| کد مطلب: ۲۶۴۵

همبستگی ملی پس از اعتراضات

همبستگی ملی پس از اعتراضات

در تحلیل‌های ناآرامی‌های اجتماعی دوماهه اخیر در کشور، معمولاً یک نگرانی و دغدغه اساسی تکرار و مطرح شده و می‌شود

hajiani

ابراهیم حاجیانی

معاون مرکز بررسی‌های استراتژیک در دولت دوازدهم

در تحلیل‌های ناآرامی‌های اجتماعی دوماهه اخیر در کشور، معمولاً یک نگرانی و دغدغه اساسی تکرار و مطرح شده و می‌شود و آن نسبت این تحولات با موضوع همبستگی ملی و یکپارچگی هویتی و به‌طور دقیق‌تر هویت ملی، به‌هم‌پیوستگی اجتماعی در مقیاس کلان یا ملی است. البته این نگرانی خاص تحلیلگران و ناظران درون‌کشوری و بیرون از مرزها نبوده و در لایه‌های ذهنی و عقبه فکری بسیاری از شهروندان، کنشگران و حتی معترضان خیابانی نیز مطرح و قابل ردگیری است. پرسش کلیدی در این میان، می‌تواند چند جنبه داشته باشد که مهمترین آن را می‌توان تاثیرات و پیامدهای جنبش اجتماعی برآمده از فوت خانم امینی در شهریورماه سال جاری بر همگرایی و همبستگی ملی و پیوندهای روحی، عاطفی، احساسی میان شهروندان دانست. به عبارتی مسئله اصلی آن است که آیا ناآرامی‌ها و اعتراضات ماهیتاً و ذاتاً خاستگاه محلی، قومی، منطقه‌ای و بخشی دارد و اینکه پیامدها و تبعات آن بر انسجام و همبستگی ملی چه بوده و چه می‌تواند باشد. به سخن دیگر آیا اعتراضات موجب تقویت ارزش‌ها، آرمان‌ها و یادآوری‌های مشترک و احساس یگانگی و همدلی می‌شود یا بالعکس و آیا میزان به‌هم‌پیوستگی اجتماعی را تقلیل و تضعیف کرده است. ضمن آنکه می‌توان به پیامدها و آثار میان‌مدت و درازمدت رویدادهای اخیر بر انسجام ملی و همچنین آثار ضمنی یا آشکار آن بر تمامیت ارضی و حفظ کلیت کشور (یا همان مسئله ایران) یا به‌طور دقیق‌تر، تجزیه‌طلبی‌ها و خودمختاری‌طلبی‌های قومی و محلی در اقصی‌نقاط کشور پرداخت و به آن پاسخی ولو فرضی داد. طبعاً تحلیل و پاسخ به این سوال باید فارغ از هدف‌گذاری‌ها، اهداف و اغراض و نیات‌شوم قدرت‌های رقیب و حریف‌های خارجی و تمنیات آن‌ها برای یک ایران کوچک‌شده یا تجزیه‌شده و چندپارچه ارائه شود، به این معنی که قصد انکار و رد دسایس و نقشه‌های احتمالی قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای و حتی همسایگان طمع‌کار و برخی جریانات اپوزیسیون بر وجود یک ایران پهناور، قدرتمند و یکپارچه را نداریم. اما بحث نباید تماماً پیرامون چنین اهدافی باشد و مسئله مهم‌تر و فوری‌تر و حیاتی‌تر تحلیل بی‌طرفانه و جامع وضعیت کنونی و آینده کشور از جهت فوق‌الذکر است. منظور آنکه تاکید و تمرکز صرف بر عامل خارجی چندان کمکی به فهم و درک شرایط کنونی کشور نمی‌کند الا اینکه موجب انحراف از واقعیت‌های جاری و لنگرگیری تحلیلی غلط (با اهمیت‌دهی بیش از حد بر نیروهای بیرونی) خواهد شد. برای تدقیق بیشتر از مسئله موردنظر شایسته است مرور اجمالی بر موضوع به‌هم‌پیوستگی اجتماعی و سپس همگرایی ملی داشته باشیم. به‌هم‌پیوستگی اجتماعی معطوف به اجماع و توافق جمعی آحاد شهروندان (بسته به مقیاس گروه یا واحد اجتماعی موردنظر) و احساس تعلق و تعهد مشترک میان افراد و کنشگران عضو یک واحد اجتماعی است. این تعلق و تعهد همگانی به یک مجموعه ارزش‌ها، باورها، مطلوبیت‌ها و ترجیحات موجب حس پیوند و ارتباط نزدیک میان افراد می‌شود. در سطح ملی این پیوندها و همبستگی بین اعضای اقوام، مذاهب و فرهنگ‌های بومی، هویت ملی یکپارچه را پدید می‌آورد. هویت ملی عالی‌ترین سطح هویت اجتماعی در درون جوامع محسوب می‌شود. هویت ملی موجب همزادپنداری روان‌شناختی و ذهنی میان اعضای یک ملت و هم‌میهنان می‌شود. افزودن بر بعد ذهنی و شناختی، پیوندها و تعلقات عاطفی احساسی هم در تکوین انسجام ملی تاثیرگذار است. پرواضح است که این حس پیوستگی باید مبتنی بر تاریخ فرهنگ، ارزش‌ها، دین و روحیات مدنی، سرنوشت مشترک (به‌خصوص شکست‌ها و پیروزی‌های یک ملت)، زبان، میراث، آداب و رسوم و از همه چیز مهمتر سرزمین مشترک باشد. به‌سخن دیگر دلبستگی و چسبندگی میان آحاد شهروندان با دلبستگی به محل خویش (یعنی میهن و وطن) رابطه قوی و بر آن اتکا دارد. اهداف و مقاصد مشترک، محصول این هویت ملی یکپارچه است و در اثر آن میزان خشونت، تعارض، رقابت در میان آحاد شهروندان تعدیل و مدیریت می‌شود. یک محصول این شرایط تقویت هویت ملی، تعمیق سرمایه اجتماعی در سطح میانه یعنی میان شهروندان در اقصی‌نقاط خاک خواهد بود. یعنی هویت ملی مشترک با شکل‌گیری معاملات در سطح محلات، شهرها، فرهنگ‌ها و مذاهب و اقوام و بین آن‌ها رابطه داشته و تعهدات متقابل را در سطح کلان (اجتماع ملی) و ممکن تسهیل می‌نماید. هویت ملی یکپارچه منجر و معطوف به خیرخواهی، تعاون، احترام و تکریم‌ها و در مجموع فرهنگ مدنی می‌شود. در «شرایط هویت ملی یکپارچه» افزودن بر تعلقات ملی مردمان به مام میهن و پیوند آن‌ها و یکدیگر، امکان طرد اجتماعی گروها و افراد کاهش یافته، در عوض روحیه جمعی و امکان همکاری، همیاری و روحیه جمعی ارتقا می‌یابد. هویت ملی به مثابه یک پرسش روزمره که شهروندان دائماً با آن درگیرند، با تقویت اعتماد‌های بین فردی و گروهی تضمین‌کننده همکاری‌های گروه‌های مختلف اجتماعی با همدیگر می‌شود. در واقع این مفاهیم (با وجود تمایز‌های مفهومی و نظری) یک وضعیت کلی را نمایش و متجلی می‌کند. یعنی هویت ملی یکپارچه سرمایه اجتماعی در سطح میانه، تعاون و همکاری، دلسوزی و احترام متقابل همگی با هم و یکجا ظاهر یا بالعکس تضعیف و دچار کسری می‌شوند. مخلص کلام آنکه به‌هم‌پیوستگی‌های اجتماعی در سطح فرا‌محلی و فرامنطقه‌ای و فراناحیه‌ای، عرق‌ملی، افتخار به ایرانی بودن، علاقه به‌سرزمین، فرهنگ، ارزش‌ها و باورهای مشترک را ارتقا می‌دهد و کشور، وطن، میهن، مملکت و جامعه را برای تک‌تک شهروندان مهم و دارای اولویت می‌سازد. حال با این اوصاف باید دید اعتراضات مهسا که در پی فوت آن مرحوم در کشور آغاز شد چه تاثیری بر هویت ملی داشته و خواهد داشت.
برای تحلیل اجمالی وضع موجود باید تصریح کرد حسب چندین پیمایش معتبر و در سطح ملی که مشتمل بر شهروندان و هم‌میهنان مناطق قومی هم بوده، ابعاد هویت فرهنگی (تعلقات فرهنگی به میراث مشترک فرهنگی) و هویت اجتماعی (پیوند با سایر شهروندان ایرانی) به ترتیب قوی و محکم بود اما بعد سیاسی هویت ملی یعنی تعلق به نظام سیاسی ضعیف‌تر بوده است. این یافته به کرات در مطالعات میدانی تکرار و اثبات‌شده است. اما آنچه موجب نگرانی‌های بجا و درستی شده است، آن است که با به میدان آمدن جدی‌تر نسل جوان و نوجوان و پیشتازی آنها در عرصه سیاست و قدرت در خلال حوادث اخیر آیا این تعلقات ملی در این نسل کاهش یافته یا متعاقباً تحت تاثیر حرکت اجتماعی جاری تضعیف و به حاشیه خواهد رفت. با در نظر گرفتن تفاوت و فاصله معنا‌دار و گرایشات ملی در نسل نوجوان و جوان نسبت به میانسالان و بزرگسالان در یافته‌های مطالعات تجربی قبلی این نگرانی و دغدغه برای کثیری از دوست‌داران ملک و ملت به‌وجود آورده و تشدید شده که با میان‌داری نسل پرهیجان و پرشور، مدرن و متجدد، آیا این نسل کماکان دلباخته منافع ملی، امنیت ملی، فرهنگ و ارزش‌های بومی و سنت‌ها و میراث فرهنگی هستند و آیا این نسل به پیوند‌های فرا‌قومی، فرا‌محلی و فرا‌منطقه‌ای با سایر شهروندان احترام می‌گذارند؟ آیا نسل معترض در خیابان‌ها و دانشگاه‌ها دغدغه یکپارچگی ایران را دارند؟ آیا نفس بحران جاری موجب فاصله و شکاف‌های بین‌قومی (بین اقوام با یکدیگر) شده است؟ یا اینکه اساساً منشأ و منبع قومی داشته است، بنا بر مرور مفهومی و نظری انجام‌شده و نگاه اجمالی به یافته‌های تجربی و بنا به استدلال‌ها و دلایل زیر باید گفت: این ناآرامی‌ها به‌رغم انتظارات دشمنان کشور و برخی از جریانات اپوزیسیون و ظاهر ضد‌سیستمی و ضد‌نظم خود به‌شدت دغدغه کشور و ملت را دارند و دل در گروی توسعه و نیک‌بختی کشور و جامعه ایران را دارند، با این تاکید که این گرایش‌های ملی‌گرایانه و میهن‌دوستانه تفاوت و تمایز قابل‌توجهی با مفهوم سنتی هویت ملی دارد که تنها از طریق همدلی و هم‌نشینی با دهه‌ هشتادی‌ها یا نسل زد قابل درک و فهم می‌شود. اهم این دلایل که با دقت در آنها «فرضیه امکان تجزیه، واگرایی، تفرقه و کاهش پیوند‌های ملی در اثر ناآرامی‌ها» رد می‌شود و در ادامه می‌آید. در تبیین و پیش‌بینی آینده یکپارچگی ملی تحت تاثیر نا‌آرامی‌های اجتماعی، در ابتدا باید گفت مسئله ملت، کشور و میهن حتی در نسل‌های جدید چیز‌هایی نیستند که به‌سرعت و سادگی تضعیف شوند. از قضا موضوع ملت ایران برای نسلی که برحسب شواهد ولع مهاجرت فراوانی به خارج از کشور دارد، بسیار جدی است و برخی از شعار‌ها و مطالبات این نسل درخواست تسریع در فرایند‌های توسعه‌ای ایران، مانند سایر کشورهای منطقه و جهان مدنظرشان، است. در واقع با اینکه مطالبات این نسل، بسیار فرامادی‌گرایانه، اخلاقی و ارزش‌مدار است اما آنها به‌شدت دغدغه پیشرفت کشور را دارند و همین خود نقطه‌اشتراک و پیوند آنها با یکدیگر حول مسائل را موجب می‌شود.
