استهزاء تدبیر
محمد شهریاری بناب کارشناسی سیاسی مدیران اجرایی در ایران فاقد توان اصلاحگری هستند و بهجای حل مسئله با استفاده از روشهای اصولی و علمی، بهدنبال پاککردن صورت
محمد شهریاری بناب
کارشناسی سیاسی
مدیران اجرایی در ایران فاقد توان اصلاحگری هستند و بهجای حل مسئله با استفاده از روشهای اصولی و علمی، بهدنبال پاککردن صورت مسئله هستند. پس از آنکه مدیرکل بیمههای بازنشستگی وزارت کار تعاون و رفاه اجتماعی بهدنبال تشریح وخامت اوضاع صندوقهای بازنشستگی کشوری سخن از فروش جزایر کیش و قشم و خوزستان در صورت ادامه دادن رویه موجود سخن گفت، واکنشهای زیادی را از سوی جناحهای داخلی، اپوزیسیون و مردم برانگیخت. اپوزیسیون خارج حکومت را متهم به وطنفروشی کرد و در مقابل، مقامات دولت رئیسی نیز با تکذیب خبر و ذکر اینکه بحث صورتگرفته نظر شخصی گوینده بوده و حاوی نگاه سازمان نیست، به رد این خبر پرداختند. اما در اوج واکنشها به این قضیه، برکناری شبانهی سجاد پادام، باز هم توجه ها را به خود جلب کرد و موافقان و مخالفان عزل او استدلالهای خود را بیان کردند.
اما آنچه مهم است و باید پرسید، این است که حالا که پادام عزل شد، قضیهی فروش جزایر کیش و قشم هم منتفی شد؟ و مهم تر از آن اینکه مشکل صندوقهای بازنشستگی حل شد و در حال حاضر با رفتن پادام دیگر هیچ مشکلی وجود ندارد؟ عزل پادام بخاطر شرح حال سازمان و خطرات تهدید کنندهی آن، نه تنها مشکل را حل نمیکند، بلکه خود نشاندهندهی مشکل بزرگتری نیز هست چرا که:اول اینکه؛ چرا طوری وانمود میشود که گویی پادام طرفدار فروش جزایر است؟ چه کسی مدعی است پادام میگوید جزایر را بفروشیم؟پخش خبر و سوگیری آن بهگونهای بود که گویی او پیشنهاد انجام این کار را داده است در حالیکه با نگاهکردن فیلم مربوطه، او بهدنبال بیان این نکته است که شرایط صندوق بازنشستگی از چه چالش بزرگی رنج میبرد و اگر اصلاحات عمیق صورت نپذیرد، ما نیز به سرنوشت محتوم یونان دچار خواهیم شد که برای تامین حقوق بازنشستگانش مجبور به فروش دهها جزیره از خاک خود شد.
دوم اینکه چرا طوری رفتار میشود که اگر کسی انتقاد کرد، از گفتهی خود پشیمان شود؟
عزل و برکناری شخص هشدار دهنده راجع به سیاستهای غلط چه دردی را دوا میکند بهجز آنکه باعث بستهشدن دهانها میشود و باعث رشد فرهنگ تملقگویی و چاپلوسی میشود؟
سوم اینکه فراتر از بحث پادام، چرا سیاست مدیران رده بالای دولتهای حاکم به نحوی است که بهجای برخورد اصولی با مسائل و استفاده از راهکارهای علمی متخصصان، سعی میشود صورت مسئله پاک شود و ریشههای مشکل به طور مداوم عمیقتر شود تا جایی که دیگر امکان حل آن وجود نداشته باشد یا هزینههای گزافی روی دست بیتالمال بگذارد؟با توجه به اینکه مشکلات موجود در صندوق رفاه بازنشستگی مختص دولت کنونی نیست، بردن انگشت اتهام بهسوی دولت رئیسی راهحل مشکل نیست. البته سیاستهای نادرست و اشتباه دولتها در افزایش یا کاهش سرعت مشکلات، نقش بهسزایی دارد. بنظر میرسد عدم وجود نگاه بلندمدت در سیاستگذاری دولتهای روی کار آمده یا عدم توجه به ابعاد سیاستگذاریها و مشکلات احتمالی آنها بدون در نظر گرفتن شرایط آینده، باعث بوجود آمدن مشکلات بزرگ و دشوار بودن رفع آنها میشود.
زیرا زمانی که شرط اتخاذ سیاستها کم زحمتبودن آنها میشود و مدیران از اعمال اصلاحات عمیق بر تصمیمات نادرست طفره میروند، هرکسی که روی کار میآید، سعی میکند فقط به نحوی عمل کند که بوی تعفن چرک موجود در زمان وی پخش نشود و هر چه میشود، در زمان شخص دیگری رخ بدهد و این روند آنقدر تکرار میشود که چرک هر روز بیش از دیروز به دیگر نقاط سرایت می کند و ناگهان یکباره می بینیم که کار از کار گذشته است!
شروع مشکلات و نگرانیهای مربوط به آیندهی صندوق بازنشستگی، امریست که از دههی ۸۰ در زمان ریاست ستاریفر بر سازمان تامین اجتماعی توسط او مطرح شد و حتی ارائهی گزارشهای سازمان بینالمللی کار، بانک جهانی، صندوق بینالملل کار و گزارشهای داخلی از آیندهی بحرانی صندوق بازنشستگی نیز حاکی از لزوم اصلاحات عمیق داشت اما در گذر ایام، نه تنها توجهی به این مشکلات نشد، بلکه هرکس که چون پادام به نحوی از شرایط وخیم این صندوق حکایت کرد، از گفتهی خود پشیمان شد!
خلاصه آنکه، خطاست اگر چنین بپنداریم که رخداد مذکور تنها در مورد این قضیه صادق است و دیگر حوزهها بری از مشکلات مبتلابه هستند یا در آنها، سازوکار دیگری در حال اجراست.
چرا که این شیوهی مدیریت، یک صورت نهادینهشده به خود گرفته و تملقپروری بجای تخصصمحوری اصل اساسی رشد سازمانی شده است و اینگونه میشود که کارمند جزء برای خوشآمد مدیرش دست به هر اقدامی میزند و مدیر نیز برای خوشآمد رییسش همان کار را میکند تا عملکردش را مثبت نشان دهد. نتیجه این میشود که عواقب تملق در سطوح عمیق خود را نشان میدهد و بسته به میزان تاثیرش بر جامعه، موجب واکنش آنها می شود.