مدرسهداری به سبک دهه ۶۰
گزارش هممیهن از فضای این روزهای مدارس و نیازهای جدید دانشآموزان در گفتوگو با مدیران، معاونان و معلمان مدارس چند شهر ایران
گزارش هممیهن از فضای این روزهای مدارس و نیازهای جدید دانشآموزان
در گفتوگو با مدیران، معاونان و معلمان مدارس چند شهر ایران
سیل بخشنامهها به آموزشوپرورش روانه شده است. دایره سختگیریها در نظام آموزشی بزرگتر شده و هر روز قوانین جدیدی درباره پوشش دانشآموزان، رفتوآمدها، مباحث داخل کلاس و... وضع میشود. مدیران، معلمان و معاونان تعدادی از مدارس در سراسر کشور به هممیهن میگویند که در دو ماه گذشته تعداد بخشنامهها بیشتر هم شده؛ بخشنامههایی که مرتبط با اتفاقات اخیر در مدارس و سطح جامعه است. آنها میگویند طلبهها و روحانیون بیشتری به مدارس میروند، کلاسهایی در نقد اتفاقات اخیر برگزار میکنند و به معلمان اعلام شده نه در دفتر مدرسه با معلمان و نه داخل کلاسها حرفهایی غیر از محتوای درسی زده نشود.
بخش دیگر ماجرا اما تغییر نگرش دانشآموزان است. آنها حالا در میدان پرسشگری، انتقاد درباره محتوای کتابهای درسی، نوع پوشش، سختگیریها، موضوعات سیاسی و اجتماعی وارد شدهاند و از دلیل حضور نیافتن گوینده مشهور ورزشی در تلویزیون و تجمعها در خیابان و... سوال میکنند. دانشآموزان این روزها به دنبال استدلال و تحلیل وضعیت موجودند؛ درست همان موضوعاتی که طی بخشنامههای بسیار ممنوع شدهاند. حالا معلمان، مدیران و معاونان مدارس در شهرهای مختلف و در گفتوگو با هممیهن از وضعیت موجود میگویند و درباره تفاوت خواسته و نیازهای دانشآموزان نسل جدید توضیح میدهند. آنها میگویند سیاستهای دهه 60 در سال 1401 در مدارس جاری است.
تشدید سختگیریها درباره حجاب دانشآموزان
فاطمه رحمانی، معلم مدرسههای زیادی در تاکستان قزوین بوده. او سال 96 با 30 سال خدمت بازنشسته شد و تا اواسط مهرماه امسال اضافه تدریس داشت، اما به دلیل فعالیتهای صنفی و حمایت از دانشآموزان از کار کنار گذاشته شد. رحمانی حالا از وضعیت پیشآمده در مدارس دخترانه طی دو ماه گذشته توضیح میدهد و به هممیهن میگوید:«پوشش دانشآموزان دختر یکی از مهمترین مسائلی است که بهطور مرتب از سوی آنها اعلام میشود. هیچ وقت نظر خود دانشآموزان درباره رنگ و نوع پوشششان گرفته نمیشود. آنها شورای دانشآموزی دارند اما هیچوقت درباره این مسائل با آنها صحبت نمیشود. در مدارس سختگیریهای زیادی روی پوشش آنها میشود. حتی حالا که پائیز است، پوشیدن هودی در مدارس دخترانه ممنوع شده است.»
او میگوید از روز اول تا همین حالا هیچ تغییری در سیاستهای آموزشوپرورش ایجاد نشده است: «در حال حاضر دانشآموزان تفاوتهای زیادی کردهاند اما همین حالا که در وضعیت خاصی به سر میبریم به جای اینکه کمی به دانشآموزان فضا داده شود، حتی به آنها اجازه نمیدهند وسط کلاسهای درس برای آب خوردن یا دستشویی از کلاس خارج شوند. وقتی که میخواهند مدرسه را تعطیل کنند، یک به یک کلاسها را به صورت رندم تعطیل میکنند تا تجمعی در مقابل مدرسه صورت نگیرد. آن موقع که فراخوان برای تجمع در ساعت 12 داده میشد، دانشآموزان ساعت 11 خانه بودند. در حالیکه وقتی برف و باران شدید میآمد و ما التماس میکردیم که مدارس را تعطیل کنند، هیچوقت زیربار نمیرفتند. در بحث حجاب هم تاکید کردهاند که بههیچوجه دانشآموزان نمیتوانند سر کلاس مقنعههایشان را بردارند.»
رحمانی میگوید تمام اینها به صورت بخشنامههایی به مدیران ابلاغ شده و مدیران به صورت سلیقهای برخی از این موارد یا همه آنها را اجرا میکنند:«در مدارس به فعالیت در قالب گروههایی بسیار بها داده میشود. به این دانشآموزان اختیارات زیادی داده میشود و آنها برنامههای بسیاری در مدرسه به دست میگیرند. درحالیکه دانشآموزان باید تشکلهای متنوعتری داشته باشند، مثل تشکلهای پژوهشی و تحقیقی و... جای خالی این تشکلها در مدارس احساس میشود.» وی در ادامه افزود: «از نهادهای مختلف آدمهایی به مدارس میآیند و برای کلاس یازدهمیها و دوازدهمیها کلاس آموزشی برگزار میکنند. در حال حاضر در هر مدرسهای در کنار مدیر و معاون پرورشی، یک مشاور مذهبی هم وجود دارد که درسخوانده حوزه علمیه است. او نماز جماعت برگزار میکند و به پوشش معلمان تذکر میدهد. در کنار آن نیروهای جامعه بسیج بانوان هم هستند که به صورت هفتگی میآیند و باید یک نسخه از اقدامات برنامههای پرورشی که در مدرسه انجام شده به آنها داده شود. حتی برخی از برنامههای مدرسه مثل اردو منوط میشود به پوشش دانشآموزان. مثلا دانشآموزانی که چادر سر میکنند به راحتی میتوانند این
اردوها را همراهی کنند. گاهی میبینیم دانشآموزی که چادری نیست چادر سر میکند تا بتواند با اردو همراه شود.» به گفته رحمانی، وقتی معلمان هم اقدامات صنفی میکنند یا به وضعیتی اعتراض میکنند، طبقه شغلیشان را تنزل میدهند. هر طبقه شغلی حدود 500 هزار تومان از حقوق معلم کم میکند یا برخی را با 21 سال سابقه کار، بازنشسته اجباری میکنند.
درخواست تغییرات بنیادی
آقای الف، معلم مدرسه نمونه دولتی در منطقه 12 تهران است. او میگوید دانشآموزان این منطقه از خانوادههای سنتی و مذهبیاند، اما حرفهایی میزنند که دور از انتظار معلمان است. آقای الف 27 سال سابقه تدریس دارد و نمیخواهد نام کاملاش در گزارش بیاید. او میگوید:«با اینکه دانشآموزان این منطقه به مسائل اخیر ورود پیدا نکردند، اما بهطور مرتب درباره این اتفاقات صحبت میکنند. با همه اینها در مدرسه معلمان طوری رفتار میکنند که آرامش حفظ شود. آرامش جانی دانشآموزان برای ما خیلی مهم است.» به گفته او، دانشآموزان این مدرسه از مهاجرت صحبت میکنند، در حالیکه قبلا چنین حرفهایی شنیده نمیشد: «سابقه نداشته دانشآموزان این مدرسه حرف از مهاجرت بزنند یا اینقدر به فکر مسائل اقتصادی باشند. میگویند ما چطور مهاجرت نکنیم وقتی نمیتوانیم صاحب یک پراید شویم؟ دانشآموزان دچار یأس شدهاند. میگویند افسردگی گرفتهایم و امیدی به آینده نداریم. آنها حتی دیگر هر چیزی را نمیپذیرند و به دنبال استدلالاند، چراهای زیادی در ذهنشان وجود دارد. بسیار جسورند. اگر قبلا تذکری میدادیم، حالا دیگر نمیپذیرند. میگویند چرا؟ چرا اخراج میکنی؟»
آقای الف حدود 15 سال است که در این مدرسه تدریس میکند و میگوید که بخشی از این اتفاقات، ناشی از دوران آموزش از راه دور کروناست:«دانشآموزان با هر نگاه و اعتقادی، خواستار تغییرات بنیادی هستند، چه در سطح جامعه چه در سطح سیاست و آموزش و...»
دانشآموزان دختر جسورتر شدهاند
عبدالصمد گنگوزهی، معاون مدرسهای در مقطع ابتدایی در میرجاوه است. او میگوید برای دوره ابتدایی مشکلات از جنس مقاطع متوسطه اول و دوم نیست، در این مقطع دانشآموزان نیازهای دیگری دارند. او به هممیهن میگوید، گروه سنی دانشآموزان ابتدایی مطیع و فرمانبردار هستند، آنها هیچ اشارهای به اتفاقات اخیر نمیکنند، آن هم در شهرستان کوچکی مثل میرجاوه. او میگوید در مقاطع راهنمایی و دبیرستان این شهرستان، تجمعهای اعتراضی صورت نگرفت، هر چند که مسائل مربوط به اتفاقات اخیر، میان دانشآموزان این مقاطع مطرح میشود، اما بهصورت علنی اتفاقی نیفتاده است. معاون مدرسه ابتدایی این شهرستان، اما دغدغه دیگری دارد؛ کمسوادی دانشآموزان. او میگوید:«با اجرای طرح ارزشیبابی توصیفی، سواد دانشآموزان نسبت به گذشته بسیار پایین آمده است.»
اما دانش داداللهزهی، معلم مقطع متوسطه دوم مدارس دخترانه و پسرانه در ایرانشهر، حرفهای دیگری دارد. او که فعالیتهای خیریهای در حوزه آموزش و مدرسهسازی در این شهرستان دارد، درباره وضعیتی که در ماههای اخیر در مدارس پیش آمده، توضیح میدهد. او با بیش از 15 سال تدریس به هممیهن میگوید، دانشآموزان از معلمان انتظار به روز بودن دارند. اطلاعات علمیشان بالا باشد و نکات کنکوری و تستی به آنها یاد بدهند. در کنار مسائل درسی، آنها میخواهند درباره مسائل مختلف صحبت کنند و معلم باید قدرت اقناع و بیان خوبی داشته باشد، در حالیکه همیشه اینطور نیست. دانشآموزان معلمان آگاه و چندوجهی میخواهند.
داداللهزهی که سابقه تدریس در مدارس دخترانه و پسرانه مقطع متوسطه دوم را دارد، درباره تفاوت خواستههای دانشآموزان در دو جنس میگوید:«پسران از ما میپرسند سوختبری چیست؟ چرا نباید سوختبر بشویم؟ درس بخوانیم آخرش چه میشود؟ آنها نگرانیهای اقتصادی دارند اما دختران حرفهای دیگری میزنند. آنها جسورتر از پسران هستند. راحتتر صحبت میکنند، انتقاد میکنند و حتی معلم را زیر سوال میبرند. پسران هنوز درگیر بازیگوشیهای خودشان هستند و اگر هم سوالی بپرسند اغلب مربوط به کتابهای درسی است. اما «چراهای» دختران بیشتر است که البته این مسئله بیارتباط با فضای مجازی نیست.» این معلم معتقد است که شبکههای اجتماعی بسیاری از مسائل را برای این دانشآموزان روشن کرده است. آنها دیگر با گفتن اینکه فلان موضوع در فلان کتاب آمده یا فلان کس این حرف را زده، دیگر قانع نمیشوند. آنها دلیل و استدلال میخواهند.
او درباره اینکه آیا در ماههای اخیر، تذکری به معلمان یا مدیران مدارس از سوی آموزشوپرورش استان یا منطقه داده شده؟ توضیح میدهد:«به مدیران مدارس گفته شده که معلمان در داخل مدرسه نباید با هم درباره موضوعات سیاسی صحبت کنند و این شیوه را سرکلاس هم باید اجرا کنند. گفتهاند معلمان فقط بروند کار علمی خودشان را انجام دهند. درحالیکه نمیتوان ساکت بود و بله و چشم گفت.»
داداللهزهی درباره قوانین سختگیرانهای که در برخی مدارس دخترانه در ارتباط با حجاب دانشآموزان در حال اعمال است یا دعوت از روحانیون برای صحبت درباره حجاب، توضیح دیگری میدهد: «مسئله حجاب در استان سیستان و بلوچستان به دلیل اینکه زنان و مردان پوشش سنتی خودشان را دارند، خیلی مطرح نیست. اما نکته اینجاست که در این مدت اخیر، کتابهای درسی و استوریهای دانشآموزان در فضای مجازی بررسی میشود. گاهی سر صفها، گاهی سر کلاسها و گاهی به صورت طرحهای غافلگیری داخل کلاسهای درس. برخورد با دانشآموزان به نوع واکنش مدیر مدارس بر میگردد. برخی فقط تذکر میدهند و برخی هم مسئله را به حراست آموزشوپرورش گزارش میدهند. این موضوع در ارتباط با همکاران هم دیده میشود.» داداللهزهی میگوید در این مدت اخراج بهصورت موقت هم دیده شده است:«فعالیتهای مجازی دانشآموزان اهمیت پیدا کرده است.»
این معلم ایرانشهری درباره حضور روحانیون و طلبهها برای آموزشهای مذهبی به دانشآموزان هم میگوید:«روحانیونی از مشهد و زابل و زاهدان به مدارس میآیند و درباره شرع و مسائل دینی سخنرانی میکنند، درباره تجزیهطلبی و ربط دادن اتفاقات اخیر به گروههای معاند و... ورود روحانیون به مدارس، امسال پررنگتر از سالهای قبل است. گاهی پیش میآید که وسط کلاس درس اعلام میکنند این افراد وارد مدرسه شدهاند و کل کلاس در اختیار آنها قرار میگیرد بنابراین عملا دانشآموزان حق انتخابی برای حضور داشتن یا نداشتن سر کلاسها ندارند و تقریبا حضور اجباری است. بسیار هم تلاش میشود که مراسم پررنگتر از گذشته برگزار شود، هر روز سخنرانیهای مختلف صورت میگیرد اما دانشآموزان استقبالی نمیکنند.»
چند روز پیش بود که دبیر ستاد همکاریهای حوزه علمیه آموزشوپرورش اعلام کرد که سه هزار نفر از طلاب، در مناطق حاشیهای شهرها و کمبرخوردار معلم شدهاند. حمید نیکزاد این را هم گفته بود که ضعف در سواد دینی و اعتقادی بهحدی رسیده که برخی از دانشآموزان در ابتداییترین ضروریات دین سوال و ابهام اساسی دارند. مهر سال گذشته هم احمد خاتمی، عضو شورای عالی حوزههای علمیه کشور از امضای تفاهمنامهای میان وزارت آموزشوپرورش با حوزه علمیه قم برای بهکارگیری دو هزار نفر از طلاب در مدارس به عنوان معلم خبر داده بود. ورود روحانیون و طلاب هم در راستای همین تفاهمنامههاست.
اجازه بحث با دانشآموزان داده نمیشود
حفیظالله مشهور، معلم مقطع متوسطه شهر خواف استان خراسان رضوی است؛ شهری کوچک که به گفته او سبک زندگی در این منطقه همچنان سنتی است. با این حال اتفاقات اخیر، پرسشهای زیادی در میان دانشآموزان ایجاد کرده است. مشهور، بیش از 20 سال است که در این شهر تدریس کرده و با گروه بزرگی از دانشآموزان ارتباط داشته است. او میگوید در ابتدای سالهای فعالیتش، خواسته اصلی دانشآموزان تکالیف کمتر بود، اما حالا مطالبات این دانشآموزان تغییرات اساسی کرده است: «دسترسی دانشآموزان به منابع آگاهی و اطلاعرسانی زیاد شده است. حتی در شهر کوچکی در خراسان هم دانشآموزان از اتفاقات رخ داده در کشور خبر دارند. میدانند چه مسائلی در جریان است و گاهی درباره آن سوال میپرسند. مثلا چند روز پیش یکی از دانشآموزان پرسید که چرا عادل فردوسیپور در تلویزیون اجرا ندارد؟ در این مواقع من به عنوان معلم شاید نتوانم بهطور مستقیم به او توضیح دهم اما خودش میرود و به جوابش میرسد. قبلا همه چیز در کنترل معلم و مدیر بود و آنچه میخواستند دانشآموزان میآموختند. اما حالا دانشآموزان گوشی دستشان است و خودشان به آگاهی میرسند.»
او میگوید دانشآموزان الان حق خود میدانند که نسبت به شرایط اعتراض کنند. از امکانات مدرسه انتقاد میکنند، قبلا اینطور نبود و خانواده هم از آنها حمایت نمیکرد. اما حالا خانواده هم با اینکه هنوز بافت این منطقه سنتی است، اما حمایتهایش بیشتر شده است:«نمیتوان دانشآموزان را به راحتی قانع کرد. شیوههای دستوری که تاکنون در مدارس حاکم بوده، دیگر پاسخگو نیست.»
به گفته مشهور، طی سالهای گذشته نیازهای دانشآموزان تغییر کرده اما آنها همچنان روی همان نیمکتهایی مینشینند که 20 سال پیش دانشآموزان روی آنها مینشستند. امکانات مدارس با دو سه دهه قبل هیچ تغییری نکرده. شاید فقط در حد تبدیل تخته سیاه به تخته وایتبرد باشد: «سیستم آموزشی بهشدت در برابر تغییر مقاومت میکند و انعطافپذیر نیست. تنها زمانی که ناچار شد کمی تغییر کند، در دوران کرونا بود که البته به دلیل اینکه از قبل آموزشهای لازم داده نشده بود، آسیبهای زیادی به دانشآموزان و معلمان و حتی نظام آموزشی وارد شد.» او وضعیتی که از دو ماه پیش در مدارس پیش آمده را مورد توجه قرار میدهد. به گفته او قبلا خانواده و مدرسه در یک مسیر حرکت میکردند. در خانه مسائل مذهبی اهمیت داشت و در مدرسه هم همینطور. اما حالا ممکن است خانواده مذهبی هم باشد اما به شیوه قدیم مسائل را مطرح نمیکند، حتی خود معلمان هم تغییر کردهاند. با این حال محتوای درسی همان است و اصلا به روز نشده است. او میگوید در راستای همین برنامهها، مدتی است که روحانیون وارد مدارس میشوند و آموزشهای مذهبی به دانشآموزان میدهند، درحالیکه دانشآموزان مانند گذشته
واکنش نشان نمیدهند، نسل جدید برای کسی ارزش قائل است که بتواند قانعش کند. او میگوید دانشآموزان همین شهر کوچک و سنتی نگران آیندهشان هستند. حتی درباره مهاجرت حرف میزنند. میگویند فلان داروساز و پزشک رفته خارج و برای پیشرفت نمیتوان در کشور ماند.
اثرگذاری معلمان کم شده است
مرضیه امینی، معلم تاریخ در قم است. او بیش از 30 سال سابقه تدریس دارد و حالا دبیر تاریخ در مقطع متوسطه دوم است. او یک سال دیگر بازنشسته میشود و میگوید که در محلههای مختلف تدریس کرده و حالا از تغییراتی که در نیازها و مطالبات دانشآموزان ایجاد شده میگوید. امینی در کنار تاریخ، مدیریت خانواده هم تدریس میکند و به هممیهن میگوید شرایط فرهنگی قم بهگونهای است که دختران زیر 18 سال هم ازدواج میکنند. برخی از آنها کلاس نهم دبیرستان هستند و عقد میکنند و چند سال بعد هم کارشان به طلاق میکشد. با این حال تاکید میکند که دانشآموزان این منطقه هم پرسشها و چراهای زیادی دارند: «مثلا از ما میپرسند چرا نمیتوانیم دوچرخهسواری کنیم؟ چرا نمیتوانیم با موتور برویم بیرون؟ در هر حوزهای آنها جسارت زیادی در بیان حرفهایشان دارند. قبلا اینقدر شفاف صحبت نمیکردند.»
این معلم درباره واکنش دانشآموزان در اتفاقات اخیر هم توضیح میدهد. به گفته او دانشآموزان دوست دارند حرف بزنند اما بین معلمان این قرار گذاشته شد که این اتفاق نیفتد. یعنی با دانشآموزان خیلی درباره این موضوعات صحبت نشود. هرچند دستورالعمل خاصی در این ارتباط داده نشده است. او میگوید، سیاستی که در مدارس اعمال شده این است که فشار زیادی به دانشآموزان وارد نشود و با آنها بحثهای سیاسی نشود:«یک مقدار میان دانشآموزان سر این موضوعات تنش ایجاد شد که ما سعی کردیم آن را جمع کنیم تا آرامش مدرسه بههم نریزد. در مدارسی که در مناطق مرفهتر قم قرار دارند، شنیدهایم که آنجا اعتراضاتی در قالب شعارنویسی و... داشتهاند البته کار به درگیری کشیده نشده است.» به گفته او، دو سال کرونا تاثیرات زیادی روی دانشآموزان گذاشت و آنها دیگر هیچ وقت به دوران قبل کرونا باز نمیگردند: «بهعنوان یک معلم احساس میکنم قبلا اثرپذیری بیشتری روی دانشآموزان داشتیم اما حالا مانند گذشته نیست.»
100 سال عقبماندگی نظام آموزشی
حبیبه گلرخ، معلم بازنشستهای است که از 30سال در آموزشوپرورش فعالیت کرده. او میگوید، جز در سال 64 که معلم ابتدایی بوده، بقیه سالها در مقطع دبیرستان یعنی متوسطه دوم بوده است؛ مدارس دولتی، سمپاد و... را در کارنامه کاریاش دارد و معاون مدرسه هم بوده است. گلرخ انتقاد زیادی از نظام آموزشی دارد. او میگوید، تکنولوژی آموزشی 100سال عقبماندگی دارد: «تغییر از مدارس شروع میشود، اگر بخواهیم جامعه پیشرفت کند، باید مدرسه را به این سطح برسانیم و برعکس. به نظر میرسد سیستم آموزشی عقب نگه داشته میشود تا جامعه پیشرفت نکند.» او میگوید، سال 84 یک وقفه هشت ساله از تدریس داشته و وقتی سال 92 به مدرسه بازگشته، شاهد تغییرات اساسی بوده است: «مرحله بعدی تغییر، در دوران بعد از کرونا رخ داد. دانشآموزان حدود دو سال در خانه ماندند، دختران و پسران در آموزش از راه دور آزادیهای ظاهری خودشان را داشتند و حالا که به سیستم آموزشی بازگشتهاند، دیگر در دایره سختگیریها نمیگنجند. اما به اعتقاد من، در آزادی است که پیشرفت و خلاقیت اتفاق میافتد. در مدارس سمپاد، ما شاهد شکوفایی خلاقیت دانشآموزان در ساعتهای تحقیق و پژوهش بودهایم. هرچند
حتی معلمان هم از ساعتهای تحقیق و... خوششان نمیآید.» به گفته این معلم، خلاقیت در آموزشوپرورش به معنی مبارزه با سیاستهای رسمی است. والدین هم در این سیستم نادرست نقشآفرینی و به دانشآموز فشار وارد میکنند. گلرخ درباره سیل بخشنامههایی که بهطور مرتب به سمت مدرسهها جاری میشود، توضیح میدهد: «مدیر به جای اینکه فکر کند و برای مدرسه برنامهریزی انجام دهد، بهطور مرتب باید به این فکر کند که چطور باید پاسخ دستورالعملها را بدهد تا توبیخش نکنند و در این فضا فشار زیادی به معلمان وارد میشود. حتی به معلمان اجازه داده نمیشود از کوچکترین اختیاراتشان استفاده کنند.»
او بخشنامههایی که در پی اتفاقات اخیر برای مدارس فرستاده شده را مورد توجه قرار میدهد و میگوید: «اخیرا بخشنامهای داده بودند درباره حجاب مدارس دخترانه که در متوسطه اول و دوم، دانشآموزان حق ندارند در مدارس مقنعهشان را از سر بردارند. درحالیکه دانشآموزان 15-10سال است در مدارس هروقت فرصتی شود، مقنعه از سرشان بر میدارند. این بخشنامهها و سیاستها مربوط به دهه 60 است، نه حالا.» این معلم میگوید، دانشآموزان از همه بیشتر دنبال آزادیاند؛ آزادی در پوشش، زندگی، کار و ارتباطات.
خانم «ن»، مدیر هنرستان دخترانهای در منطقه دو تهران است و از هممیهن میخواهد نامش در گزارش نیاید. او بیش از 20سال در آموزشوپرورش به عنوان معلم، معاون و مدیر فعالیت داشته و میگوید، در این سالها در مدارس منطقه شوش تا تجریش، تدریس کرده، کودکان بیسرپرست بهزیستی و غیرایرانی، فقیر و پولدار و... همه دانشآموزان او در این سالها بودهاند. خانم «ن» میگوید، اغلب این دانشآموزان تنها تقاضایی که دارند، برخورداری از یک زندگی معمولی است اما از همان دوره دبیرستان یا متوسطه دوم، نگران آینده شغلیشان هستند و به فکر مشکلات مالیاند: «سالهاست این دانشآموزان میان خودشان از مشکلات زمزمه میکنند یا درباره مسائل اجتماعی، اقتصادی و... صحبت میکنند اما اتفاقی که در دو ماه گذشته رخ داده این است که آنها جسارت و شجاعت بسیاری به دست آوردهاند تا جایی که خواستههایشان را بلند اعلام میکنند. صدای اعتراض آنها بلند شده است.» مدیر این هنرستان میگوید، برخلاف برخی مدارس که در این دو ماه قوانین سختگیرانهای برای دانشآموزان درنظر گرفته بودند، در این هنرستان اما خبری از بخشنامههای خاص نیست: «دستورالعمل یا بخشنامهای برای ما نیامده
است. حتی از سوی آموزشوپرورش منطقه، نماینده دبیران را دعوت کرده و خواسته بودند صبحها اگر هوا خوب بود صبحانه در حیاط مدرسه خورده شود یا حتی اعلام کردند برای تولد دانشآموزان برنامه مختصری سر کلاسهای درس برگزار شود.» با این همه او میگوید، در این مدت دانشآموزان این هنرستان نسبت به اتفاقات واکنش نشان دادهاند و تمایل زیادی به حرف زدن داشتند اما تلاش شد فضای مدرسه با این حرفها بههم نریزد: «خواسته آنها آزادی است اما برداشتشان از آزادی کامل نیست. آنها کلیگویی میکنند و در جاهایی هم واکنششان هیجانی است. تحلیل عمیقی از وضعیت موجود ندارند.»
حق پرسشگری برای دانشآموزان
امیر محمود حریرچی، جامعهشناس در گفتوگو با هممیهن درباره پیامدهای پیاده کردن سیاستهای آموزشی و تربیتی قدیمی در مدارس توضیح میدهد. او نظام آموزشی را کاملا بیهدف توصیف میکند و میگوید: «هیچ وقت روی نیازهای واقعی دانشآموزان تمرکز نشد که یکی از مهمترین آنها مهارتهای اجتماعی است. دانشآموزان امروز، نسل پرسشگری هستند، آنها تحکم نمیپذیرند و حتی در ارتباط با مسائل آموزشی هم پرسشهای زیادی مطرح میکنند. در این وضعیت است که مباحث مهم به نقل از علما و شاعرانی که جزو افتخارات کشورند، از کتابهای درسی حذف میشود.» او دانشآموزان جدید را کودکان کارنامه عنوان میکند؛ افرادی که تنها برای کارنامه درس میخوانند چراکه سیستم آموزشی آنها را اینگونه تربیت کرده است:« شکلی از مدارس به اسم تیزهوشان راهاندازی شده که دانشآموزان را بیشتر از گذشته، به سمت افسردگی میبرد. قرار است اینهمه درس خواندن به کجا ختم شود؟ به جلسه چهارساعته کنکور؟ آنهم با حواشی مختلفی که درباره کنکور مطرح است و امسال هم شاهد تقلب در کنکور بودیم. آنها فقط درسها را حفظ میکنند، بدون اینکه چیزی یاد بگیرند. 2700 مرکز آموزش عالی در کشور وجود دارد. بهجای کار، برای آدمها دانشگاهها را ایجاد کردهاند. غافل از اینکه فارغالتحصیلان و نخبهها از کشور مهاجرت میکنند. حالا هم شنیده میشود دانشآموزان دبیرستانی قبل از رسیدن به سن سربازی، اقدام به مهاجرت میکنند.» او از وضعیت آموزش معلمان هم انتقاد میکند: «تغییر در نیازها و خواستههای دانشآموزان از حدود یک دهه پیش آغاز شده است، دانشآموزان این نسل با نسلهای قبل متفاوتاند. آنها پرسشگری را حق خودشان میدانند درحالیکه به آنها حتی اجازه پرسشگری داده نمیشود. این اقدامات پویایی را از مدارس گرفته است.» این جامعهشناس میگوید، میان آنچه در خانهها به دانشآموزان آموزش داده میشود با آنچه در مدرسه در حال رخ دادن است، تفاوت زیاد است. در مدرسه برخی آموزههای دینی مطرح میشود که در خانهها خبری از آن نیست و برای دانشآموزان سوالات زیادی پیش میآورد: «در مدارس مدام به دانشآموزان تذکر داده میشود اما در دو ماه گذشته مدیران مدارس دیدند که چطور این تذکرها و فشارها تبدیل به اتفاقات دیگر شد. این وضعیت در کنار آسیبهای دیگری که به آن بیتوجهی میشود، افسردگی و اضطراب را در میان دانشآموزان افزایش میدهد.» حریرچی معتقد است، دریچههای برخوردهایی که طی سالهای قبل در مدارس باز شده بود، حالا به شکلهای مختلف در حال بروز است و انعکاس تمام رفتارها در گذشته، مسئولان را نشانه گرفته است: «از مدارس شنیده میشود که برای کنترل دانشآموزان دست به اقدامات ابتدایی برای محدود کردن آنها زدهاند، درحالیکه همین اقدامات سطحی نشان میدهد که مدیریت آنها ناکارآمد بوده است.»