از جهتی دیگر با توجه به نقطه شروع حوادث اخیر (فوت مهسا)، این موضوع فی‌نفسه عامل پیوند بین بخش‌های مختلف کشور با همدیگر شده است. ویژگی‌های خاص این حادثه مانند فوت دختر جوان، مظلومیت، مسافر بودن، بی‌گناه بودن، غربت، کرد بودن، اهل سنت بودن و از همه مهمتر وضعیت ظاهری موجه مهسا و سپس انکارهای اولیه و در نهایت حوادث مقدماتی چندماهه قبل از این حادثه (پیرامون عملکرد گشت‌ارشاد) همگی یک توافق همگانی و جمعی را بین اقوام و گروه‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی به‌وجود آورد و مرزبندی‌های ظاهری و کاذب و بین‌قومی را در نوردیده و به این حرکت اعتراضی، ماهیتی عاطفی و احساسی بخشید. در واقع مهسا عاملی برای تجدید پیوندها و همبستگی‌های ملی شد که نمود آن را در بزرگداشت مهسا و حمایت از وی و درخواست رسیدگی بی‌طرفانه به‌آن از سوی مراجع رسمی بود. در این جریان، برای مثال آذری‌ها به شدت از کردها حمایت کردند، همین‌طور شهروندان مناطق فارس‌نشین و... نیز همدردی عمیق خود را با هموطنان کرد اعلام کردند. به‌عبارتی فوت مهسا عاملی برای تجدید مناسبات عاطفی و احساسی میان همه ایرانیان شد و لذا طرح مسائلی مانند تجزیه‌طلبی و خودمختاری (حتی با مداخله آشکار برخی احزاب تجزیه‌طلب کردی، مانند دموکرات و کوموله در برخی شهرهای کردنشین)کاملا بی‌ربط و حاشیه‌ای بوده است، به‌عبارتی حتی شورش‌ها و و آشوب‌های مناطق کردی را نباید با چوب تجزیه‌طلبی راند و با آن مواجه شد. این البته به معنی انکار تلاش این گروه‌ها برای سواری مجانی از این حادثه نباید تلقی گردد.
اما باید توجه شود که فوت مهسا حتی در سقز و سایر شهرهای کردنشین تغییری در احساسات و تمایلات واگرایانه به وجود نیاورد و این تحرکات اعتراضی ماهیتی ملی، سیاسی، فکری و ارزشی (معطوف، سبک زندگی و آزادی‌های اجتماعی) داشته و دارد، در همین زمینه طرح شعار «زن، زندگی، آزادی» به‌رغم منشأ اپوزیسیونی آن (توسط حزب کومله) را باید به‌عنوان یک شعار مشترک آحاد معترضان در تمام کشور دانست که نشان‌دهنده مطالبات مشترک و جمعی شهروندان ایرانی و بلوغ جامعه ایرانی است. اعتراضات شهریور 1401 از جهتی دیگر نیز مقوم یکپارچگی و انسجام ملی ایرانیان بود و آن اینکه نوجوانان و جوانان شرکت‌کننده در آن با امید و اشتیاق فراوان به امکان اصلاح و تغییر فرایندهای معیوب در ساختار نظام حکمرانی به میدان آمدند و همین عامل «امیدواری عمومی به آینده روشن» خود یک عامل برانگیزاننده و در عین حال پیونددهنده میان مردم ایران شد. بنابراین بحران پیش‌آمده نه‌تنها ناقض یکپارچگی ملی نبوده، بلکه موجب تقویت پیوندهای ملی نیز شد.
از جنبه دیگر از آنجا که محمل اصلی این اعتراضات نسل جدید یا دهه‌هشتادی بوده و هستند، تمرکز بر طرز فکر و نگرش این نسل نیز نشان از ارتقاء پیوند‌های بین فرهنگی ملت ایران در پرتو این حادثه دارد. این نسل که مستقل از نسل‌های قبل از خود است، چندان تعلقی به ایدئولوژی‌های سیاسی رایج به‌خصوص تفکر چپ (که مشوق استقلال مناطق و اقوام در تاریخ معاصر ایران بوده است) که مولد مرزبندی‌های سیاسی و فکری شده است، ندارد. یعنی از مرزبندی کاذب بین قومی عبور کرده‌ است.
حرکت اجتماعی امروز ایران از سوی کسانی دنبال می‌شود که مخالف تعصبات قومی و فرهنگی مولد غیریت‌اندیشی است و اساسا بخشی از مطالبات آنها حذف ایده‌ خودی-ناخودی و مرزبندی‌های عقیدتی و ایدئولوژیک است و بالعکس این نیرو‌های حاضر در میدان اعتراضات شخصیت‌های آزاد، آزادیخواه، دموکرات و آزاد‌منش هستند که قائل به اصل مدارا و مفاهمه هستند و قاطبه آن‌ها از خشونت‌های جمعی دوری می‌جویند که تمام این ویژگی‌ها موجب می‌شود که رابطه افراد و گروه‌ها با همدیگر را بهبود و پیوندهای فی‌مابین اصلاح و ارتقاء یابد. از دیگر ادله مهم در این زمینه گرایشات جهان‌وطنانه و تجددگرایانه نیرو‌های جوان و نوجوان حاضر در میدان اعتراضات بود که این به نوبه خود موجب تقویت تعاملات و ارتباطات اجتماعی آن‌ها شد و با تقویت پیوند‌های ملی (نه با رویکرد سنتی) امکان تعاملات درون‌قومی و بین‌قومی را افزایش داد. یعنی مدرنیته موجب شکل‌گیری یک سبک جدید از هویت‌ملی در دوران مدرنیته شد که در خلال آن بی‌اعتنایی به استقلال ملی (در شکل سنتی آن) به زیست جهان‌وطنانه و شهروند جهانی بودن، حقوق بشر و ارزش‌های نوین زندگی در دنیای مدرن توجه جدی دارند و به این ترتیب تعریف جدید و پیشرفته‌ای از استقلال ملی و روایت ملی ارائه می‌کنند که با روایات رایج قبلی متفاوت است.
در خصوص تغییرات نگرشی نسل «زد» حاضر در میدان اعتراض، در حوزه هویت ملی ایرانیان باید به گرایش جدید این نسل که هرگونه سوءاستفاده سیاسی را از عنصر ملیت توسط نهاد‌های رسمی نمایش می‌دهد، اشاره کرد، به عبارتی نسل جدید با آگاهی کامل از سوءاستفاده برخی نهادهای رسمی را از منظر ملیت آگاهی دارند و هرگونه برداشت افراطی از عنصر ملیت را محکوم و ترد می‌کنند. بنابراین، امید می‌رود نسل دهه‌هشتادی‌ها سوءاستفاده دولت‌ها از مفهوم هویت ملی را شناسایی کرده و به کنار ‌بگذارند و این البته به‌معنی بی‌اعتنایی به وطن و کشور و حفظ یکپارچگی آن نیست.
محمل کلام آنکه اعتراضات اخیر در کشور نافی وحدت، همدلی و پیوندهای گروه‌های مختلف اجتماعی نبوده و از قضا این تحرکات دسته‌جمعی (در کوتاه‌مدت تا میان‌مدت) موجب تقویت پیوند‌های فرهنگی و اجتماعی میان ملت ایران شده‌ است.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی