مبارزه برپایه اصول
به مناسبت دوازدهمین سالگرد درگذشت مهندس عزتالله سحابی

به مناسبت دوازدهمین سالگرد درگذشت مهندس عزتالله سحابی
امیر طیرانی
نویسنده و پژوهشگر
قل کل یعمل علی شاکلته فربکم اعلم بمن هو اهدی سبیلا
بگو هرکس برحسب ذات و طبیعت خود عملی را انجام میدهد و خداوند به آن که رهیافتهتر است آگاهتر است. (اسرا -84)
مهندس عزتالله سحابی از جمله نیروهای شاخص مبارزه در دوران معاصر ایران است که از مقبولیت و اعتبار در نزد همه نیروهای شاخص مبارزاتی قبل از و بعد از انقلاب 57 برخوردار بود.
این مقبولیت موجب شده بود تا سحابی چه دردوران مبارزه و چه بعد از پیروزی انقلاب با افراد و جریانهای متعدد و گوناگون ارتباط داشته باشد. فدائیان اسلام و نواب صفوی، نیروهای جبهه ملی و طرفداران دکتر مصدق همچون آیتالله سیدرضا زنجانی و برادرشان سیدابوالفضل، داریوش فروهر، حسین شاهحسینی، علی اردلان، مهندس حسیبی و...، نیروهای مذهبی و روحانیت همچون آیتالله خمینی، طالقانی، منتظری، مطهری و... نیروهای مذهبی چپ همچون مجاهدین خلق، جنبش مسلمانان مبارز، جاما و از جمله محمد حنیفنژاد، دکتر پیمان و دکتر سامی، نیروهای طیف متنوع چپ مارکسیستی از اعضای حزب توده تا فداییها و سایر مارکسیستها همچون محمدعلی عمویی و... از جمله شخصیتها و جریاناتی بودند که با آنها در ارتباط بود.
مهمترین عاملی که این ارتباط گسترده را میان سحابی و طیفهای فکری متنوع ممکن میساخت به نوع نگاه و پایه و اساسی بازمیگشت که سحابی بر مبنای آن پا به عرصه مبارزه گذاشته بود. مبانی و اساسی که حاصل آن تفکر آزادمنشانه و عدالتطلبانه همراه با انصاف، صراحت و شجاعت بود.
عزتالله سحابی تربیتشده مکتب مهندس بازرگان، آیتالله سیدمحمود طالقانی و دکتر یدالله سحابی بود. او در این مکتب همچنان که بسیارآموخت خود نیز بر ویژگیهای آن که بر چند پایه اساسی در مبارزه سیاسی و زیست اجتماعی استوار شده است، افزود.
اساس و مبنای مکتب بازرگان و همراهانش و از جمله عزتالله سحابی بر سه پایه: خدا، اخلاق و ایران بنا شده بود.
این سه اصل هم مبنا و هم شرط در فعالیتهای اجتماعی قائلان به این مکتب به شمار میرفت. حفظ این اصول یعنی ارزشهای الهی، رعایت اخلاق فردی و اجتماعی و نیز محافظت از ایران در تمامی عرصهها، ضرورتی تام و تمام برای آنها به شمار میرفت.
بر همین مبنا بود که مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی درحالیکه تا کودتای 28مرداد معتقد به حضور در عرصه سیاسی نبودند، با مشاهده سرنگونی دولت قانونی دکتر مصدق به دعوت آیتالله سیدرضا زنجانی پاسخ مثبت داده و فعالانه در عرصه مبارزه با رژیم وابسته بعد از کودتا گام گذاشتند. به گفته مهندس بازرگان:«ما میدیدیم نهضت سرکوبشده، آزادی از بین رفته و جای عدالت را ظلم و ستم گرفته است. وضع مملکت مانند آتش گرفتن خانه بود که هر کس از بزرگ و کوچک باید هر چه در دست و هرکار دارد زمین بگذارد و به سروصدا و چارهجویی و خاموش کردن خانه بپردازد.» با ورود بازرگان و دکتر سحابی به عرصه مبارزه، دوستان و شاگردان آنها همچون عزتالله سحابی، ابراهیم یزدی، علیاکبر معینفر و... نیز بیش از دوران گذشته و فعالانهتر از قبل در عرصه سیاسی حضور یافتند. به گفته مهندس سحابی:«بعد از كودتای 28مرداد با دستگیری سران جبهه ملی، مهندس بازرگان و دکتر سحابی كه تا آن زمان از ورود به صحنه سیاست خودداری كرده بودند، احساس تكلیف و وظیفه كرده و وارد سیاست شدند و چون گرایش مذهبی و ایدئولوژیك داشتند، از همان زمان دین و سیاست را با هم آمیختند و این حركتی كه امروز
ما آن را ملی-مذهبی میخوانیم در ایران پا گرفت.»
این احساس مسئولیت بازرگان، سحابیها و اطرافیان آنها در قبال میهن و ملت، علاوه بر تعلقات ملی و میهنی برگرفته از اندیشه و تفکر مذهبی آنها و نگاه قرآنی آنها بود. آیه سوره رعد:«انالله لایغیروا بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» تکیه گاه اصلی قائلان به این تفکر و منش به شمار میرفت.
سحابی درباره تأثیر مذهب بر زندگی فردی و اجتماعی خود میگفت:«بهعنوانمثال بنده خودم در تمام این چهل و پنجاه سال که در این راه هستم، عقاید و شعائر دینی مانند این دعاها و... بنده را زنده نگهداشته است وگرنه در این مدت بنده آنقدر بالا و پائین دیدهام و شکستخوردهام که تا الآن باید چند بار همهچیز را کنار میگذاشتم و ترک میکردم. و وقتیکه آن انگیزههای دینی یک حرکت از بین میرود، آن حرکت دیگر خصلت مداوم و زنده بودن خودش را از دست میدهد. به نظر من یک علت اینکه نوگرایی بعد از شریعتی و در این اواخر درجا میزند، برای این خاطر است که آن منبع تغذیه دینیاش را رها کرده است.»
اعتقاد به این مبانی و تأثیر این نگرش بر زندگی سیاسی سحابی را در دو مقالهای که در سال 1332 برای نشریه گنج شایگان نوشته است بهخوبی میتوان مشاهده کرد. مقاله اول در شماره 4 آن نشریه تحت عنوان «درسی که حسین(ع) به ما آموخت» مقالهای کاملاً ایدئولوژیک و برگرفته از آموزههای مذهبی و ارزشهای الهی بود که بر مبنای آن سحابی استدلال کرده بود پیروان امام حسین باید به تأسی از ایشان علیه ظلم و بیعدالتی قیام کنند.به گفته وی:خواننده با مطالعه مقاله بهخوبی متوجه منظور نظر نویسنده میشد. اساساً در مقالات آن نشریه به شكلی به پرچمدار نهضت اشاره شده بود كه در نظر خواننده فقط دكتر مصدق تداعی میشد.
مقاله دوم سرمقاله شماره پنجم نشریه گنج شایگان بود ولی فرمانداری نظامی از چاپ و نشر آن جلوگیری کرد. عنوان آن مقاله: «ملت مسلمان ایران مستشار مسیحی نمیخواهد» بود که در اعتراض به استخدام مستشاران آمریکایی و اروپایی نوشته شد.
بنابراین یک پایه و مبنای اندیشه و فعالیت سیاسی عزتالله سحابی از همان دوران تکیه و تأکید بر «ایران» و مسائلی از قبیل منافع ملی، امنیت ملی، تمامیت ارضی و... بود.
اما منش مبارزاتی عزتاللهسحابی همچون آموزگارانش پایه سومی هم داشت که اخلاق بود. از آنجا که این پایه سوم نیز همچون دوپایه دیگر از اساس بنیادینی برخوردار بود، بنابراین نه شکل نمایشی و ظاهری بلکه در افعال و رفتار سحابی حضوری کاملًا تاثیرگذار و حضوری پررنگ داشت. او اگر صحبت از ایران میکرد خود را موظف به حفظ منافع ملی میدانست و این درحالی بود که از سوی حاکمیتها بیشترین فشارها را تحمل میکرد. ولی با این وجود به مراعات قوانین رسمی کشور، خودداری از مصرف محصولات خارجی و تقید به مصرف تولیدات ملی، رعایت سنن و شعائر مذهبی و پایبندی به احکام مذهبی خود را موظف میدانست. بهعبارت دیگر تقید وی به اصول و مبانی مذهبی و یا قوانین کشور و یا اصول اخلاقی همچون رعایت عدل و انصاف در مقابل مخالفان، راستگویی و صراحت و یا پرهیز از خروج از چهارچوبهای اخلاقی جزئی از منش و شخصیت وی بود.
او در نتیجه این تقید و پایبندی هیچگاه در راه مبارزه با نظامهای مستقر به سوی ائتلاف و اتحاد با نیروها و جریانهای وابسته به بیگانه نرفت. برخلاف نیروهایی که در دوران مبارزه با رژیم شاه به سوی کشورهای شرق رفتند و یا همچون همگنان خود در این دوره در دامان کشورهای غربی غلتیده و هنوز نیز چشم امید به آنها دارند سحابی هیچگاه نهتنها خود به چنین ننگ و رسوایی تن نداد، بلکه دیگران را هم از اینکه استقلال و آزادی خود را از دیگران تمنا و درخواست کنند، پرهیز میداد و از جریانهای داخلی که به نحوی با بیگانه در تماس بودند و یا از نقطهنظر ایدئولوژیک و یا به منظور دریافت کمک نیمنگاهی به شرق یا غرب داشتند نیز انتقاد میکرد.
ویژگی دیگر سحابی در عرصه مبارزه اجتماعی بهرغم آنکه فردی رادیکال نبود و به اصطلاح آن دوران چریک محسوب نمیشد مقاومت در برابر بازجو و حفظ اسرار مبارزه و هویت مبارزان بود. او هیچگاه نهتنها بیگناهی بلکه کسانی را هم که مشارکتی در یک حرکت سیاسی داشتند، معرفی نکرد. در سال 1334 هنگامی که سیاحتگر بازجوی فرمانداری نظامی از او میخواهد درباره فعالان و فعالیتهای نهضت مقاومت صحبت کند، به وی چنین پاسخ داد: «به آنها گفتم من با قرآن استخاره کردم و این آیه آمد: «وان جادلوک فقل الله اعلم بماتعلمون» که ببینم این مطالبی را که شما میخواهید به شما بگویم یا نه، قرآن پاسخ داد که نگو». و سیاحتگر بعد از این جواب به سرهنگ زیبایی همکار شکنجهگرش میگوید این بابا آدم نمیشود. او را تحویل زندان زرهی بدهید.
سحابی در سال 1350 بار دیگر بازداشت و زندانی شد. اتهام او ارسال نامه برای دوستان خود در خارج از کشور و درخواست آنها برای فعالیت علیه رژیم شاه و ممانعت از محکومیت مبارزان بود. این نامه در جریان انتقال به خارج از کشور توسط ماموران ساواک کشف شد و یکی از کسانی که در این رابطه دستگیر و بازجویی شد مهندس محمد توسلی بود. به گفته مهندس توسلی: «مهندس سحابی برای من توضیح داد که بعد از بازداشت من با احتمال این که من جریان را در بازجویی گفتهام، هیچ چیز را تکذیب نکرده و از موضع بالا و با شجاعت با بازجویان برخورد کرده و همه چیز را گردن گرفته است.»
وسرانجام آنکه از دریچه آن اصول و در نگاه سحابی مبارزه سیاسی امر واجبی برای همگان به شمار میرفت. در این نگاه مبارزه سیاسی برگرفته از اصل قرآنی امر به معروف و نهی از منکر و امری واجب همچون سایر شعائر دینی و مذهبی به شمار میرفت. پس بنا بر همان اعتقاد، از بین رفتن سرمایههای اجتماعی و اقتصادی ایران (حرث و نسل به تعبیر قرآن) را بر نمیتافت و همواره این آیه را تلاوت میکرد: «المتر الی الذین بدلوا نعمت الله کفرا واحلوا قومهم دارالبوار»(آیا آن گروه که نعمتهای خداوند را ضایع میکنند و قوم و جامعه خود را به سوی دیار نیستی سوق میدهند، ندیدهای؟)