| کد مطلب: ۴۴۱۵

هیجان به‌‏جای سیاست

هیجان به‌‏جای سیاست

چرا نشست جورج تاون شکست می‌خورد؟

چرا نشست جورج تاون شکست می‌خورد؟

heshmati davod

داود حشمتی

تحلیلگر سیاسی

محتوای نشست اخیر اپوزیسیون در دانشگاه جورج تاون به دلایل مختلف قابل نقد و بررسی است اما اینجا به آن نمی‌پردازیم.به نظر می رسد آنچه مهمتر است، ترکیب «هویتی» اعضایی است که در این نشست حضور داشتند. اگرچه BBC در انتشار اخبار این نشست آن‌چنان هیجان‌زده شده بود که آن را با نشست‌های برجام مقایسه می‌کرد، اما واقعیت این است که آنچه در این نشست دیده نشد، «سیاست» و «سیاستمدار» بود و آنچه مهمتر بود اینکه «فعالان اجتماعی» جای سیاستمداران نشسته بودند. به‌طور خلاصه می‌توان گفت‌ «سطح بالا ی قدرت فعالان اجتماعی ایجاد یک «جنبش اجتماعی» است نه بیشتر و از حالا می‌توان شکست این نشست را پیش‌بینی کرد»؛ اما به کدام دلیل؟
تعریف جامع و همه‌پسندی از سیاست وجود ندارد اما به‌طور خلاصه شاید بتوان گفت «سیاست، فن حکومت ‌بر جوامع انسانى است» و اگر قرار باشد همین مفهوم را صیقل بدهیم، این‌طور می‌شود که هیجانی کردن مردم «همه سیاست» نیست. به ترکیب کسانی که در نشست جورج تاون حضور داشتند نگاه کنید. اولاً: هیچ‌کدام از آنها پتانسیل لیدری جریان سرنگونی‌طلب را ندارند. درصورتی‌که هرکدام از آنها حمایت اکثریت قاطع سرنگونی‌طلب‌ها و براندازان و ناراضیان را داشتند، هرگز حاضر به نشستن در کنار یکدیگر نبودند و این نشست‌ها از حالت هم‌عرض، به حالت بالا به پایین تبدیل می‌شد.

ثانیا: از میان این هشت نفر فقط دو نفر را می‌توان «فعال سیاسی» نامید. این دو نفر عبارتند از رضا پهلوی و عبدالله مهتدی. مابقی افراد «فعالان اجتماعی» و «مجازی» هستند؛ به‌جز شیرین عبادی که از دهه‌های قبل به‌عنوان یک فعال حقوق بشر شناخته می‌شود.
اگر رضا پهلوی به‌واسطه آنکه پدرش روزگاری «شاه ایران» بود، خود را شایسته سیاست می‌داند، اگر عبدالله مهتدی به پشتوانه نیروهای حزب کومله و سال‌ها فعالیت سیاسی و تشکیلاتی خود را شایسته حضور در این جمع می‌بیند، اما آنچه علی کریمی و گلشیفته فراهانی را به میان این جمع پرتاب می‌کند، تعداد فالوئرهای آنها در اینستاگرام و توئیتر است. این نوع رفتارها را بیشتر در قالب جنبش‌های متعددی چون جنبش سیاهان آمریکا و یا حتی جنبش اخیر «me too» می‌توان دید.
اینجا مهم نیست که کدام‌یک از این افراد چه حرفی می‌زنند. پیش از پرداختن به محتوای صحبت‌های آنها، ترکیب شکل‌گیری این افراد و شیفت کردن از سیاستمداران به فعالان اجتماعی و مجازی مهم است. مهم نیست که ببینیم کدام‌یک از آنها آیا برنامه‌ای برای اداره جامعه دارند یا خیر. اصلاً نه از علی کریمی، بلکه از مسیح علی‌نژاد و رضا پهلوی هم سؤال کنید که سیاست را با روش‌های «عمل‌گرایانه» اداره خواهند کرد یا «واقع‌گرایانه»، یا اینکه نگاه‌شان به اخلاق از منظر «فردگرایی» است یا «نهادگرایی»؟ «وظیفه‌گرا» هستند یا «فایده‌گرا»؟ نه‌تنها تفاوت آنها را نمی‌دانند، بلکه حتی این مبانی علم سیاست به گوش‌شان هم آشنا نیست.
هیچ‌کدام از آنها برنامه‌ای برای اینکه «عدالت» را به چه شکل در جامعه می‌توان محقق کرد، ندارند. آنها تنها یک خواسته دارند و این خواسته هم سرنگونی‌طلبی است. بااین‌حال حتی در سرنگونی‌طلبی هم حیات‌شان قائم به «فالوئرهاست»، نه شبکه و تشکیلات که از الزامات سیاست‌ورزی است.
شاید بسیاری این روزها را با دوران انقلاب 57 مقایسه کنند. شاید برخی معتقد باشند «رسانه‌های اجتماعی امروز همان کارکردی را دارد که «شب‌نامه‌ها»، «اطلاعیه‌ها» و «نوار‌های سخنرانی آیت‌الله خمینی» ایفا می‌کرد. این نظر اتفاقاً همان نقطه‌افتراق میان انقلاب 57 و سرنگونی‌طلبان امروز است.
نکته اینجاست که اطلاعیه‌های و سخنرانی‌های امام‌خمینی به‌واسطه «شبکه روحانیت» و فعالان سیاسی در داخل توزیع و تکثیر می‌شد. شبکه‌ای به‌هم‌پیوسته که تا دورترین نقاط ایران نماینده داشت و ارتباط مستقیمی با مردم عادی داشت. نقطه اتکای سرنگونی‌طلبی امروز توزیع و تکثیر ایده‌ها از طریق همان شبکه مجازی است. به‌عبارت روشن‌تر، اگر فرض کنیم فردا روزی تحت هر شرایط فرضی اینستاگرام دیگر وجود خارجی نداشته باشد، همه‌چیز برای آنها از بین می‌رود. اما برای عبدالله مهتدی یا رضا پهلوی همه‌چیز تمام نمی‌شود.
به‌عبارت روشن‌تر اعضای این نشست را می‌شود به سه دسته تقسیم کرد: اول) سیاسیون: عبدالله مهتدی و رضا پهلوی. دوم) فعالان اجتماعی: مسیح علی‌نژاد که از حوزه روزنامه‌نگاری به فعالیت اجتماعی کشیده شده، حامد اسماعیلیون (که از حوزه مطالبه سقوط هواپیمای اوکراینی به سیاست شیفت کرد) و شیرین عبادی که از فعالیت در حوزه حقوق بشر به سیاست وارد شد. سوم) فعالان مجازی شامل علی کریمی، گلشیفته فراهانی و نازنین بنیادی.
طبیعی است که سیاست عرصه‌ای است که در آن هر تصمیمی می‌تواند بحرانی بیافریند یا بحرانی را از بین ببرد. سیاست‌مدار باید بتواند برای تصمیماتش ائتلاف‌هایی را خلق کند یا دیگران را با خود همراه کند. ترکیب این نشست نه‌تنها توانایی انجام چنین اموری را ندارند، بلکه به‌واسطه وابستگی شدید به لایک‌های توئیتر و اینستاگرام، هم تحت‌تأثیر مخاطبان خود قرار دارند و هم به‌سرعت امکان آن را دارند که سازی مخالف کوک کنند. از همین‌رو چنین ترکیبی را یک ترکیب جدی و اثرگذار در بلندمدت نمی‌توان ارزیابی کرد.
به‌زودی نیز شاهد خواهیم بود که دیگر سلبریتی‌ها خودشان را «مدعی» بدانند و از اینکه در رأس چنین ترکیبی حضور ندارند، شکایت کنند. از تتلو گرفته تا دنیا جهانبخت. هرکدام از آنها خواهند پرسید: تتلو در کدام بخش از علی کریمی کمتر است؟ و یا دنیا جهانبخت چه کم از نازنین بنیادی دارد؟
در مجموع اینکه چنین ترکیب‌هایی می‌توانند جنبش‌هایی را که با اهداف روشن و مشخص تعیین شده باشند به سرانجام برسانند اما برای تأثیرگذاری در امر سیاست، به مؤلفه‌های بیشتری نیاز هست که این جمع به‌صورت مبنایی فاقد آن است. حضور آنها در سیاست هم بی‌دلیل نیست. جهان با ورود فضای مجازی شکل دیگری به خود گرفته است و این از خواص دنیای معاصر است که شبکه‌های مجازی می‌توانند جنبش‌هایی را در گوشه‌و‌کنار جهان به‌راه بیندازند اما دوام و پایداری آنهاست که مهم است.
مگر آنکه بتوانند نیروهای سیاسی سابقه‌دار اپوزیسیون را حاضر به حضور در چنین ائتلافی کنند. نیروهایی چون چپ‌ها، ملی‌مذهبی‌ها، جمهوری‌خواهان و سلطنت‌طلبان، که آن‌هم بسیار بعید به‌نظر می‌رسد.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی