| کد مطلب: ۶۱۷۱

نگاهی متفاوت به دنیای حقوق

نگاهی متفاوت به دنیای حقوق

به مناسبت رونمایی از کتاب «شرح حق»، پژوهشی در حوزه تاریخ شفاهی حقوق

به مناسبت رونمایی از کتاب «شرح حق»، پژوهشی در حوزه تاریخ شفاهی حقوق

Mohammadi mansooreh

منصوره محمدی

خبرنگار گروه سیاسی

«شرح حق» کتابی با گفتمان پژوهشی از دل تاریخ حقوق ایران است. پروژه‌ای تاریخی و مفصل که با تلاش وحید آگاه، تهمورث بشیریه، محمد جلالی، امیرحسین سلیمیان و جمعی از دانشجویان حقوق شکل گرفته و برای انتقال ناگفته‌هایی خاص از تاریخ حقوق در ایران طرح‌هایی در قالب پروژه تاریخ شفاهی حقوق ایران به اجرا درآمده است. مجموعه‌ای که در سه بخش آموزش، اجرا و قضاوت به سفر در تاریخ حقوق می‌پردازد و در 30 جلد و در گفت‌وگو با بیش از 100 استاد و اندیشمند حوزه حقوق منتشر خواهد شد.
وقتی از تاریخ شفاهی حقوق صحبت می‌شود، در انتظار مخاطب، رسیدن به نکاتی در زمینه مواجهه با قوائد و قوانین حقوق، اطلاعاتی درباره سیر تاریخی حقوق و شکل‌گیری قوانین حقوقی در ایران مطرح می‌شود، اما در کتاب «شرح حق» با چنین اطلاعاتی روبه‌رو نیستیم. مخاطب به‌جای مواجهه با شکل‌گیری و تاسیس قوانین حقوقی از زبان پدیدآورندگان آن، با دنیای اساتید پدیدآورنده حقوق در کشور آشنا می‌شود. نخستین بنیانگذاران حقوق در ایران، موسسان دانشکده‌های حقوق، برش‌هایی از زندگی شخصی و ورود آنها به رشته حقوق و آنچه در این راه بر آنها گذشته است، از جمله مسائلی هستند که در این کتاب به آنها پرداخته می‌شود. وحید آگاه، مجری این طرح و عضو هیئت علمی حقوق دانشگاه علامه طباطبایی، پروژه تاریخ شفاهی حقوق ایران را پروژه‌ای تعریف می‌کند که در آن حاشیه‌ها بر متن حقوق ترجیح داده می‌شوند. گردآورندگان این مجموعه دلایل خاص خود را از پرداخت متفاوت به تاریخ شفاهی حقوق ایران دارند و به‌دنبال تصویرسازی دیگری از چهره حقوق ایران هستند. از دیدگاه آنها حرف‌های علمی حقوق در کتاب‌ها، مقالات و سمینارها بیان شده است، کارنامه علمی اساتید نیز به‌راحتی در دسترس است و نیازی به گردآوری مجدد آنها نیست. «شرح حق» زیر پوست به وجود آورندگان این آثار رفته است و جهان آنها را از پنجره نگاه خودشان به تصویر کشیده است. در واقع این مجموعه پژوهشی به‌دنبال عناصری است که در گذر زمان شخصیت‌های جامعه علمی حقوقی ایران را پدید آورده است و می‌خواهد این عناصر را به تصویر بکشد.
هرچند که تمام تلاش پدیدآورندگان این پروژه بر این بوده است که در هر کدام از حوزه‌های تخصصی حقوق، میزبان اساتید باشند. در جلد اول «شرح حق»، اساتیدی از حوزه‌های حقوق عمومی (استاد سیدحسین صفایی و مرحوم استاد سیدمحمد هاشمی)، حقوق بین‌المللی عمومی (استاد محمدرضا ضیایی‌بیگدلی) و حقوق خصوصی (استاد گودرز افتخاری‌جهرمی) و در جلد دوم، اساتیدی از حوزه‌های حقوق عمومی و حقوق بشر (استاد محمد محمدی‌گرگانی)، حقوق آئین دادرسی مدنی و اجرای احکام (استاد عبدالله شمس)، حقوق بین‌المللی خصوصی (استاد نجاد علی الماسی) و حقوق کیفری (استاد محمد آشوری) پذیرای دعوت تیم پدیدآورندگان بودند. در این کتاب 4 استاد نام‌آشنا برای دانشجویان و اساتید حقوق در ایران از زندگی خصوصی، دانشجویی، خانوادگی و فعالیت‌های سیاسی و علمی خود سخن می‌گویند. در این کتاب از رئیس دانشگاهی می‌شنویم که قبل از انقلاب در پاریس به‌دنبال استاد شمس بوده تا یک سرمایه علمی را به کشور بازگرداند تا دوران رئیس‌جمهوری که در اواخر دهه هشتاد، برای محمدی‌گرگانی و شمس حکم بازنشستگی اجباری می‌نویسد. در کتاب پیش رو، از اراده، تلاش و پشتکار اساتید حقوق در رسیدن به خواسته ذهنی و قلبی‎‌شان می‌خوانیم و از چگونگی مبارزات انقلابی اساتید سر در می‌آوریم.
پروژه‌ای که پیش روی ماست، به گفته محمدرضا ضیایی‌بیگدلی، بنیانگذار دانشکده علوم حقوق دانشگاه علامه طباطبایی، امری زنده و حاضر است. او در مراسم رونمایی از کتاب «شرح حق» در سخنانی به تمایز بین تاریخ و تاریخ شفاهی و دلایل اهمیت تاریخ شفاهی پرداخت و گفت:«لازم است مفهوم تاریخ شفاهی را از مفهوم تاریخ جدا دانست. در واقع تاریخ ما را به سمت گذشته‌گرایی و سنت‌پذیری سوق می‌دهد، درحالی‌که تاریخ شفاهی امری زنده و حاضر است، البته نباید آنها را به‌رغم تمایز در مقابل یکدیگر قرار داد چراکه فرض این تقابل صحیح نیست. بدیهی است که این انفکاک به‌معنی عدم ارتباط مطلق بین آن دو نیست، تاریخ شفاهی ابزاری برای گردآوری اطلاعات تاریخی و یکی از شیوه‌های پژوهش در تاریخ است که به شرح و شناسایی وقایع، رویدادها و حوادث تاریخی براساس دیده‌ها و شنیده‌ها و عملکرد شاهدان و ناظران می‌پردازد. متن تاریخ شفاهی حتی در صورت مکتوب بودن نیز خصلتی گفتاری دارد. تاریخ شفاهی صرفاً بیان خاطرات نیست، بلکه به بازآفرینی تاریخ کمک می‌کند و نقشی مهم درآموزش تاریخ دارد. تاریخ شفاهی بر مبنای مصاحبه با اشخاص دارای تجربیات مفید برای هم‌نسلان خود و نسل‌های آینده استوار است. مسلماً تنها با این روش افکار، رویدادها و قیل و قال‌ها به شکلی بازسازی و بازیابی می‌شوند که نمی‌توان آنها را در هیچ سند تاریخی یافت. تاریخ شفاهی نشان می‌دهد که گذشته پژوهش گذشته مرده نیست، بلکه گذشته‌ای است که به‌دنبال آن امر واقع است و واقعیت دارد و پویا و زنده است. در واقع تاریخ شفاهی گزارشی روایی است از رویدادهای گذشته.»

روایت یک

گاندی دوم و خاطره‌ای از ثابتی

محمد محمدی‌گرگانی، متولد سال ۱۳۲۲ در گرگان است. سال ۱۳۴۱ وارد دانشگاه حقوق داشنگاه تهران شده و با فعالیت‌های سیاسی که داشته است شناخته می‌شود. بخش‌هایی از گفت‌وگو با او در ادامه می‌آید:

یعنی شما در گروه‌های فکری به این نتیجه رسیدید که باید علیه رژیم، کار سیاسی مخفی کرد.

چون آن موقع هم، قهرمانِ فضای عمومی جهان، چگوارا بود. حالا قهرمانش ماندلا است. هرچند ماندلا هم مثل چگوارا کارهایی مانند جنبش مسلحانه کرده بود. یعنی ماندلا هم، جنبش مسلحانه کرده بود و بعد به عمل سیاسی رسیده بود. چگوارا در دوره عمل مبارزه سیاسی و علنی و درگیری مستقیم بود. دوران جنگ سرد بود. یعنی دو قطب شرق و غرب با هم درگیر بودند. کره شمالی در مقابل کره‌جنوبی، از طرفی هم کوبا. سرمایه‌گذاری و کمونیسم، دو الگویی بودند که با هم درگیر بودند و جنبش‌های خودشان را حمایت می‌کردند. ما هم در منطقه، نزدیک شوروی بودیم و آمریکا با شوروی درگیر بود. این دو، قدرت حاکم بر جهان بودند. لاجرم جنبش‌های منطقه را شوروی علیه آمریکا حمایت می‌کرد و از طرف دیگر، آمریکا در آن زمان به‌طور مستقیم از حکومت‌هایی مثل ایران و کره‌جنوبی حمایت می‌کرد.

پس کار فکری و سیاسی کردید و سازمان شما را جذب کرد؟

بله.

جذب‌تان چطور بود و شما از کجا فهمیدید جذب شدید؟

یک بار دوستی آمد و با من صحبت کرد. با آنها رابطه داشت و به من منابع داد. بعد از مدتی متوجه شدم ما با جریانی که از ما پیشرفته‌تر و سازماندهی‌اش قوی‌تر است، ارتباط داریم. در زندانِ قبل از انقلاب، با آقای طالقانی که بعد از انقلاب اولین بار امام جمعه تهران شد، بودم. قبل از اینکه زندان بروم، در دوره دانشجویی نیز نزد ایشان رفت‌وآمد می‌کردم. همین‌طور آقای مهندس بازرگان.

الگوی شما بود؟

بله، آقای مهندس بازرگان در دانشگاه تهران، استاد دانشکده فنی بود. ما دانشکده حقوق بودیم. دانشکده فنی و دانشگاه حقوق، کنار هم هستند. ما در دانشکده حقوق دانشگاه تهران، مسجد نداشتیم و یک دفتر را خودمان درست کرده بودیم.

نمازخانه نداشتید؟

اصلا. آقای بازرگان در دانشکده فنی، یک نمازخانه بسیار مجهز و خیلی مرتب درست کرده بود. ما گاهی می‌رفتیم و آنجا نماز می‌خواندیم. ضمن اینکه آقای بازرگان، تلقی و نگرشی از مذهب می‌داد که بیشتر ما دانشجویان، قبول می‌کردیم و می‌پذیرفتیم. طالقانی که اصلا آدم دیگری بود.

پرسپکتیو بود.

خیلی! آدمی که احساس کردیم، بزرگ‌تر از زمانه است. آقایی درباره ایشان، کتابی به‌نام «پیک آفتاب» نوشته و بیش از ۶۰۰ منبع استفاده کرده و آنجا ادعایی کرده است. گفته من مدعی هستم که قرن بیستم، دو گاندی داشت: یکی شناخته شد و دومی شناخته نشد.

آقای طالقانی، دومی بود که شناخته نشد؟

بله. من واقعا چه در دوران دانشجویی و چه در زندان که خدمت‌شان بودم، بیشتر متوجه شدم که این مرد چقدر بزرگ است. شما فکر کنید که در زندگی‌اش، هم نواب‌صفوی به خانه‌اش می‌رفته و هم مصدق با او ارتباط داشته است.

دو خط موازی بودند.

دو نفر که این‌قدر با هم درگیر بودند. آقای طالقانی همیشه فکرش و نگاهش، بسیار بلند بود. چون این قاعده وجود دارد که چیزی خوب است که برای همه خوب باشد. حقوق عمومی هم، نقطه قدرتش اینجاست. همه هنرش این است که کلی‌نگر باشد، چون هر چه ما خرده‌بین‌تر باشیم، بیشتر منافع عمومی را تهدید می‌کنیم. یعنی من هر کار می‌کنم، محاسبه کنم که به کل لطمه نخورد. این کلی‌نگری را طالقانی دارد که وقتی می‌بیند مصدق نقش دارد، حمایتش می‌کند، می‌بیند نواب این کار را انجام می‌دهد، باز کنار خودش قرار می‌دهد. با آیت‌الله کاشانی هم ارتباط دارد. یعنی مدام سعی می‌کند که کل و مجموعه را نگاه کند که اصطلاحِ بخش‌نگری، مقابل آن است. یعنی طوری نگاه نکنم که وزارتخانه‌ام را بر امر دیگری مقدم کنم. پس باید دیگری را هم به حساب بیاورم.

تکثرگرایی فعلی شما به افرادی مثل طالقانی و بازرگان برمی‌گردد؟

من واقعا این‌طور نیستم. آن آقایان، بزرگی عجیبی داشتند. شاید بخش عاطفی قضیه را از مادرم گرفتم. چون هیچ‌وقت با کسی درگیر نمی‌شد و واقعا برای من الگوی عجیبی بود.

بزرگی ایشان در فضا مانده.

بله در فضای خانه هست. طالقانی هم واقعا عجیب بود. زمانی که با او در زندان بودم. آقایی به نام ثابتی، سخنگوی ساواک بود. خاطراتش را هم در خارج از کشور نوشت و هر شکنجه‌ای را هم انکار کرده است. می‌گفت هرچه می‌گویند دروغ است. این آقا می‌خواست به زندان بیاید. طالقانی دم گوشم گفت این کیست؟ گفتم آقا! این سخنگوی ساواک است. گرداننده و برنامه‌ریز است. بازجوی فوق‌العاده بی‌تربیتی به نام رسولی بود و نقشش این بود که افراد را خرد و تحقیر کند. چون هر یک از بازجوها نقشی داشتند. هدف بازجویی این بود که شخصیت فرد له شود. آقای ثابتی داشت به زندان اوین می‌آمد. در پاسخ آقای طالقانی، او را معرفی کردم و گفتم این فرد در واقع، همه‌کاره ساواک است. همسرم و برادرم زندان بودند و خیلی شکنجه شده بودند. آقای طالقانی گفت آقای محمدی! طوری با او حرف بزنید که شاید بر او تاثیر بگذارد و دلش کمی نرم‌تر شود. این عین جمله قرآن است. می‌دانید که قرآن به موسی(ع) می‌گوید وقتی می‌روی و با فرعون حرف می‌زنی، نرم حرف بزن، شاید بر او اثر کند. طالقانی این را می‌گفت. قبلا گفتم که آقایی به نام رسولی، بازجو بود که خیلی آدم بی‌تربیت و عجیبی بود. خیلی بی‌تربیت. باز طالقانی گفت این کیست؟ گفتم حاج آقا! این مشهور است. این‌قدر بی‌ادب است و توهین و فحاشی می‌کند که بچه‌ها نسبت به او کینه و عقده دارند. گفت کمی با او نرم حرف بزنید. این افراد پیش طالقانی که می‌آمدند، همه محترمانه می‌نشستند و می‌دانستند که اگر یک ذره جلوتر بروند و بگویند نامه عفو بنویس، مثل ببر سرشان داد می‌زند. ولی در روابط عادی، این‌طور نبود بعد از انقلاب هم، ساواکی‌ها جلوی خانه‌اش جمع شدند که بیا و شفاعت ما را کن. واقعا بلندنظر بود.

و شفاعت کرد؟

بله، هر چه می‌توانست کرد. هر چه می‌توانست می‌گفت. قاعده هم کاملا روشن است. جمله حضرت علی(ع) را به شما گفتم. قرآن هم می‌گوید، «ممکن است شما شرایط داشتید که گناه نکردید. به کسی که در شرایطی گناه کرده، از بالا نگاه نکنید.»

روایت دو

خارج رفته‌ها را ترجیح می‌دهم

نجادعلی الماسی، استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، متولد سال ۱۳۲۰ در کرمانشاه است. از سال ۱۳۴۰ و با ورود به دانشگاه تهران، تحصیلات آکادمیک را شروع کرده است. بخش‌هایی از گفت‌وگو با او در ادامه می‌آید:

شما که بورس دولت شدید، الان با بورسیه‌ها به شکل فعلی موافقید؟

من شانس آوردم و دو بار بورسیه شدم. چون انجمن ایران و فرانسه، امتحان گرفت که من و یک نفر دیگر قبول شدیم و از این بورس استفاده کردیم. بعد که رفتیم آنجا، بورس اصلی هم درست شد و دو تا بورس شد. از دانشکده حقوق، ما را معرفی کردند و رایگان هم کارآموزی دادگستری می‌رفتیم و هم انجمن ایران و فرانسه.

این بورس کردن فلسفه‌ای دارد؟

به‌نظر من اگر به همان شکل قبل باشد و نشان دهد که اینها برجسته هستند و اهل درس هستند، خوب است. اما اگر به عنوان رانت باشد، برای افرادی که فقط مدرک می‌خواهند، اصلاً ضدعلمی است و هیچ توجیهی ندارد.

شما سال‌ها در پست مدیر گروه و کمیته ارتقا بودید. اگر مسئول جذب هیئت علمی دانشگاهی باشید و دو نفر متقاضی باشند: یکی که خارج درس خوانده و دیگری، داخل و تقریباً همه توانمندی‌های آنها شبیه هم باشد، کدام را جذب می‌کنید؟ اگر یک انتخاب داشته باشید.

آن کسی که خارج درس خوانده، اگر از لحاظ معلومات بهتر باشد، چون به‌هرحال زبان را بهتر می‌داند.

در شرایط مساوی، خارج‌رفته را ترجیح می‌دهید.

در شرایط مساوی، بله.

روایت سه

عدالت بايد رعايت شود

محمد آشوری، متولد سال۱۳۲۱ در قزوین است و استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران. بخش‌هایی از گفت‌وگو با او در کتاب شرح حق در ادامه می‌آید:

شما از چه زمانی در دانشکده حقوق فهمیدید که بیشتر به حقوق جزا و آئین دادرسی کیفری علاقه دارید؟

دکتر پاد و دکتر باهری، حقوق کیفری اختصاصی می‌گفتند. دکتر باهری از اساتید خوب دانشکده بودند، بدون اینکه به ابعاد سیاسی فعالیت ایشان نظر داشته باشم. چون وارد کارهای سیاسی شدند و به معاونت دربار رسیدند. ولی یکی از بهترین اساتید دوره لیسانس بودند و خاطره‌ای هم از ایشان دارم که خدمت‌تان عرض می‌کنم. از این باب به موضوع اشاره می‌کنم که مواضع سیاسی و طرز فکر افراد را باید از ابعاد علمی و اخلاقی آنان تفکیک کرد: دانشجویی بود از نیروهای نظامی که در یکی از دروس کیفری مردود شده بود و می‌خواستند هر طوری بود، او را قبول کنند و برای این منظور آوردند در گروه و نظر خواستند و من مخالفت کردم. هفت شده بود یا هشت، نمی‌دانم. گفتم دلیل ندارد، فقط ایشان نیست که رد شده و کار بالا گرفت. من هم جوان بودم و تازه از فرنگ آمده بودم و فکر می‌کردم عدالت باید همه جا رعایت شود، آن هم در دانشکده حقوق. می‌خواستند به اتفاق آرا این کار تصویب شود و مخالفی نباشد. ولی من گفتم دلیل ندارد و بالاخره دکتر پاد ترتیب جلسه‌ای را داد. دکتر باهری که عضو گروه ما بود و غالباً هم نمی‌آمد، در آن جلسه حضور پیدا کردند و من هم تعجب کردم که آمده‌اند. پیشنهاد من این بود حالا که می‌خواهید نمره بدهید، چند نفر دیگر هم هستند که کسی را ندارند و اگر قرار است این آقا قبول شود، این دو سه نفری که امسال مردود شدند هم، قبول شوند. به‌هرحال در پایان دکتر باهری گفتند فکر می‌کنم حق با دکتر آشوری است و شما هم این کار را انجام دهید و غیر از آن آقا، همه را بالاخره از زیر قرآن گذراندیم.

روایت چهارشنبه

از سياست متنفرم

عبدالله شمس، متولد سال ۱۳۲۳ در شیراز است. ورود او به رشته حقوق پرفرازونشیب بوده و بازنشستگی پرحاشیه‌ای هم داشته است. بخش‌هایی از گفت‌وگو با او در ادامه می‌آید:

دکتر افتخار در فرانسه فعالیت‌هایی داشتند؟

می‌گفتند ایشان ایرانی هستند. یک بار در کتابخانه بودم که آمدند و به من سلام کردند. گفتند شمس چطوری؟ از آنجا با هم دوست شدیم. چندین بار ایشان در خانه ما، یعنی در خانه بلژیک بودم، نزد من آمدند و این دکتر افتخار که شما امروز می‌بینید، همان آقای دکتر افتخار سال ۵۲ است. با همان روش، منش، باورها و آرامش. هیچ تفاوتی نکرده.

آن موقع ایشان در فعالیت‌های مذهبی و اسلامی شرکت داشتند. شما در این فعالیت‌ها مشارکت داشتید؟

هیچ‌وقت در این برنامه‌ها حضور نداشتم.

نه برنامه‌های سیاسی، نه مذهبی؟

هیچ! علتش هم این است که روز ۲۸ مرداد ۳۲، سر فلکه قصردشت ایستاده بودم. دیدم که سر صبح، ماشین‌های باری، آدم سوار می‌کنند با شعار «زنده‌باد مصدق، مرگ بر شاه». به شهر می‌رفتند تا در اعتراضات شیراز شرکت کنند. عکس‌های شاه را خرد و لگدمال می‌کردند. بعدازظهر همین ماشین‌ها، همین آدم‌ها، «مرگ بر مصدق، زنده‌باد شاه» می‌گفتند. با چشم دیدم. آن موقع، دو روز بود که وارد ۱۰سالگی شده بودم، چون متولد 23 مرداد هستم. از آن موقع از سیاست متنفر شدم. هیچ‌وقت هم نه راستی، نه چپی، نه اهل مرده‌باد، نه زنده‌باد، نبودم. فقط عاشق ایرانم، کشته و مرده ایران و ایرانی هستم، همین! خدا را گواه می‌گیرم، هیچ‌وقت در کارم برایم مهم نبوده که رئیس دانشگاه، شخصیتی مثل دکتر صفویان است یا دیگری! هیچ‌وقت! رئیس دانشکده ما دکتر صانعی است یا افتخار. ضمن اینکه هر دو را دوست می‌دارم. بهترین سیاست برای کشور ما، وجدان کاری است.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی