فلسطین اولویت توافق ابراهیم نبود
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
حسن لاسجردی استاد دانشگاه در گفتوگو با هممیهن:
در آستانه سفر جوبایدن رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا به منطقه، پیمان ابراهیم با ابعاد متعدد خود شامل موضوع فلسطین، روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و مقابله با نفوذ ایران در منطقه یکی از موضوعات محوری این سفر خواهد بود. حسن لاسجردی استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل منطقه در گفتوگو با هممیهن به بررسی ابعاد و نتایج مختلف این پیمان پرداخته است.آمریکاییها و رسانههای غربی از ابتدای انعقاد توافق ابراهیم، انتظارات بالایی از آن مطرح کردند. بنا بود فلسطینیها هم به آن بپیوندند، یک نیروی نظامیای تشکیل شود اما عملاً به نظر میرسد تنها دستاورد و نتیجهاش عادیسازی روابط دو سه کشور عربی با اسرائیل بوده، ارزیابی شما از نتایج پیمان ابراهیم چیست؟
من هم فکر میکنم که اگر چه قرارداد ابراهیم خیلی مفصل و دارای جزئیات و ریزهکاریهای فراوانی بود، اما میشود این را فازبندی کرد و همینطور که شما اشاره کردید در فاز نخست اینطور نتیجه گرفت که همه هم و غم کسانی که قرارداد ابراهیم را نوشتند و طراحی و پیگیری میکنند و الان از آن حمایت میکنند، این است که موضوع عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی را در منطقه جا بیندازند. از مجموعه اقداماتی که لااقل در این یک سال گذشته در رابطه با این قرارداد در منطقه با آن مواجه هستیم این است که همه سفرهایی که رژیم صهیونیستی انجام داده، اقداماتی که در حوزه مسائل بازرگانی انجام شده سفر سیاحان و گروههای گردشگری، قراردادهایی که در حوزه تجارت و بازرگانی بسته شده است یا حتی مسابقات ورزشی که بعضاً در منطقه بین برخی کشورها انجام شده، پروازها و اقدامات متعدد، همه دال بر این است که فاز اول این قرارداد روی بحث عادیسازی روابط میچرخد. اما در فازهای بعدی که مورد تأکید خود رژیم صهیونیستی و احتمالاً آمریکا هم هست این است که بتوانند علاوه بر عادیسازی روابط موضوع ارتقاء روابط، در موضوعات مختلف را به نتیجه برسانند.
یکی از ادعاها در زمان انعقاد قرارداد ابراهیم حل مشکل فلسطینیها و احتمال پیوستن آنها به این قرارداد و عادیسازی روابط فلسطین و رژیم صهیونیستی بود، اما در عمل اساساً فلسطینیها هیچ نقشی در این قرارداد ندارند و انگار کلاً به فراموشی سپرده شدهاند. به نظر شما پیگیری موضوع فلسطین توسط کشورهای عربی به پایان خود رسیده است یا آنها هم بخشی از این پیمان خواهند بود؟
در رابطه با موضوع فلسطین یا فلسطینیها، میشود از دو منظر نگاه کرد. یکی اینکه بازیگران تحولات فلسطین چه نگاهی به آن موضوع دارند. نکته دیگر این است که داخل فلسطین چه نگاهی به این پیمان دارند و چگونه به این موضوع نگاه میکنند. اگر از نگاه بازیگران مهم بینالمللی در حوزه فلسطین مانند آمریکا، اروپا، روسیه و چین به عنوان قدرتهای بزرگ و بعضاً بازیگران منطقه نگاه کنیم، در مجموع همه تلاشها بر این است که لااقل در افکار عمومی و در هدایت و مهندسی ذهن مردم منطقه این جا بیفتد که قرارداد ابراهیم، یا این معاهده، یک روندی است که حتمی است و طی خواهد شد و شرایط و امکان بروز و ظهورش فراهم شده است. از نگاه مردم داخل فلسطین با تقسیمبندیهای داخلی، چه آنهایی که در جبهه مقاومت قرار میگیرند و چه آنهایی که در جبهه اصطلاحاً لیبرالها یا میانهروها قرار میگیرند، چه آنهایی که در احزاب و گروههای چپ و کمونیستها هستند، آنها نگاه همراهانه یا نگاه مثبتی به این موضوع ندارند و معتقدند این هم یکی از گامهایی است که از طرف قدرتهای بزرگ و اسرائیل و دشمن برداشته شده و یک عملیات خصمانه توسط اسرائیل علیه فلسطینیها اتفاق افتاده است. اما بعضاً در داخل فلسطین گروههایی هستند که به معاهده ابراهیم به عنوان یک راهحل نگاه میکنند که آنها هم ذیل یک واحد سیاسی به نام حکومت اسرائیل تعریف میشوند و جریان حکومت خودگردان به یک تعبیر امروزیتر و اقتصاد و روابط خارجی و امنیت آنها و چیزهای دیگر ذیل روابط اسرائیل و کشورهای عرب منطقه تعریف میشود.
به نظرتان با پیشرفت پیمان ابراهیم، ایران کجای این تحولات خواهد بود. چه تأثیری در موقعیت ایران در منطقه خواهد داشت. آیا اتحاد اعراب، اسرائیل و آمریکا علیه ایران محقق خواهد شد و اقدامی علیه ایران انجام خواهند داد؟
در چند ماه گذشته از زمانی که سفر بایدن به منطقه مطرح شد موضوع ایران و یکدستگی کشورهای عربی برای مهندسی افکار عمومی به عنوان ناتوی عربی مطرح شد. اگرچه ناتوی عربی قبلاً هم مطرح بود، ولی در این مدتی که عرض کردم از زمان خبر سفر بایدن خیلی پررنگتر شد و خیلی مورد پردازش و توجه قرار گرفت و تلاش شده از ناتوی عربی به عنوان یکی از اهداف سفر بایدن نام ببرند. واقعیت این است که ناتوی عربی به هزار و یک دلیل با تجربهای که در یک دهه گذشته در منطقه داریم قابلیت شکلگیری ندارد؛ آن هم به این خاطر که اولاً خود کشورهای عربی خیلی متفرق هستند؛ هر کدامشان با یک مدل حکومتی، چه حکومت پادشاهی، چه حکومت دموکراسی، چه حکومت مردمی، غیرمردمی، خود این موضوع خیلی کمک میکند به این که ناتوی عربی شکل نگیرد.
اگر ناتوی عربی هم شکل نگیرد آیا میتوان انتظار اتحاد سیاسی مشترک دولتهای عربی، اسرائیل و آمریکا علیه ایران را داشت؟
شکلگیری جبههای مقابل ایران یک مقداری بستگی به تفکر و نگاه آنها به موضوعات منطقه دارد و یک بخش مهمی هم بستگی به نوع عملکرد و رفتار و نگاههای ما دارد. مثلاً میگویم اگر ما موفق شویم در گفتوگوهای منطقهای روابط دوجانبه را بهبود ببخشیم وضعیت فرق خواهد کرد یعنی کاری که دولت سیزدهم دارد انجام میدهد. اگر دولت سیزدهم موفق به ارتقاء روابط با کشورهای منطقه شود، به طور حتم این تفکر شکل نمیگیرد، ولی اگر موفق نشود یا بعضاً رفتارهایی که آنها انجام میدهند اگر ما واکنشهای تند و رجزخوانیهای متقابل داشته باشیم، حتماً این روند تسریع خواهد شد. میخواهم بگویم موضوع یکپارچه شدن رقبا در مقابل ما و اصطلاحاً ایجاد یک جبهه ضدایرانی یک متغیر دوطرفه است. یعنی هم به نگاه و رفتار و منافع و تفکر آنها مربوط است و هم به اینکه ما چه رفتاری خواهیم داشت.