| کد مطلب: ۲۰۵۹

بازهم غافلگیرمان کردید

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

درباره ویدئوهای خشونت‌آمیز این روزها

عجیب است که با این حجم از خشونت جاری در جامعه و سیل ویدئوهایی که هر روز می‌بینیم سِر نمی‌شویم. تنوع ویدئوها هم بی‌تاثیر نیست؛ هر بار گمان می‌کنیم که از این بدتر نمی‌شود، باز غافلگیر می‌شویم و چیزی نو می‌بینیم. وگرنه کدام ملت است که در عرض 40روز این همه تروما را از سر بگذراند و دچار فروپاشی نشود؟ گویی خشونت به بخشی از زندگی روزمره ما تبدیل شده است. حتی دیگر مراعات‌کننده‌ترین رسانه‌ها هم کمتر به پروتکل‌های رسانه‌ای در بازتاب خشونت توجه می‌کنند. اینکه این خشونت‌ها با روح و روان ما، به‌خصوص کودکان ما در نهایت چه خواهد کرد، بعدتر مشخص خواهد شد. (هرچند برای عالمان سلامت روان اظهرمن‌الشمس است که اینها با ما چه خواهد کرد.)

باری ویدئوهایی را که چند روز اخیر بسیار دست‌به‌دست می‌چرخد، نمی‌توان نادیده گرفت و ساده از کنار آن گذشت. هرچه با خود کلنجار رفتم که مثل دیگر تصاویر این روزها از کنار آن بگذرم و فراموش کنم تا بتوانم سرپا باشم، نشد. انگار بختک روی ذهن و روانم افتاده است. برای همین به نمایندگی از دیگر کسانی که مثل من گرفتار این تصاویر شده‌اند و از آن رهایی ندارند، هم به‌عنوان شهروند و هم روزنامه‌نگاری که می‌خواهد صدای بخشی از جامعه باشد درباره خشونت عریان این روزها برای آنکه برایش اهمیت دارد، سخنی بگوید و هشداری بدهد، شاید کار از این خراب‌تر نشد و اگر هم به گوش کسی نرسید، لااقل پیش خودم شرمنده نباشم که جانب احتیاط را گرفتم و سخن نگفتم.

در یکی از ویدئوها که بیشتر از دو دقیقه است و گفته می‌شود در محله نازی‌آباد تهران ضبط شده، فردی را می‌بینیم که میان نیروهای انتظامی در کنجی احاطه شده است. پس از ضرب و شتم بسیار، فرد روی زمین افتاده است و... دیگر همه دیده‌ایم چه می‌شود و گفتن‌اش هم خوشایند نیست. حال بیائید فرض بfریم که ما از مریخ آمده‌ایم و هیچ سوگیری‌ای درباره این اتفاقات نداریم. اصلا بیائید گمان کنیم آن‌هایی که در فیلم با لباس‌های گوناگون می‌بینیم، اشقیاترین بنی‌بشر حال ایران را گرفتار کرده‌اند، فرض کنیم همدست همانی را که به شاهچراغ حمله کرد، دستگیر کرده‌‌اند، آیا چنین رفتاری با او رواست؟ اینکه هرکس رد می‌شود، دانسته و نادانسته که کیست و چه کرده، به او ضربه‌ای کاری می‌زنند با کدام مرام اخلاقی و شرعی که همیشه آن را شنیده‌ایم تطابق دارد؟ مگر در چارچوب اخلاقی رسمی، همان اخلاقی که از کودکی در کتاب‌هایمان، صداوسیما، منبر و همه‌جا شنیده‌ایم و خوانده‌ایم، این کلام علی‌بن‌ابیطالب(ع) نبوده است که «چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا». مگر همیشه به این افتخار نشده که الگوی اخلاقی ما همان کسی است که وقتی عدو بر او آب دهان ریخت، از کشتن‌اش صرف‌نظر کرد تا برای هوای نفس به او حمله نکرده باشد؟ بر فرض اینکه در خوانش ماموران انتظامی، او دشمن‌ترینِ دشمنان هم باشد، چرا حتی آداب دشمنی را هم رعایت نکرده‌ایم؟

هرچند نیروی انتظامی بیانیه داده است که در حال پیگیری این اتفاق است و با متخلفین برخورد می‌کند، اما بی‌تعارف و لکنت زبان آن خشونتی که این روزها در برابر معترضان دیدیم، انگار به رویه‌ای تبدیل شده است که اصل این است و مدارا و رواداری استثنا شده‌اند. عجیب است که زعمای ماموران انتظامی این اصل را فراموش کرده‌اند که چرخه خشونت هرچه تندتر شود، غیرقابل کنترل‌تر و شدیدتر می‌شود. همین الان بارها توصیه افرادی را در شبکه‌های اجتماعی دیدم که در واکنش به این ویدئو، مردم را به خشونت‌های بسیار خطرناک توصیه می‌کنند. آیا یکی از وظایف نیروهای انتظامی این نیست که در حین حضور در لحظه، چنان میدان را مدیریت کنند که بذر خشم و کینه نکارند و از خشونت‌های شدیدتر آینده جلوگیری کنند؟ چنین مامورانی نباید پیش و بیش از همه چیز بر کنترل خود در وضعیت‌های ملتهب آموزش دیده باشند؟ اینکه حتی در برابر خشونت مردمان عادی سعه صدر داشته باشند و مگر به اضطرار از خشونت استفاده نکنند؟ ای‌کاش به همین‌جا ختم می‌شد. ویدئوهایی که از دو محله تهران دست‌به‌دست شده و افرادی را در حال رجزخوانی برای اهالی محل نشان می‌دهد، از آن هم بدتر است، حتی بیشتر مایه وحشت. البته نه از جنس وحشتی که احتمالاً مدنظر رجزخوانان است، بلکه وحشت از روزگاری که مردم دیگر امیدی به اینکه کسانی حافظ امنیت‌شان هستند، نداشته باشند. فارغ از اینکه مرد جنگجو در میدان رزم برای کسی رجز می‌خواند که لااقل هم‌اندازه خودش عِده و عُده داشته باشد، آنان که محلی را تهدید می‌‌کردند، به این فکر نکردند کودکان آن محل چرا باید مورد این خشونت کلامی قرار گیرند؟ آیا این همه مسئولان وعده به گفت‌وگو دادند، مرادشان همین مونولوگ‌های از پشت بلندگو بود؟ اگر که نه، باید از این رفتار برائت جویند و با خاطیان برخورد کنند، اگر هم که طبق دستور چنین کرده‌اند، که وای به حال امروز و فردایمان.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی