانده است و به نظرم اگر کسی بخواهد در حال حاضر آن را مهندسی کند، آنها را هم از سر میگذراند.»
روح در ادامه گفت: «فرهنگ، نه کارخانه است که در آن محصولات فرهنگی را همچون کنسرو یا خودرو تصور کنیم که به تعداد زیاد اما با قالب یکسان و عموما بیکیفیت ساخته شوند و نه پادگان است که در آن، اهل فرهنگوهنر و رسانه، نقش افسران و سربازان و نگهبانان را بخواهند بازی کنند.» به همین خاطر تاکید کرد: «نمیتوان چارچوب و دستورالعملی برای حوزه فرهنگی متصور شد.»
سردبیر هممیهن با اشاره به تبعات نگاه نظامی به حوزه فرهنگ و بهویژه رسانهها گفت:«اولین قدم برای جلوگیری از نابودی حیات رسانه، این است که نگاه نظامی به رسانه نداشته باشیم، اگر امام میگفتند حفظ نظام اوجب واجبات است، مخاطب این جمله، مسئولان نظام بودند که موظفند با تدبیر و عقلانیت تصمیم بگیرند تا کشور دچار بحران و بیثباتی و ضعف و انزوا نشود. اما برای رسانهها اینطور نیست. اصولا برای یک رسانه مستقل، همسویی با نظام فینفسه ارزشمند نیست. برای تحلیلگر رسانهای، نظام یا هر یک از ارکان و دستگاههای آن، صرفا یکی از بازیگران و پارامترهای موثر در یک رویداد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… است که همچون سایر پارامترها و بازیگران، باید به محک نقد و تحلیل سنجیده شود. بههمین خاطر است که وقتی رسانهای همچون صداوسیما با نهادهای حاکمیتی همسو میشود و مدام در مقام توجیه عملکرد آنها برمیآید، اعتبار خود را از دست میدهد.»
صداوسیما در هر رخدادی پیشاپیش بازنده است
روح با اشاره به صحبتهای نقیپور که به ملاحظات صداوسیما اشاره کرد، گفت: «صداوسیما چون خود را بلندگو و سخنگوی نظام معرفی میکند، طبیعتا در هر رخدادی پیشاپیش بازنده است، چون میخواهد لباس روایت رسمی را بر تن واقعیت بپوشاند؛ نه اینکه واقعیت را در رسانه رسمی منعکس کند. اگر تلویزیون، گاهی هم مثلا حرکتی در خصوص کمآبی اصفهان انجام میدهد، یک استثنا بود نه یک قاعده. به همین دلیل هم بود که فورا تذکر گرفتند. وگرنه، همان سیاست خبری کمآبی اصفهان را در بحرانهای بعدی چون ماجرای مهسا امینی و مسمومیت دانشآموزان هم باید ادامه میدادند. تمام این مسائل به این خاطر است که صداوسیما یک رسانه مستقل نیست و به همین دلیل، بهرغم امکانات فراوان و موقعیت انحصاری که در اختیار دارد، هیچ کارکرد مثبتی حتی برای خود نظام سیاسی هم ایفا نمیکند.»
سردبیر روزنامه ایران در مورد مباحث فرهنگی و تعاریفی که سردبیر هم میهن ارائه کرد، اختلافنظر فاحشی داشت، به مقوله جنگ روایتها اشاره کرد و گفت: «جنگ روایتها تنها به کشور ما اختصاص ندارد، البته بنده هم از لوث شدن این مفاهیم اِبا دارم، اما بهرهگیری از مفاهیمی چون جنگ روایتها و… نشاندهنده این تفسیرهای عجیب و غریب نیست که خود نظامیها وارد فرهنگ شدند و میخواهند آن را مهندسی کنند، چراکه برخی از واژهها در خارج از کشور مفهومپردازی شده و در داخل مورد استفاده قرار گرفته است.»
در ادامه این میزگرد، روح به اثرگذاری رسانههای مستقل و میزان باز بودن دست روزنامهنگاران اشاره کرد و گفت: «به نظرم رسانهها باید تا جای ممکن به موضوعات و سوژههای روز ورود کنند و آن را جامعالاطراف ببینند. یعنی روزنامهنگار فارغ از هر موضع و رویکردی که خودش یا رسانه دارد، در گزارش و انعکاس یک رویداد باید به صورت جامع به دادهها دست پیدا کند. خبرنگار و رسانه باید در هر موضوعی سعی کنند همه عوامل درگیر را ببینند. اما آنچه در این سالها بهعنوان یک مانع و چالش برای رسانههای ما ایجاد شده، این است که متأسفانه در مرحله تهیه گزارشهای خبری یا تحقیقی، نهادهای دولتی و حاکمیتی با خبرنگار همراهی نمیکنند و وقتی گزارش منتشر شد، تازه در پی جوابیه فرستادن و تکذیب و توجیه برمیآیند.»
سردبیر هممیهن با اشاره به صحبتهای نقیپور درباره ضرورت سیاستگذاری رسانهای بیان کرد: «اگر قرار باشد برای رسانهها از سیاستگذاری صحبت کنیم؛ باید در حوزه همکاری نهادها و ارگانها و وزارتخانهها با رسانهها، دارای سیاست رسانهای باشیم. مثلا وزارتخانههای بهداشت و آموزشوپرورش یا نیروی انتظامی باید دارای یک سیاست رسانهای و پروتکل باشند که اگر اتفاقی رخ داد، در لحظه پاسخگوی رسانه و خبرنگار باشند. در واقع، باید پروتکل و سیاستگذاری این نهادها در جهت همکاری با رسانه باشد؛ نه در جهت مخفی کردن خبر و اطلاعات.»
او با اشاره به شکست صداوسیما و رسانههای بزرگ و رسمی در حوادث دیماه سال ۱۳۹۶ از یک کانال تلگرامی به مدیریت روحالله زم، به سوابق پدر او اشاره کرد و گفت: «آقای زم در دهه ۷۰ بسیار در حوزه فرهنگ و هنر و رسانه اثرگذار بود و مجلههایی که حوزه هنری منتشر میکرد، قابل تأمل بود. جوانان آن زمان، هر هفته برای خرید و خواندن نشریه «مهر» جلوی کیوسکهای مطبوعاتی صف میکشیدند. یا در حوزه سینما، فیلمهای پرمخاطب و کارگردانان نامداری از دل حوزه هنری برآمدند. اما ما میبینیم حتی در نهادی مثل حوزه هنری که کاملا ذیل چتر ایدئولوژی و تبلیغات رسمی شکل گرفته، تا دیدند فردی مثل آقای زم کمی رویکردهای مدرن یا مستقل یا انتقادی پیدا کرده، او را حذف کردند و میدان را به طیفهایی که میبینیم سپردند. آیا عجیب است از دل چنین برخوردهایی، فرزند آقای زم به سمت تعارض با نظام و انقلاب کشیده شود؟»
سردبیر روزنامه هممیهن با اظهار تاسف از شکست کامل رسانهها و روزنامهنگاری حرفهای در کشور گفت: «وقتی رسانه به شکل نهادی و ساختاری شکست خورده و نیروهای حرفهای خود را از دست داده و با این وجود همچنان رسانهها تحت فشار هستند، چه توقعی از رسانه میتوان داشت تا در مقابل نهادهای قدرتمند رسانهای خارج از کشور یا شبکههای اجتماعی با مخاطبان میلیونی، تاثیرگذار واقع شود؟»