| کد مطلب: ۱۷۹

چرا مثل بازجوها می‌پرسی؟

چرا مثل بازجوها می‌پرسی؟

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

انس حقانی، رهبر 28ساله‌ طالبان سوال خبرنگار اشپیگل را با این سوال جواب داد:

چرا مثل بازجوها می‌پرسی؟

برای رسیدن به انس حقانی باید از پلکانی به داخل اتاقی در زیرزمین یک ساختمان در منطقه امن دولتی کابل پایین می‌رفتیم. اتاقی که حقانی برای مصاحبه انتخاب کرده بود،‌ با صندلی‌های مخملیِ روشنی مبله شده بود و می‌شد در هر زمان، با بستنِ دروازه فولادی، اتاق را ایمن کرد. انس حقانی هم مانند برادرش سراج‌الدین، وزیر داخلی طالبان و رئیس شبکه حقانی در صحبت با مطبوعات بسیار محتاط است. فقط از طریق تلاش‌های میانجی‌گریِ هواداران و دیپلمات‌ها بود که انس حقانیِ 28 ساله برای دیدار با خبرنگار اشپیگل موافقت کرد. شبکه حقانی، مستقر در شهر میران‌شاهِ پاکستان، مرکز نظامیِ جنگ علیه نیروهای غربی در کشور بود، تا زمانی که طالبان، حدود یک سال پیش، کابل را تصرف کرد. گفته می‌شود شبکه حقانی، برخی از بزرگ‌ترین حملات در افغانستان را از پاکستان طراحی کرده است؛ جایی که گمان می‌رود بمب‌گذاران انتحاری برای ماموریت‌هایشان آماده شده‌اند. انس یکی از مهم‌ترین رهبران این گروه محسوب می‌شود. انس در سال 2014، در 20 سالگی در خارج از کشور دستگیر شد. در کابل محاکمه و به اعدام محکوم شد. بر اساس اطلاعاتی که اشپیگل به‌دست آورده، تنها دلیلی که دولت افغانستان در نهایت او را اعدام نکرد، این بود که چین به درخواست پاکستان مداخله کرد. گفته می‌شود که حقانی‌ها همکاری نزدیکی با سرویس اطلاعاتی آی.اس.آی پاکستان دارند و اسلام‌آباد هم به‌نوبه خود متحد سرسخت پکن است. در نهایت، انس حقانی در تبادل اسرا آزاد شد.

‌جناب حقانی، ما اینجا در زیرزمین اتاقی فولادی در مقابل یک مرکز اطلاعاتی در کابل ملاقات می‌کنیم. اینجا دقیقا کجاست؟

اینجا اتاق مهمان است؛ جایی که ملاقات‌کننده‌ها را می‌پذیریم. ما این خانه را از اشغالگران پس گرفتیم. باقیمانده آمریکایی‌هاست.

‌چه مدت است که در کابل هستید؟

روز 16 آگوست، یعنی بعدازظهرِ فردای آزادی کابل به اینجا آمدم. لحظه بزرگی بود. بالاخره پس از 20 سال جنگ، صلح آمد. می‌دانید، من پنج سال اول زندگی‌ام را در کابل، در منطقه وزیراکبرخان بوده‌ام. پس از آن، هفت هشت ساله بودم که بمبارانِ نیروهای ائتلاف شروع شد...

‌... سال 2001 بود، بعد از اینکه القاعده به مرکز تجارت جهانی و اهداف دیگر در آمریکا حمله کرد. قبل از آن، پدر شما، جلال‌الدین حقانی، رهبر شناخته‌شده مجاهدین، اسامه بن‌لادن، رهبر القاعده را به افغانستان دعوت کرده بود.

پدر من هیچ‌وقت اسامه بن‌لادن را به افغانستان دعوت نکرد. آنها از زمان جنگ پیشین علیه اشغالگرانِ شوروی، یکدیگر را می‌شناختند. وقتی بمب‌های نیروهای ائتلاف غربی بر سرمان فرود آمد، باید آنجا را ترک می‌کردیم. ما هم به میران‌شاه در وزیرستان فرار کردیم...

‌... شهری در پاکستان.

بیشترِ عمرم را به‌عنوان یک مهاجر در آنجا گذرانده‌ام. با این حال، خاطرات کودکی‌ام از کابل همیشه مانند رویایی زیبا در ذهنم باقی ماند.

‌بر اساس متخصصان امنیت بین‌الملل، شبکه حقانی، خشن‌ترین بازوی طالبان در افغانستان است. گفته می‌شود که خودِ شما در جمع‌آوریِ پول برای این سازمان نقش داشتید و از نقشه‌های ترور هم آگاه بودید.

این به‌اصطلاح شبکه حقانی‌ای که غربی‌ها از آن حرف می‌زنند،‌ اصلا وجود ندارد. این پروپاگاندایی محض از سوی دشمنان‌مان است. من هم یک طلبه مذهبیِ بی‌آزارِ بیست و چند ساله‌ام. بنابراین لطفا بین حمایت نظری از اهداف خاص و اقدامات عملی تمایز قائل شوید. البته که من هم مانند اکثر مردم افغانستان، دوست داشتم کشورم از اشغال رهایی یابد تا بتوانیم مستقل باشیم و در شکوه، صلح و کامروایی در کشوری مستقل زندگی کنیم.

‌اما همین الان شما دارید از نقش خانواده‌تان و خودتان در این جنگ می‌گویید.

بسیاری از این حملاتی که خانواده من را بابت‌شان مقصر می‌دانند هیچ ارتباطی به حقانی‌ها ندارد. بله، ما در جنگ بودیم و من هم به یک طرفِ این جنگ تعلق داشتم. هردو طرف به‌هم حمله کردند. این کنش و واکنش است، اما من شخصا هیچ‌وقت نجنگیده‌ام.

‌امکانات آموزشیِ سازمان شما برای بمب‌گذاران انتحاری در میران‌شاه واقع شده، یعنی جایی که مدت‌هاست خانواده‌تان در پاکستان، در تبعید است. رهبری استراتژیک و نظامی این مجموعه زیر چترِ سراج‌الدین حقانی، وزیر داخلیِ فعلی افغانستان، یعنی برادر شما قرار دارد. باورش سخت است که شما تقریبا تمام مدت زندگی‌تان را آنجا سپری کردید اما هیچ اطلاعی از آنچه در آنجا طرح‌ریزی شده، ندارید.

مثل بازجوها سوال می‌پرسید. نکند می‌خواهید پرونده‌ای علیه من باز کنید؟ نگران نباش، شوخی کردم...

‌قبل از اینکه سال گذشته به‌عنوان فاتح، به‌همراه طالبان به افغانستان بازگردید، چند سالی را ناخواسته در کابل بودید...

درست است. در سال 2014 از طرف دولت وقت کابل، در قطر بازداشت و به افغانستان مسترد شدم. این اتفاق کاملا غیرقانونی رخ داد. سال‌ها در سلولی کوچک در انفرادی بودم، ابتدا در زندان اطلاعات و سپس در بگرام. این خلاف تمام قوانین و مقررات حاکم در آن کشور، در آن زمان بود.

‌شما در دو دادگاه افغانستان به خاطر مسئولیت مشترک در حملات تروریستی خطیر، به اعدام محکوم شدید. اما به‌خاطر روابطِ خوب بین‌المللیِ خانواده‌تان، آن حکم هیچ‌گاه اجرا نشد.

من واقعا طلبه جوانِ سال هشتمیِ بی‌گناهی بودم. برای تعطیلات به قطر رفته بودم. آنجا به دیدار دوستان و اقوامم که تازه از گوانتانامو آزاد شده بودند، رفتم.

‌ترورهای بی‌شمار با قربانیانِ بی‌گناهِ بی‌شماری به شبکه حقانی نسبت داده شده و گفته می‌شود شما از این طرح‌های ترور مطلع بوده‌اید. بعدها در سال 2017، سفارت آلمان در کابل یکی از این اهداف شد. بیش از صد نفر جان‌شان را از دست دادند.

این ادعاها کاملا بی‌اساس است. تمام اتهاماتی که در آن زمان در مراحل دادگاه به من وارد شد، دروغ بود.

‌بعد از تقریبا پنج سال اسارت، در سال 2019 با دو استاد در دانشگاه آمریکاییِ کابل معاوضه شدید. کِوین کینگ از ایالات متحده آمریکا و تیموتی ویکز از استرالیا توسط شبکه حقانی فقط برای همین منظور ربوده شدند. هردوی آنها مدت‌های طولانی در اسارت بودند. آیا امروز بابت آنچه که بر سرشان آمده متاسف هستید؟

من بابت اتفاقاتی که آن موقع افتاده، خوشحال نیستم. اما من هم هیچ اطلاعی از این نقشه نداشتم که استادان را برای معاوضه با من دستگیر کرده‌اند. از سوی دیگر، من هم برخلاف تمام هنجارها و قوانین، سال‌ها در سلول انفرادی بودم. در برهه‌ای، رهبریِ امارت اسلامی افغانستان خود را در نقطه نهایی دید، جایی که تمام راه‌ها به‌نظر بسته آمد و ناگزیر شد برای آزادی شهروندش، یعنی من، اقدامات ویژه‌ای انجام دهد و گام‌های خاصی بردارد.

‌آیا یک ظلم، ظلمی دیگر را توجیه می‌کند؟

عجب! ما این جنگ را انتخاب نکردیم. این جنگ بر ما تحمیل شد. امیدوارم آن رنج‌هایی را که در آن سال‌ها متحمل شدیم، دیگر هرگز متحمل نشویم.

‌رحمت‌الله نبیل که در آن زمان رئیس امنیت ملی بود، ادعا می‌کند که پس از دستگیری شما در کابل، او شما را در ماشینی قرار داده و به جاهایی رفته که قاتلانِ شبکه حقانی، مرگبارترین حملات خود را انجام داده بودند. بعد وقتی به مقر سرویس استخبارات افغانستان بازگشته‌اید، شما عمیقا تحت تاثیر قرار گرفته و از ویرانی‌هایی که دیده‌اید، متاثر شده بودید و ادعا می‌شود که با کمال میل، اعترافی را امضا کرده‌اید. این روایت درست است؟

به‌هیچ‌وجه درست نیست. من به هیچ حمله انتحاری‌ای اعتراف نکردم. بسیاری از حملات دو دهه گذشته را که بر گردن خانواده من می‌اندازند، ما انجام نداده‌ایم. نام خانواده ما اغلب توسط دانش‌آموختگانِ مدرسه «حقانیه» در پاکستان، بدون اطلاع ما استفاده شده است. هرکسی که قبلا در این مدرسه دینی درس خوانده باشد می‌تواند از این اسم استفاده کند.

‌دو تن از اعضای خانواده شما در دولت کنونی طالبان، سمت‌های بالایی گرفته‌اند. با این حال شما هنوز هیچ پُست رسمی‌ای نگرفته‌اید و در عین حال، بسیار تاثیرگذار هستید. دقیقا نقش شما در امارت اسلامی افغانستان چیست؟

در فرهنگ ما، معتمد بودن، مهم‌تر از داشتن پُست بالا است. من به طالبان در وزارتخانه‌ها مشاوره می‌دهم و هرجا که نیاز به کمک باشد، کمک می‌کنم. من همچنین بخشی از کمیسیونی هستم که عفو عمومی را اجرا می‌کند. ما می‌خواهیم همه افغانستانی‌هایی را که کشور را پس از آزادی ترک کرده‌اند، تشویق به بازگشتن کنیم.

‌چرا این هم‌میهنان باید از دولت شما حمایت کنند؟ زنانی که پزشکی می‌کردند، افسر پلیس یا قاضی بودند در دولت شما دیگر اجازه فعالیت ندارند. نیروهای امنیتی، فعالان و آزادگان بی‌شماری از ترس آزار و اذیت، بازداشت و مرگ گریخته‌اند. در عین حال، در شمال و شرق کشور، گروه‌های مسلح بزرگ‌تری در حال مبارزه با طالبان هستند. آیا مخالفان مسلح هم باید برگردند؟

بله، عفو، بدون استثنا شامل همه افراد می‌شود، از جمله مخالفان مسلح. رئیسِ دولت امارت اسلامی افغانستان، امیر هبت‌الله آخوندزاده این دستور را داده است. ما هم از همه افغانستانی‌ها می‌خواهیم به میهن خود بازگردند.

دوباره می‌پرسم: چرا افغانستانی‌هایی که منتقد طالبان هستند، باید به شما باور داشته باشند؟ در یک مورد که ما بررسی کردیم، سرهنگی به شغل خود در وزارت کشور بازگشته بود که ناگهان در یک روز دستگیر شد. سه روز بعد، بدون هیچ توضیحی، جسدش را به خانواده‌اش تحویل دادند. علائم شکنجه روی بدنش بود.

همانطور که می‌توانید تصور کنید، فضای وحشت در میان بسیاری از افسران سابق وجود دارد. رهبری امارت در مورد عفو، بسیار جدی است. با هرکسی که این عفو عمومی را نقض کند، برخورد خواهد شد. آنها تحت پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت و شدیدا مجازات خواهند شد. امیر دستور تشکیل دادگاه‌های نظامی را صادر کرده است. اگر از موارد آزار و شکنجه ناعادلانه خبر دارید، لطفا به ما گزارش دهید. نباید از نمایندگان دولت قبل انتقام گرفت یا تلافی‌جویی کرد.

بسیاری از هزاره‌های شیعه در کابل از ترس آزار و اذیت طالبان به ندرت جرات می‌کنند محله‌های خود را ترک کنند. اقلیت‌ها معتقدند که دیگر کسی آنها را نمی‌خواهد. کسانی که بتوانند، کشور را ترک می‌کنند. این موضوع، شما را به فکر فرو نمی‌برد؟

برادران شیعه مدت‌هاست که هدف عناصر افراطی در سراسر خاورمیانه و افغانستان قرار گرفته‌اند. موضعِ امارت اسلامی در مقابل این عناصر، کاملا روشن است: ادعاهای ظلم و ستم به هزاره‌ها توسط دولت کنونی، به‌هیچ‌وجه حقیقت ندارد. دولت ما نسبت به هرگونه آزار و اذیت یا آسیب به برادران هزاره، بسیار جدی است. دولت ما دولتِ بی‌نقصی نیست. بعد از این‌همه سال جنگ، مشکلاتی میان افراد وجود دارد. از جمله مسائل قدیمی و اختلافات خانوادگی. اما دلیل اصلی اینکه بسیاری از مردم کشور را ترک می‌کنند، تنگدستی است. فاجعه اقتصادی هم در افغانستان نتیجه تحریم‌های آمریکا است. ما مسئول آن نیستیم، اما جامعه بین‌الملل و آمریکایی‌ها مسئول آن هستند. این کار در حکم تنبیهِ دسته‌جمعیِ مردم ماست. چرا جامعه جهانی با ما همکاری نمی‌کند؟

‌در آلمان، مردم از نقض و محدودیت حقوق بشر در افغانستان، به‌ویژه علیه زنان و دختران به‌شدت نگران هستند. این رفتارها چه ضرورتی دارد؟

مردم افغانستان و آلمانی‌ها با رابطه‌ای تاریخی که به بیش از صد سال پیش بازمی‌گردد، به‌هم مرتبط هستند. در دوران مذاکرات طالبان در دوحه، آلمانی‌ها، به‌ویژه مارکوس پوتزل، فرستاده آلمان، نقش ویژه‌ای در کمک به ما برای رسیدن به راه‌حلی صلح‌آمیز ایفا کردند. بنابراین، ما از آلمانی‌ها انتظار داریم که در تعامل با ما باقی بمانند و روابط‌شان را با قدرت متداول دوجانبه، تجدید کنند و از آلمانی‌ها انتظار داریم که گامی متهورانه بردارند و برای بهبود روابط، از مشکلات کوچک چشم‌پوشی کنند.

‌آلمانی‌ها ترجیح می‌دهند پول مالیات خود را در جایی سرمایه‌گذاری کنند که در آنجا از حقوق زنان حمایت می‌شود، دختران به مدرسه می‌روند و شهروندان زن هم می‌توانند زندگی مستقلی داشته باشند.

به‌نظر شما فراموش کرده‌اید که خودِ ما به بهانه حقوق بشر مورد حمله آمریکا قرار گرفتیم. با این حال، خودِ ما پرچمدارانِ واقعی حقوق بشر هستیم. حقوق بشر بخشی از ایمان ماست. دین ما نه فقط حقوق انسان‌ها بلکه حتی حقوق حیوانات را هم به رسمیت می‌شناسد. مثلا شما حق ندارید برای اهداف ورزشی پرندگان را شکار کنید، اما فقط برای خوردن مجازید. به همین دلیل هم هست که ما اعلام عفو کردیم؛ به همین دلیل است که طرفدار عدم خشونت هستیم!

‌اما واقعیت کاملا متفاوت است. وقتی زنان برای حق تحصیل و اشتغال تظاهرات می‌کنند، آنها را دستگیر و تحقیر می‌کنید. در حال حاضر زندگی عمومی برای زنان و دختران تقریبا ممنوع است.

هنوز هم مشکلاتی وجود دارد اما ما تمام این مشکلات را رفع خواهیم کرد.

‌ظاهرا در درون طالبان نیز دیدگاه‌های بسیار متفاوتی در مورد کارهایی که زنان در آینده مجازند انجام دهند، وجود دارد. حقانی‌ها از بسیاری جهات، فوق‌العاده محافظه‌کار تلقی می‌شوند، اما وزیر داخلی، یعنی برادرتان دست‌کم از مقامات زن در دفترخود خواسته تا وظایف‌شان را از سر بگیرند.

حل کردن مشکلات زمان می‌برد و لطفا به آلمانی‌های داخل کشورتان بگویید که نباید همیشه فقط نگران مشکلات زنان باشند، نگران حقوق مردان هم باشند. مردان هم رنج می‌کشند و هرچه باشد، بیش از نیمی از جمعیت را تشکیل داده‌اند.

‌جناب حقانی، بابت این مصاحبه متشکرم.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی