| کد مطلب: ۹۴۱

پایان چیــن نزدیک است؟

پایان چیــن نزدیک است؟

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

وقتی سیاستمداران توهم را باور می‌‌کنند، تراژدی آغاز می‌‌شود

ناوگان کشتی‌‌های جنگی چینی از تنگه تایوان عبور می‌‌کنند. اسکادران جنگنده‌‌ها و بمب‌‌افکن‌‌ها تایوان را محاصره می‌‌کنند. موشک‌‌ها به آب‌‌های اطراف جزیره تایوان پرتاب می‌‌شوند و با تشدید تنش‌‌های منطقه‌‌ای، این موشک‌‌ها به سرزمین‌‌هایی که ژاپن ادعای آن را دارد نیز می‌‌رسد. رسانه‌‌های دولتی چین با تهدید‌‌های تلافی‌‌جویانه و تصاویری که رهبران ایالات متحده آمریکا را آتش‌‌افروزانِ جنگ‌‌طلب و رهبران تایوان را سگ‌‌های دست‌‌آموز استعمارگران می‌‌نامد، دعوت به جنگ می‌‌کند. همه این‌‌ها به این علت رخ داد که نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا جسارت کرد تا در یک بعدازظهر تابستانی طی مذاکراتی تشریفاتی از تایپه دیدن کند! ناظرانِ نگران از خود می‌‌پرسند آیا واقعا شی‌جین‌پینگ، رهبر چین واقعا آنقدر بی‌‌پروا است که بخواهد جنگی را بر سر تایوان آغاز کند؟ یا این‌‌ها فقط ژست‌‌هایی توخالی برای آرام‌‌کردن شهروندان میهن‌‌پرست چینی است که با وعده‌‌های «رویای چین» تغذیه می‌‌شوند و اکنون خود را ابرقدرتی می‌‌بینند که آماده «اتحاد مجدد» کشورهای کوچک‌‌تر با سرزمین مادری هستند؟ استدلال‌‌های «رویای چین» بر محورهایی کلیدی می‌‌چرخد: اینکه ایالات متحده آمریکا در سراشیبی غیرقابل بازگشت افتاده و چین، رهبر جدید جهان است و اینکه رفتارهای معمولی دیپلماسی بین‌‌الملل، توطئه‌‌ای برای «مهار کردن» پیشرفت چین است و اینکه معکوس کردن تاریخ تحقیر کشور از سوی قدرت‌‌های خارجی نیازمند یک چینِ قدرتمند و مهاجم است تا «برخیزد» و نقش از دست‌‌رفته خود را به‌‌عنوان پادشاهی میانه بازپس‌‌بگیرد. مانند سرکوب دموکراسی در هنگ‌‌کنگ، سرکوب مخالفان در تبت یا سرکوب قیام سین‌‌کیانگ به بهانه تروریستی بودن. بازگرداندن تایوان به آغوش چین، یکی از عناصر کلیدی تعهدات «رویای چینِ» شی‌جین‌پینگ است. باعظمت‌‌کردن دوباره چین، دستورالعملی است برای یک‌‌جانبه‌‌گرایی متکبرانه.

خودکشی سیاسی تایوان

«رویای چینِ» شی‌جین‌پینگ، با برانگیختن شور و التهاب ناسیونالیستی و جشنِ پیروزی چین بر تحقیر تاریخی این کشور به دست خارجی‌‌ها در یک دهه گذشته، به تهدیدی برای ثبات منطقه تبدیل شده است. نمایش نظامی اخیر در تنگه تایوان، تجلی فیزیکی آن چیزی است که وقتی رژیمی که با تبلیغات و ناسیونالیسم پرشور حکومت می‌‌کند، کنترل روایت را از دست می‌‌دهد، اتفاق می‌‌افتد. شی و رسانه‌‌های تحت کنترل او، وعده «اتحاد مجدد» تایوان با چین را به مردم چین داده‌‌اند. شهروندان چینی که در اتاقک پژواک بی‌‌پایانِ تبلیغاتِ حزبی گرفتار شده‌‌اند و صداهای دیگر و دیدگاه‌‌های متفاوت را نمی‌‌شنوند، حق دارند که چنین تعهداتی را باور کنند. در روزنامه‌‌های چایناز گلوبال تایمز (China's Global Times) یا پیپلز دیلی (People's Daily) و در ستایش‌‌نامه آنلاین حزب درباره «اندیشه شی‌جین‌پینگ»، می‌‌توان چنین ادعاهایی را دید؛ ادعاهایی نظیر اینکه تایوان به دنبال «اتحاد مجدد» با چین است، اما در اسارت ایالات متحده آمریکا قرار دارد یا اینکه تایوان بخشی «جدانشدنی» از چین است، اما دموکراسی تایوان، تهدیدی برای حاکمیت چین است و از این دست چیزها. از این منظر، «رویای چین» مستلزم بازگشت تایوان به سرزمین مادری است. بنابراین سفر نانسی پلوسی به منزله یک سیلی به صورتِ حاکمیت چین تلقی می‌‌شود و در نگاه چینی‌‌ها شاهد دیگری است که آمریکا به‌‌دنبال «مهار چین» و مقابله با ظهور این کشور به‌‌عنوان یک ابرقدرت است. دیدگاه تایوان دقیقا خلاف این مساله است. همان‌‌طور که استقبال گسترده و حتی مسرت‌‌بخش از آمدن پلوسی نشان داد، تایوان، استان سرکشی نیست که آرزوی رستگاری به دست چین را داشته باشد. بلکه دولت-ملتی مستقل و آزاد است که مردمانش مشتاق حفظ و تقویت دموکراسی خود هستند. آخرین باری که در تایوان بودم، ‌‌با هر رهبر محلی که حرف می‌‌زدم جملاتی از این قبیل می‌‌گفتند که «چرا یک دموکراسی باید بپذیرد که یک دیکتاتوری آن را درهم بشکند؟» یا «چرا ما باید آزادی بیان خود را بدهیم و سانسور چینی را بپذیریم؟» و «چرا باید به آزادی پشت کنیم؟» برای بیشتر شهروندان تایوانی، «اتحاد مجدد» که شی‌جین‌پینگ مدام وعده‌‌اش را می‌‌دهد، چیزی جز «خودکشی سیاسی» تایوان نیست؛ اصطلاحی که «یو چیو پینگ» محقق از آن استفاده کرده است. بنابراین نمایش قدرت نظامی در هفته‌‌های گذشته به مساله‌‌ای بسیار عمیق‌‌تر اشاره می‌‌کند. آنچه چین «اتحاد مجدد» ‌‌سریع با تایوان می‌‌نامد، مردم تایوان آن را استعمار می‌‌خوانند. آنچه چین رستگاری می‌‌خواند، تایوانی‌‌ها خودکشی می‌‌نامند. مطبوعات چینی، نانسی‌پلوسی را به‌‌خاطر «دخالت» در امور داخلی چین محکوم کردند، اما تایپه‌‌تایمز او را به‌‌عنوان متحدی شجاع در زمینه پیشبردِ دموکراسی بین‌‌المللی ستوده است. برای درک این دیدگاه‌‌های به‌‌شدت متضاد، باید به گذشته بازگردیم. وضعیت بین‌‌المللی چین دو دوران پسامائو موسوم به «گشایش و اصلاح» با «تائو گوانگ یانگ هوی»، جمله معروف دِنگ شیائوپینگ مشخص می‌‌شود. این جمله را معمولا این‌‌گونه ترجمه می‌‌کنند: «قدرتت را پنهان کن؛ منتظر بمان». آنطور که روزنامه چاینا گلوبال تایمز نوشته، اگر بخواهیم عبارت «تائو گوانگ یانگ هوی» را دقیق‌‌تر ترجمه کنیم، باید آن را به «دور از توجه بمانید» معنا کنیم و این به آن معناست که در امور خارجی، «چین باید به اصول معتدل و محتاط بودن پایبند باشد.» موضع دنگ نشان‌‌دهنده قدرت بین‌‌المللی نسبی چین بوده است. او در سال 1982 می‌‌گوید: «قدرت ما محدود است، همانطور که نقش‌مان هم محدود است.» به گفته سوئیچینگ ژائو، سردبیر ژورنال «چین معاصر»، استراتژی پساانقلابی دنگ، تجسم یک «ناسیونالیسم عمل‌‌گرایانه» بود که ریشه در «دکترین تحقق اهداف و مبتنی بر منافع ملی» بود که «از نظر ایدئولوژیک، در مواجهه با مارکسیسم یا لیبرالیسم، موضع لاادری‌گرایی داشت یا ارتباط کمی یا اصلا هیچ کاری به آنها نداشت.» تحت رهبری هو جینتائو، حزب کمونیست چین با به‌‌راه انداختن یک کارزار قدرت نرم و بسیار تبلیغ‌شده «حرکت به سوی جهانی شدن»، از رویکرد فروتنانه دنگ شیائوپینگ فراتر رفت. در سال 2008، لی چانگ‌‌چون، رئیس تبلیغات، با مشخص کردن اهداف، استدلال کرد که چین در حال رشد مستلزم آن است که درعین حال که «با چشم‌انداز خودمان در ارتباطیم»، «صدایمان» را با جهان به اشتراک بگذاریم.

قدرت رو به زوال مارکسیسم

در سال 2013 که شی‌جین‌پینگ شروع کرد به پیش‌بردن روایت «رویای چین» خود، قدرت نسبی چین در صحنه جهانی افزایش یافته بود و بنابراین، شی از ملاحظات بی‌‌سروصدای دنگ و از «جهانی شدن» محتاطانه «هو» دور شد و به سمت وضعیتی قدرتمندتر که شی آن را «دیپلماسی کشور بزرگ» می‌‌نامید، حرکت کرد. به قول یانگ جیچی، دیپلمات چینی، استراتژی شی یک «تعهد احساسی» است و چیزی کمتر از این را تصور نمی‌‌کند که چین «احساس مسئولیت در قبال کل بشریت» دارد. همین پیام‌‌های طرفداری از چین که در روزنامه‌‌ها، تلویزیون و رادیو (رادیواینترنشنال چین در 65 کشور پخش می‌‌شود) و رسانه‌‌های مجازی پخش می‌‌شوند، میلیاردها مخاطب را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار داده است. در ابتدا فشار برای «قدرت نرم» این‌‌گونه بود که رسانه‌‌های کشور در تلاش بودند تا «روایت‌‌های چین را به خوبی تعریف کنند». با این حال با رفتارهای تهاجمی چین در هنگ‌‌کنگ، تبت، سین‌‌کیانگ، دریای جنوبی چین و جاهای دیگر، نشان می‌‌دهد که حزب حالا به سمت استراتژی جدیدی حرکت کرده و وزن خود را روی آرام کردن ناسیونالیست‌‌ها در داخل کشور انداخته است. این چرخش به سوی ناسیونالیسم تاحدی نشان‌‌دهنده قدرت روبه‌‌زوال مارکسیسم به‌‌عنوان یک گفتمان ملی متحد است و انترناسیونالیسم عدالت‌‌خواه به پایان خط رسیده و حالا نوبت ورود بزرگ‌‌نمایی ملی است. مفسران با اشاره به فیلم‌‌های محبوب رمبو، از شیوه دیپلماتیکِ میهن‌‌پرستی احساسی شی را، به عنوان رویکرد «گرگ جنگجو» یاد می‌‌کنند. تا بهار سال 2020، سفرای چین در استرالیا، بریتانیا، برزیل، جمهوری چک، فرانسه، آلمان، قزاقستان، هلند، اسپانیا و تقریبا 22 کشور آفریقایی در مکان‌‌های رسمی و رسانه‌‌های اجتماعی غیررسمی رفتارهای بسیار بدی از خود نشان داده‌‌اند، به‌‌طوری‌که توسط کشورهای میزبان به‌‌خاطر به‌‌کار گرفتن دیپلماسی گرگ جنگجو که با «نفاق و غرور» مشخص شده بود، «سرزنش» شدند. به گفته نیویورک‌‌تایمز، گرگ‌‌های جنگجو در سراسر جهان، «بذر بی‌‌اعتمادی را کاشتند و به منافع چینِ خودشان آسیب زدند.»

چینِ تنها

درحالی‌که به قول استیون لی مایرز روزنامه‌نگار، این «سیل سخنان مبالغه‌‌آمیز» باعث ارضای خواسته‌‌های ملی‌‌گرایان در داخل کشور شده، در خارج از کشور، نتیجه‌‌ای معکوس داشته است. مطالعه‌‌ای که در مرکز پژوهشی «پیو» در سال 2020 صورت گرفته نشان می‌‌دهد که وجهه بین‌‌المللی چین به حد بی‌‌سابقه‌‌ای نزول پیدا کرده است: از میان کسانی که مورد بررسی قرار گرفته‌‌اند، 81 درصد در استرالیا، 85 درصد در سوئد، 75 درصد در کره‌جنوبی، 86 درصد در ژاپن و 73 درصد در ایالات متحده آمریکا، جمهوری خلق چین را «نامطلوب» خوانده‌‌اند. طیف مناقشاتی که چین را درگیر می‌‌کند، بسیار زیاد است؛ از سرکوب دموکراسی در هنگ‌‌کنگ گرفته تا تهدید تایوان، از نسل‌‌کشی در سین‌‌کیانگ تا سیاه‌‌زدایی از تهاجم روسیه به اوکراین. بنابراین دشوار است که بفهمیم دیپلماسی گرگ جنگجو تا چه اندازه در این «نامطلوب بودن» چین نقش داشته است. با این حال، نکته واضح است: درحالی که دیپلماسی کشور بزرگ شی، با هدف پیروزی بر دل‌‌ها و ذهن‌‌های مردم سراسر جهان با پیشبرد چشم‌‌انداز جذابی از چین بوده، موضعِ تند، تهاجمی و یک‌‌جانبه این کشور فقط به دور شدن دوستان و از دست دادن نفوذ چین کمک کرده است. به عنوان یک نمونه از ژست گرگ جنگجو، واکنش چین را به سفر پلوسی به تایوان ببینید. پکن نسبت به افکار بین‌‌المللی بی‌‌تفاوت است. تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد، برانگیختن خشم بیش از یک میلیارد شهروندی است که با رژیم ذهنی سرشار از شجاعت ملی بزرگ شده‌‌اند. اما همانطور که حامیان ترامپ در ایالات متحده آمریکا دریافتند، گرچه واقعیت‌‌های جایگزین شاید بتوانند به‌‌دردِ روایت‌‌گری رسانه‌‌ها و سخنرانی‌‌های شکوهمند بخورند، اما مشکلی را رفع و بودجه‌‌ای را متعادل نمی‌‌کند و منجر به متقاعد شدن کسانی که به تفکرِ مبتنی بر شواهد متعهدند، نمی‌‌شود. به این ترتیب، رژیم‌‌های تبلیغاتی زیر بار غیرواقعی بودن خودشان خرد می‌‌شوند. درحالی‌که رسانه‌‌های تحت کنترل دولت شی‌جین‌پینگ، لفاظی‌‌های ناسیونالیستی را پمپاژ می‌‌کنند، خودی‌‌ها در حزب خطرات نمایش نظامی و از دست دادن اعتبار را خوب می‌‌دانند؛ و آن اعتبار زمانی از دست می‌‌رود که کسی نتواند تهدیداتش را عملی کند. پیامی را از سوی کسی مثل جئو ئن‌‌لای که آن زمان به عنوان دستیار ارشد مائو تسه‌‌دونگ کار می‌‌کرد، در نظر بگیرید. در اواخر بهار 1949، درحالی‌که کمونیست‌‌ها در آستانه پیروزی جنگ داخلی قرار داشتند، حزب ملی‌‌گرای چیانگ کای‌‌شک که در حال عقب‌‌نشینی بود و همه‌‌جا را هرج‌‌ومرج فراگرفته بود. جئو با سرهنگ دیوید بَرِت که دستیار وابسته نظامی در پکن بود، تماس گرفت. بَرِت یادداشت‌‌های خود را به اِدموند کلوب که سرکنسول پکن شده بود، داد و کلوب هم در اول ژوئن، پیام را به واشنگتن فرستاد. جئو پیام داده بود، باوجود تمام بدخواهی‌‌ها و تصمیمات اشتباه سال‌‌های گذشته، «هیچ مانع واقعی‌‌ای برای روابط میان ایالات متحده آمریکا و سایر دولت‌‌ها وجود ندارد.» جئو به بَرِت گفته بود که گمان می‌‌کند «ایالات متحده آمریکا علاقه‌‌ای واقعی به مردم چین دارد و همین می‌‌تواند پایه‌‌ای برای روابط دوستانه میان دو کشور ما شود.» به طور خلاصه، جئو از واشنگتن خواسته بود تا با یکدیگر همکاری کنند و این‌‌گونه بتوانند مانع از وقوع فاجعه شوند. جان لیگتون استوارت، سفیر آمریکا در چین در یادداشتی به دین آچسون، وزیر امور خارجه آمریکا، پیام جئو به بَرِت را «درخواست کمک» توصیف کرده بود. جئو درخواست کمک می‌‌کرد، چون چین در آستانه چیزی بود که او از قول کلوب، «فروپاشی کامل فیزیکی و اقتصادی» می‌‌نامید. بدتر اینکه، جئو متوجه شده بود که چگونه «حزب بارها با تبلیغات، باعث احمق دیده‌‌شدن خود شده است و این ضرر بیشتری داشت چون خودِ حزب هم داشت آنها را باور می‌‌کرد.» این نظراتِ قابل توجه نشان می‌‌دهد که چگونه دستیار ارشد مائو، فاجعه پیش رو را از چینِ متلاشی‌‌شده پس از جنگ که حتی نمی‌‌تواند مردم خود را سیر کند، ولی غرقِ اطلاعات نادرست شده بود، پیش‌‌بینی می‌‌کرد. در اوایل سال 1949، جئو و دیگر واقع‌‌گرایان در حزب دریافتند که مجبور کردن توده‌‌ها برای پذیرش عقاید جزمی، مانع از تصمیم‌‌های استراتژیک می‌‌شود. توده‌‌ها گرسنه بودند اما پوسترهای حزب، میوه‌‌های فراوانی را نشان می‌‌داد. زیرساخت‌‌های ملی درهم‌‌شکسته شده بود، اما پلاکاردها، کارخانه‌‌ها را در حال فعالیت نشان می‌‌داد. آن لحظه که رهبران حزب، خودشان شروع کردند به باور تبلیغات خود، فاجعه آغاز شد.

مقاومت به خاطر مردم

اگر دیپلماسی گرگ جنگجوی شی، دارد جهان را علیه چین می‌‌کند و اگر همان‌‌طور که اعتراف جئو‌‌ ئن‌‌لای نشان داد، رهبران چین سال‌‌هاست که از آسیب‌‌های اقدامات خود می‌‌ترسند، پس چرا تیم رهبری شی‌جین‌پینگ، به تولید تبلیغات گسترده واقعیت‌‌های جایگزین در مورد «اتحاد مجدد» تایوان ادامه می‌‌دهد؟ چرا شی‌جین‌پینگ خطر وقوع امری خطرناک مانند جنگ با ایالات متحده آمریکا و متحدان آسیایی واشنگتن را به جان می‌‌خرد؟ چون شی‌جین‌پینگ نگران افکار عمومی در کانبرای استرالیا یا توکیوی ژاپن نیست و در داخل هم مشروعیت سیاسی‌‌اش با معضل اساسی‌‌تری مواجه است. نیکلاس‌جی.کول مورخ، در سال 2009 در کمیسیون بازبینی اقتصادی و امنیتی ایالات متحده و چین، تحلیل دقیقی را در مورد استراتژی‌‌های ارتباطی چین ارائه کرد. او استدلال کرد که تبلیغات و پروپاگاندای چین در سطح بین‌‌الملل برای فریفتن خارجی‌‌ها طراحی نشده است؛ بلکه برای مخاطبان داخلی است که به آنها بگوید حکومت به‌‌خاطر شما با آنها می‌‌جنگد. به گفته نیکلاس‌جی‌.کول، پکن «با تبلیغات خارجی، برای داخل تبلیغ می‌‌کند.» نمرود بارانوویچ، پژوهش‌‌گر چینی استدلال می‌‌کند که حزب کمونیست چین با «بحران مشروعیت» روبه‌‌رو است که ناشی از «جناح‌‌گرایی فزاینده در داخل حزب، فساد گسترده، رکود شدید اقتصادی، آلودگی سرسام‌‌آور محیط زیست و ناآرامی‌‌های فزاینده» است که با «فوران ناآرامی‌‌های قومی در تبت، سین‌‌کیانگ و مغولستان داخلی» و افتضاح سرکوب رسانه‌‌ای در هنگ‌‌گنگ همراه شده است. به همین دلیل، حزب کمونیست از «حس بی‌‌امان تهدید» رنج می‌‌برد. سرزنش خارجی‌‌ها یا تهدید تایوان به منظور تغییر نظر واشنگتن یا تایپه نیست؛ بلکه به منظور تقویت تصویر شی‌جین‌پینگ به عنوان فردی بسیار سرسخت در نظر مخاطبان داخلی است که خواسته‌‌های ملی‌‌گرایانه آنها باید تغذیه شود. همان‌‌طور که ژائو الکساندر هوانگ و روئی وانگ، دو پژوهشگر استدلال می‌‌کنند، «سیاست خارجی چین... توسط امور داخلی مدیریت و هدایت می‌‌شود.» با این حال، این یک مساله بغرنج است. زیرا هرچه شی‌جین‌پینگ بیشتر تلاش می‌‌کند تا بحران مشروعیت خود را در داخل کشور با دامن زدن به احساسات ناسیونالیستی و ملی‌‌گرایانه رفع کند، بیشتر گرفتار آنها می‌‌شود. تحت این شرایط، شرکت در مذاکرات چندجانبه با ایالات متحده آمریکا یا تایوان، در داخل کشور به مثابه ضعف و حتی تسلیم تلقی می‌‌شود و همین امر، احتمال صلح بین‌‌المللی را کمتر می‌‌کند. دیپلماسی گرگ جنگجو، پویایی‌‌ای را ایجاد کرد که یک‌‌جانبه، بیانی و تشدیدکننده است، به امید آنکه بحران مشروعیت داخلی را بپوشاند. حتی موشک‌هایی که به آب‌‌های اطراف تایوان و ژاپن پرتاب می‌‌شود هم ژست‌‌هایی نمادین برای تحت تاثیر قرار دادن مخاطبان داخلی است. البته مشکل این است که رهبری ارتش چین با چنین ژست‌‌هایی خو گرفته و آنها را نه به‌‌عنوان نمایشی برای توده‌‌های سرزمین اصلی بلکه به‌‌عنوان آزمایشی برای تهاجم قریب‌‌الوقوع به تایوان می‌‌داند. در یک میزگرد بزرگ که دسامبر 2018 در پکن برگزار شد، تعدادی از چهره‌‌های نخبه سیاسی چیزهایی شبیه این گفتند که «ارتش آزادی‌‌بخش خلق می‌‌تواند تایوان را در عرض 100ساعت، آن‌‌هم تنها با چند ده نفر تلفات بگیرد» یا «زمان آن رسیده که ارتش آزادی‌‌بخش خلق، نیروهایش را مستقر کند» و «زمان دستیابی به وحدت فرا رسیده است.» برخی در چین، جنگ آتی علیه تایوان را نه‌تنها اجتناب‌‌ناپذیر نمی‌‌بینند، بلکه آن را مطلوب هم می‌‌دانند. برای آنها، لفاظی‌‌های گرگ جنگجو هم توجیه و هم نقشه راهی برای جنگ است. با توجه به این موضوع، سوال اصلی این است: آیا شی‌جین‌پینگ می‌‌تواند نیازهای سیاست داخلی را با بازی سخت علیه تایوان مدیریت کند، بدون آنکه در دام جنگی واقعی بیفتد؟ یا اینکه بیش از حد به لفاظی‌‌های ملی‌‌گرایی مردم‌‌پسند تکیه کرده و خود را در گوشه‌‌ای که با پای خود به آنجا رفته، گیر انداخته است؟ همان‌‌طور که جئو ئن‌‌لای در مورد مائو می‌‌ترسید، حالا احتمالا شی‌جین‌پینگ به تبلیغات خود، باور پیدا کرده و کشور را به ورطه جنگی سوق می‌‌دهد که به تراژدی منتهی می‌‌شود. ترجمه: مجتبی پارسا

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی