| کد مطلب: ۴۲۸۴

میراث امام را مصرف کردیم

میراث امام را مصرف کردیم

درباره آنچه بنیان‌گذار جمهوری اسلامی در مسیر تأسیس و تثبیت نظام صورت داد

درباره آنچه بنیان‌گذار جمهوری اسلامی در مسیر تأسیس و تثبیت نظام صورت داد

khoieniha

سیدمحمد موسوی‌ خوئینی‌‌ها

دبیر کل مجمع روحانیون مبارز

رجال سیاسی باتجربه، کاری را که امام انجام دادند، جزو نشدنی‌ها و ناممکن‌ها‌ می‌دانستند. نام‌ نمی‌برم؛ ان‌شاءالله نیت و قصد همه آنها خیر بوده است. یعنی حتی زمانی که مردم دنبال امام آمده بودند برای چیزی که امام گفته بود، آنها‌ می‌گفتند، «چون امام در نجف است و (به تعبیر من) خیلی‌ نمی‌داند سیاست چیست، یک‌چیزی فرموده‌اند»؛ اینکه شاه باید برود، برای آنها یک‌چیز عجیب‌وغریب بود. امروز شاه این‌قدر در ذهن ما حقیر شده است که به‌راحتی گفته و شنیده‌ می‌شود و شاید نسل امروز فکر کنند که مگر این کار چه چیزی بوده است؟ ولی آن زمان بسیاری از رجال سیاسی باتجربه و خوب‌ می‌گفتند یعنی چه؟ اما کاری که باورشان‌ نمی‌شد را امام شروع کردند و تا آنجایی‌که من در ذهنم هست، حتی در میان علما و روحانیون بزرگ آن زمان هم یادم‌ نمی‌آید کسی در ابتدا در این مسئله با امام همفکر و موافق بودند. من گمان‌ می‌کنم دیگران وقتی دیدند مردم این حرف را پذیرفته‌اند، همه آمدند؛ چه علمای بزرگ و فضلا و چه سیاسیون. کار عظیمی بود و شاید برای ما هم که کمی آن ایام یادمان رفته است، باید به ذهن‌مان بیاوریم که چه خبر بود تا بفهمیم چه اتفاقی افتاد. یک رژیم باسابقه که همه آن را کمک‌ می‌کردند، از جایی که شاه فکرش را‌ نمی‌کرد این صدا بلند شد. شاه فکر همه‌جا را کرده بود، اما فکر اینجا را نکرده بود که از درون حوزه علمیه قم یک روحانی بیاید و بساط سلطنت را به‌هم بریزد. تمام رجال سیاسی را یا خانه‌نشین و یا آواره کرده بود و از کشور فرار کرده بودند.
برای اولین‌بار بود که ایران یک رأس حکومتی پیدا‌ می‌کرد که یک آدم دانشمند بود. یعنی واقعاً در تاریخ ایران هرچه ما یادمان هست سلاطین آدم‌های حداقل دانشمند نبودند؛ حالا هرچه بودند. بعد از جهت انسانی، اخلاقی و همه فضائل، این هم اولین‌بار در ایران چنین اتفاقی‌ می‌افتاد. البته من خیلی تاریخ بلد نیستم و اگر قبلاً بوده، من حداقل‌ نمی‌دانم. این هم مسئله بسیار مهمی بود که اتفاق افتاد؛ شخصیتی با این سطح از علم، دانش، تقوا، فهم، فقه، اصول، فلسفه و یک کنشگر سیاسی هم بود.
مطلب دیگر اینکه پیوند در زمان امام بین مردم و رأس حکومت هم برای اولین‌بار اتفاق افتاد. من باز هم یاد ندارم و در کتاب هم نخوانده‌ام که آیا در گذشته میان سلاطین ایران کسی بوده که با مردم این‌قدر پیوندش قوی و نزدیک باشد؟ اولین‌بار یک کسی در رأس حکومت این‌قدر با مردمش پیوندی عمیق داشت؛ آن آمدن و آن رفتنش. مدتی هم که در رأس حکومت قرار داشت واقعاً ایران بسیار در تلاطم بود؛ چه تلاطم جنگ و چه تلاطم کسانی که به‌هرحال همچنان طمع داشتند این بساط را به‌هم بریزند و این بازی را به‌هم بزنند. یادتان هست که این دوستان خیلی دلخوشانه‌ می‌گفتند شش ماه بیشتر دوام‌ نمی‌آورد و فکر‌ نمی‌کردند که یک روحانی از قم با نعلین و تسبیح بتواند حکومت نگه دارد؟ همه‌کسانی که به رأس حکومت آمده‌اند با چکمه و با زدن، کشتن و شمشیر آمده‌اند و این آقا با سخنرانی آمده است. برای آنها چیز عجیب‌وغریبی بود و امام این پیوند را با مردمش پیدا کرد و تا آخر هم این پیوند بود. روحیاتی که ایام جنگ در جوان‌ها بود، شوخی نیست؛ خود امام سخنانی دارند که‌ می‌گویند، جوان‌ها «می‌آیند پیش من ـ یک‌دفعه و دو دفعه نه،‌‎ ‎‌زیاد ـ و از من تقاضا‌ می‌کنند که تو دعا کن که ما شهید بشویم». به‌هرحال یک‌کسی آمده و توانسته قلوب ملتی را این‌قدر جذب به رأس حاکمیت کند. این یک پدیده عجیب‌وغریب و سرمایه عظیم‌ است. انصافاً مردم هم قدردان این نعمت بودند، اما بنده و امثال بنده مثل فرزندان پدری هستیم که از دنیا رفته و یک ثروت عظیم هم در اختیار بچه‌هایش گذاشته و ما بی‌عرضه‌ها فکر کردیم این ثروت عظیم، دیگر، کار‌ می‌خواهد چه کند؟ همین‌که هست از یک‌گوشه‌اش می‌خوریم! یعنی ما در این سال‌ها هیچ فکر نکرده‌ایم که باید تولید هم کنیم. گمان‌ می‌کنم مشکل ما این است که آن ثروت و سرمایه را مولد نکرده‌ایم و فقط آن را مصرف کرده‌ایم؛ و امروز رسیده‌ایم به‌جایی که احساس‌ می‌کنیم هم آن دارد کم‌ می‌شود و هم انگار ما عادت کرده‌ایم به اینکه فقط بخوریم. راه تولید آن سرمایه و ثروت را نداریم. انگار کاری که امام‌ می‌کرد برای اینکه آن اعتماد را جلب کند، را نداریم.
یک کار را امام انجام داد که خیلی عظیم و باعظمت است، ولی ما آن راه را ادامه ندادیم؛ یعنی به نظرم مشکل این است که ما ادامه ندادیم و همچنان به سرخوشی آن‌همه محبوبیت، ثروت و سرمایه زمان را گذرانده‌ایم و اصولی را که امام بر اساس آنها موفق شد آن کار عظیم را انجام بدهد و آن اعتماد را در مردم ایجاد کند، انگار کنار گذاشتیم و فراموش کردیم. ‌هر طور بخواهیم به این قضیه نگاه کنیم، این مردم و اعتماد مردم نقطه اصلی و مرکزی قدرت امام بود و ما این را از دست داده‌ایم. یعنی در اثر بی‌عرضگی ما، این اعتماد مردم را از دست داده‌ایم و به یک‌چیزهایی چسبیده‌ایم که فکر‌ می‌کنیم آنها خیلی مهم است. البته، من نسبت به کسانی که بعد از امام در سطوح مختلف، چه رهبری و چه سطوح پایین‌تر، مملکت را اداره‌ می‌کردند، هرگز ذره‌ای با سوءظن نگاه‌ نمی‌کنم. یعنی هرگز فکر‌ نمی‌کنم آنها اهل دنیا و ریاست و شهوات بوده‌اند و به این دلیل مشکل ایجاد کرده‌اند.
همه آنها‌ می‌خواستند کار خوبی انجام دهند، ولی خیلی‌ها به اصول کار توجه نکردند و اصول از دست رفت. آدم‌ها بد نیستند و حتی بعضی از آنها خیلی هم خوب هستند و از من و شما هم بهترند، ولی چون آن اصول را از دست داده‌اند، به نظر من امروز اعتماد مردم خیلی شکننده شده است. من آمار ندارم، ولی در مجموع احساس‌ می‌کنم که وضع دنیای مردم خوب نیست؛ من با احتیاط‌ می‌گویم «خوب نیست»، و الّا از هرکس‌ می‌شنویم‌ می‌گوید، «خیلی بد است.» ان‌شاء‌الله خود خداوند ملت و مملکت را از خطراتی که تهدیدش‌ می‌کند نجات دهد.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی