| کد مطلب: ۶۱۲۶

دوم خرداد؛ مجالی کوتاه برای خودنمایی فرهنگ

دوم خرداد؛ مجالی کوتاه برای خودنمایی فرهنگ

خسرو طالب‌زاده پژوهشگر و مدیر حوزه فرهنگ جنگ که تمام شد، بازسازی و ساختن، مرکزی‌ترین مفهومی بود که ذهن‌ها را با خود درگیر کرده بود. ساختن پس از ویرانی نیازی ب

talebzadeh khosrow

خسرو طالب‌زاده

پژوهشگر و مدیر حوزه فرهنگ

جنگ که تمام شد، بازسازی و ساختن، مرکزی‌ترین مفهومی بود که ذهن‌ها را با خود درگیر کرده بود. ساختن پس از ویرانی نیازی به نظریه نداشت، در و دیوار شهادت می‌دادند که حالا نوبت ساختن است. عینیت ساختن از ذهنیت ساختن پیشتر و از هر امری بدیهی‌تر و قطعی‌تر بود. ساختن همه چیز و همه‌جانبه‌ای که جغرافیای ایران میدان آن بود؛ هم در زیرساخت‌ها و هم در روساخت‌های زندگی، در تمامی قلمروهای آن؛ خصوصی و عمومی و دولت مانند کسب‌وکار و اقتصاد، هم سیاست، هم فرهنگ، هم آموزش و بیش از همه خود جامعه مجروح و داغ‌دار. این ساختن که وعده انقلاب بود و به تأخیر افتاده بود، انرژی و کارمایه‌ لازم را در دسترس و توی دست داشت؛ ایثار و فداکاری برای تحقق منافع ملی که همگان آن را در کلاس جنگ آموخته بودند. نگاه‌ها از مرزهای غربی؛ این میدان‌های خبری که سال‌ها بود، خبرهای اشغال و بازپس‌گیری متر به مترش در صدر گزارش‌ها بود و خبر دیگر میدان یعنی خود زندگی را به اشغال خود درآورده بود، به میدان انسان و جامعه و در یک کلام زندگی بازگشتند. پس از جنگ، نیازهای تمام‌عیار زندگی چون دیگی جوشان به غلیان آمده بوده و مجالی می‌خواست برای خودشکوفایی. اما خیلی زود روشن شد که برای ساختن گویی به فرهنگ و اندیشه نیازی نیست و ساختن بی‌فرهنگ یعنی انسان هم شدنی است و تناقضی شگرف در متن رخدادها و روندها شکل گرفت و قالب‌بندی شد؛ تمامی سخن برتر و مفهوم مرکزی انقلاب این بود که انسان ایرانی کرامت خود را در زیر روندهای توسعه‌های فنی و اقتصادی و بروکراتیک گذشته از دست داده بود و قرار بود انسانیت ایرانی برای خودنمایی خود تاریخی‌اش که سده‌ها بود در نظام‌های دیکتاتوری نادیده انگاشته بود، مجالی یابد. اما فرهنگ؛ این انسانی‌ترین چهره انسان، به محاق تاریخ بازگشت. جامعه فرهنگی و هنری، هم سویه بازیگران با سینه‌ای پر از سخن و هم سویه مخاطبان، با تشنگی‌ای پر از تمنا جامعه آماده‌ای بود که می‌توانست عصر طلایی خود را بیافریند و برای این آفرینش روزنه‌های خودنمایی و خودشکوفایی خود را می‌جستند، اما نرم‌نرمک، مصلحت نظام، فرهنگ را در قامت ارشاد تفسیر و بازخوانی کرد، و روزنه‌ها یکی پس از دیگری فروبسته شد.
دوم خرداد و رخدادهای کامیاب یا ناکامیاب آن، دریچه ازیاد‌رفته‌ای را برگشود تا گوشه‌ای از آن سینه‌های فروبسته و تمناهای سرکوب‌شده را که وعده انقلاب اسلامی گشودگی و آزادی بود، به نمایش بگذارد و به یاد آورد در درازای تاریخ ایران اسلامی؛ ساختن، نیرو و قوام خود را از انسان ایرانی وام گرفته است و ساختن منهای انسان فعال و خلاق امروز و اینجا ساخت‌وساز کالبدی و تمدنی است نه فرهنگی و انسانی. انسان شادان و خلاق تنها نیرو و انرژی‌ای است که می‌تواند جامعه زنده و سرحال بسازد. نظریه ساختن مبتنی بر انسان‌سازی. فرهنگ در کلاس ابتدایی دوم‌خرداد آموخته شد و به بیان درآمد که انسان حیوانی ناطق است و در زمانه امروز و اینجا یعنی انسان حیوانی فرهنگی است. فرهنگ به عدد انفس خلایق هم موضوعیت دارد و هم طریقیت. فرهنگی بودن انسان را نمی‌توان در بسته‌های فرهنگی و طرح‌ها و سیاست‌های فرهنگی دستوری به حصار کشید زیرا انسان موجودی نیست که به قالب مشق‌های دیکته‌ای و برنامه‌ دستوری خود را محدود کند و در جهان فرشته‌گونه بی‌تکثر و بی‌تنوع قرار یابد. اما خیلی زود مشخص شد که این آگاهی و ذهنیت جامعه از شأن انسان بودن و مقام فرهنگ، از عینیت حاکمیت خیلی پیش‌تر و جلوتر است. مکتب تفکیک میان جامعه و حاکمیت دوباره بازسازی شد و زیست فرهنگی جامعه با زیست فرهنگ رسمی همانند خود زندگی با سیاست گسسته‌تر شد و یکی به زیرزمین رفت و دیگری روی زمین و عرصه عمومی را اشغال کرد. دوم خرداد در برهه‌ای و لحظه‌ای از تاریخ ایران این شکاف را کوشید پر کند. اما دوم خرداد دولت نبود، جامعه دوم‌خردادی بود و بیش و پیش از همه، خود جامعه فعال و خلاق ایرانی فرهنگ و هنر دوم خردادی می‌کوشیدند در این اصلاح تاریخی نقش‌آفرینی کنند و زمان‌های از یاد رفته را به یاد آورند؛ اما گویی تاریخ نیرویی قوی‌تر و دستی برتر داشته است.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی