برنده جنگ تحریمها
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

مواجهه روسیه و غرب بر سر اوکراین چه سرنوشتی خواهد یافت؟
تحریمهای اقتصادی مربوط به دوران مدرن نیست و اختراع آمریکاییها هم بهشمار نمیآید. متیو بِی، تحلیلگر ارشد جهانی در اندیشکدهی آیندهپژوهشی استراتفور نوشته، تا جایی که ما میدانیم، تحریم اقتصادی به دوران یونان باستان برمیگردد؛ زمانی که پریکلس، مردم شهر مگارا را از تجارت در بازارهای آتن منع کرد. بنابراین پرسش از اثربخشی تحریمها، به اندازه تاریخ آن قدمت دارد؛ گرچه تحریم مگارا از سوی پریکلس، جرقه جنگ پلوپونزی را زد که نتیجه آن جنگ برای آتن خوب نبود و اسپارتها که متحدان مگاراها بودند، بر یونان تسلط یافتند. از آن زمان تاکنون، روابط سیاسی و اقتصادی در جهان بسیار پیچیدهتر شده است. کلاف اقتصاد کشورها آنچنان درهم تنیدهشده که کشورهای تحریمکننده نمیتوانند به سادگی کشوری را تحریم کنند و خود از اثرات سوء آن درامان بمانند. با این حال، تحریم، همچنان یکی از ابزارهای مدرنی است که در دسترس دولتهاست تا با استفاده از فشار اقتصادی، بدون توسل به زورِ گلوله، دولتی را مجبور کنند تا رویهاش را تغییر دهد.به گزارش فارینپالیسی، پیش از آنکه ولادیمیرپوتین بخواهد به اوکراین حمله کند، جو بایدن، رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا، خطاب به روسها گفت، اگر حمله کنید، اقتصاد شما با تبعات «ویرانگری» روبهرو خواهد شد! بایدن هشدار داد که تحریمهای آمریکا و متحدانش اقتصاد روسیه را هدف قرار خواهد داد. پس از حمله پوتین به اوکراین، تحریمها بر سر مسکو آوار شد و ضربه شدیدی به آن کشور زد. پوتین اما دستبردار نبود و عقبنشینی نکرد. او که گویی در تشک جودو است، با تحریمهای متقابل پاسخ میداد. حالا وارد ماه هفتم جنگ شدهایم و با ورود به فاز سوم تحریمها، حالا این سوال پیش میآید که چه کسی برنده جنگ تحریمهاست؟ پیش از پاسخ به این سوال، باید کارکرد تحریمها را بررسی کرد. بروس جنتلسون، استاد دانشگاه دوک و اندیشکده ویلسونسنتر، سه فاز را برای تحریمها برمیشمرد. فاز اول، بازدارندگی است؛ فاز دوم، تحمیل هزینهها و فاز سوم، فرسایندگی است. بسیاری از این تحریمها در فاز سوم تاثیر خود را نشان میدهند. حالا تحریمهای آمریکا و اروپا علیه روسیه وارد فاز سوم شده است.
فاز اول: بازدارنده
مرحله اول تحریمها، یعنی مرحله بازدارندگی، موفقیتآمیز نبود. نظرگاهِ «روسیه بزرگترِ» پوتین و همچنین این باور که پیروزی، نزدیک است - تا جایی که حتی سربازان روسی، یونیفرمهای رژه پیروزی را در کولههایشان گذاشته بودند- پوتین را غیرقابل مهار کرده بود. اما حتی اگر او کاملا خود را برای حمله آماده نکرده بود، از موارد دیگر میدانیم که گرچه تهدید به اِعمال تحریمها در مواردی، موفقیتهایی داشته و تغییرات سیاسی اندکی را سبب شده، نتوانسته یک متجاوز را که مصمم به آغاز جنگ است، از جنگ کردن باز دارد. تحریمها نه بنیتو موسولینی، دیکتاتور سابق ایتالیا را از تهاجم به اتیوپی در سال 1935 بازداشت و نه صدام حسین، دیکتاتور سابق عراق را از حمله به کویت در سال 1990 و نه اتحاد جماهیر شوروی را از اشغال افغانستان در سال 1979.
فاز دوم: تحمیل هزینه
فاز دوم، یعنی تحریمهای گستردهای که پس از حمله روسیه به اوکراین، علیه مسکو اِعمال شد، به دنبال این بود که هزینههایی را به روسیه تحمیل کند که همراه با حمایت ناتو از مقاومت اوکراین، پوتین را مجبور به عقبنشینی کند. تحریمهای مالی، روسیه را از بسیاری از سیستمهای مالی بینالمللی محروم کرد، از جمله تقریبا نیمی از 640 میلیارد دلار ذخایر ارزی خارجی روسیه را مسدود. فناوریهایی مانند نیمهرساناها که هم برای تجهیزات نظامی و هم برای محصولات تجاری مانند تلفنهای همراه و خودروها حیاتی هستند هم تحریم شدند. بیش از هزار شرکت چند ملیتی نیز به تجارت خود در روسیه پایان دادند یا تجارت خود را کم کردند. بیش از 600 الیگارش و نخبگان سیلوویکی (چهرههای نظامی، سیاسی و قدرتمند روسیه) از جمله پوتین و خانوادهاش، یکبهیک تحریم شدند. ممنوعیتهای ورزشی و فرهنگی - جام جهانی فوتبال (چه مردان و چه زنان)، فدراسیون هاکی روی یخ، فرمول یک و مسابقات آواز یورو ویژن - سعی در ایجاد حس انزوا برای افراد معمولی در روسیه داشتند. اگرچه نفت و گاز طبیعی بهویژه برای اقتصاد روسیه، استراتژیک است - چون تولید نفت و گاز قبل از جنگ حدود نیمی از بودجه فدرال و یکسوم تولید ناخالص داخلی کشور را تامین میکرد- با توجه به وابستگی کشورهای تحریمکننده به انرژی، تحریمها کُندتر و محدودتر شدهاند. بسته کلی تحریمها تاثیر چشمگیری بر اقتصاد روسیه داشت. پیشبینیهای تولید ناخالص داخلی روسیه شاهد بدترین انقباضها از زمان دهه پرهرجومرج 1990 بود. در ماه مارس، روبل روسیه نزدیک به نیمی از ارزش خود را از دست داد و از هر دلار 84 روبل به هر دلار 154 روبل رسید. در اوایل ماه آوریل شهردار مسکو هشدار داد که 200 هزار شغل در خطر است. تورم کلی اقتصادی به 18 درصد رسید و حتی در بخشهایی که به زنجیرههای تامین بینالمللی وابسته بودند، فراتر رفت. از آنجایی که نیروهای اوکراینی به خوبی مقاومت کردند و موفق شدند تا تجهیزات جنگی زیادی را نابود کنند و از سوی دیگر تحریمها هم مانع از تلاشها برای تامین مجدد روسها میشد، نیروهای خط مقدم روسیه با کمبود تجهیزات مواجه شدند. اما همانطور که کشورهای تحریمشده معمولا این کار را انجام میدهند، روسیه نیز برای مهار این هزینهها به سراغ سه استراتژی اصلی مقابله با تحریمها متوسل شد: شرکای تجاری جایگزین، متلاشی کردن تحریمها و موارد جبرانی در داخل کشور. گرچه بسیاری از کشورها به این تحریمها پیوستند، برخی از کشورهای کلیدی به این کارزار وارد نشدند. از زمان تحریمها، چین واردات نفت را از روسیه افزایش داده و برخی از کالاهای نظامی را هم به مسکو ارائه کرده است و اینها با بیانیههای حمایتی همراه بوده است؛ گرچه چین به اندازه دوران پیش از جنگ که پکن و مسکو، شراکتی «بدون محدودیت» داشتند، بهطور کامل حمایت نکرده است. هند هم به خاطر تخفیف قیمتها و نیز روابط نظامی دوجانبهای که با مسکو داشته، واردات نفت روسیه را از یک درصد به 20 درصد افزایش داد. با امتناع عربستان سعودی و امارات متحده عربی از افزایش چشمگیر محصولاتشان، قیمت جهانی نفت افزایش یافت و حتی تخفیفهایی را که روسیه روی قیمت نفت به شرکایش میداد، خنثی شد و درآمد روسیه از نفت، بالاتر از چیزی شد که پیشبینی میکرد و حتی برخی از برآوردها، درآمد نفتی روسیه را بیش از سال قبل از آن محاسبه میکنند. نکته جالب این است که این اعداد و ارقام شامل تانکرهای نفتی که تعدادشان سه برابر شده و «در تاریکی» و با قطع ارتباطاتشان، بدون آنکه شناسایی شوند، حرکت میکنند و نیز حملکنندهها و پالایشگاههایی که نفت روسیه را مخفی میکنند، نمیشود. صدها هزار تُن از غلات اوکراین دزدیده شده و به سوی متحدان روسیه ارسال شد. مجموعهای از تحریمهای خُردکننده دیگر هم، الیگارشها و دوستان پوتین را هدف قرار داد که بهشت مالیاتی خود را پیدا کرده بودند. کرملین برای مقابله با این هزینهها که هنوز هم ادامه دارد، به ترکیبی از اقدامات جبرانی اقتصادی و نیز سرکوب سیاسی چنگ انداخته است. افزایش نرخ بهره بانک مرکزی و کنترل سرمایه به بازگشت ارزش روبل از کاهش شدید ابتدایی که به بیشترین سقوط در سطح هفتساله خود رسیده بود، کمک کرد. همچنین افزایش مستمری بازنشستگان و کمکهای مالی شرکتها به طبقه متوسط روسها در مقابل آسیبها کمک کرده است. دستگیریها و دیگر سرکوبهای سیاسی منجر به مهار موج ابتدایی اعتراضات داخلی به جنگ شد. فقط تعداد کمی از الیگارشها جرات کردند حرف بزنند که البته بهایش را هم پرداختند.
فاز سوم: فرسایش
فاز سوم تحریمها یعنی مرحلهای که اکنون داخل آن هستیم، مرحله فرسایش است. حالا وقت پرسیدن این سوال است که اول چه کسی کم میآورد و زمین میخورد؟ تحریمهای متقابل روسیه که مهمترین آن، کاهش عرضه گاز طبیعی به کشورهای اتحادیه اروپا است، تاثیرات متقابلی داشته است. از 31 جولای، حجم خط لولهای که تا یک سال پیش، بیش از 400 میلیون مترمکعب در روز بود، به نزدیک 100 میلیون مترمکعب در روز رسید. هزینه برق در آلمان از ماه ژانویه تا ژوئن، یعنی در ششماهه نخست سال، تقریبا دو برابر شده است و از 140 یورو به 260 یورو به ازای هر مگاوات ساعت رسیده است. تا همین حالا هم، کمبود گاز منجر به کاهش تولید صنایع بزرگ شده است. گرچه صرفهجویی و اقداماتی نظیر تغییر تامینکننده، یاریرسان بوده اما فقط تا حدودی تاثیر داشته است. توافق اخیر کشورهای اتحادیه اروپا برای اشتراک گاز، روزنههایی دارد که باعث میشود شبح سهمیهبندی در زمستان بر سر این کشورها باقی بماند. در حقیقت برخی از جیرهبندیها همین حالا هم شروع شده است. در میان یکی از گرمترین تابستانهای تاریخ، اسپانیا نیاز دارد که دستگاههای تهویه هوای تجاری، دمایشان به پایینتر از 27 درجه سانتیگراد نرسد. هلند، مردم را به حمام رفتنهای پنج دقیقهای تشویق میکند و در فرانسه، تعداد «چریکهای شهری» افزایش یافته است. این افراد پس از نیمهشب در شهر میچرخند و اگر مغازهای را با ویترین روشن ببینند، با یافتن سیم برق مغازه، آن را قطع میکنند. حالا باید منتظر پیامدهای جهانی گستردهتری هم باشیم. حالا بار دیگر موضوع تغییرات آبوهوایی مورد معامله قرار گرفته است. ایالات متحده آمریکا در حال لغو محدودیتهایی است که برای حفاری نفت و گاز ایجاد کرده بود. اروپا هم دوباره به زغال سنگ روی میآورد. رشد تولید ناخالص داخلی جهانی از7/5درصد در سال 2021 که در ماه ژانویه پیشبینی شده بود به 1/4درصد برسد، حالا9/2درصد پیشبینی میشود. در حالی که قیمتهای جهانی نفت اخیرا کاهش یافته است، نگرانیهایی وجود دارد که با تشدید تحریمهای نفتی روسیه، قیمت جهانی نفت به 200 دلار در هر بشکه برسد. بیشترین آسیب، خاصه به کشورهای فقیر و در هر حال توسعه وارد شده است و دستکم 40 میلیون نفر به فقر کشیده شدهاند. گرچه تاکتیکهای جنگی روسیه باعث شده تا تقریبا نیمی از جمعیت جهان با کمبود مواد غذایی مواجه شوند، بسیاری از کشورهای جهانجنوبی و کمتر توسعهیافته، تقصیرها را بر گردن تحریمهای غرب میاندازند.
پوتین نمیگوید من تسلیمم
برخی از تحلیلها از جمله آنهایی که در فارینپالیسی صورت گرفته، نشان میدهد که تحریمها آسیبی ساختاری و عمیق و روزافزون بر اقتصاد روسیه وارد میکنند. ممکن است در این میان روبل تقویت شود، اما نرخ ارز در بازار سیاه، ضعف آن را برملا میکند. برای اولینبار از سال 1998، سهام گازپروم به علت عدم پرداخت سود سهام، سقوط کرد. جایگزینی محصولات واردات، تاثیر خود را در هر بخشی، یکی پس از دیگری نشان میدهد. الویرا نابیولینا، رئیس بانک مرکزی روسیه هشدار داده که «دورهای که طی آن اقتصاد میتواند با استفاده ذخایر پیش برود، محدود است». تخمین زده میشود که 500 هزار کارگر که بسیاری از آنها تحصیلات عالی دارند و دارای تجربه در بخش فناوری هستند که این افراد بخش مهمی از پایگاه استعدادی هر اقتصادی در دنیا بهشمار میآیند، از کشور گریختهاند. نیز با از دست دادن تخمینی 2600 خودروی زرهی و شلیک نزدیک به 70 درصد از موشکهای هدایتشونده دقیق خود، تحریمها کاری با روسیه کرده که آنها مجبورند قطعات نیمه رسانا را از یخچالها و ماشینهای ظرفشویی بردارند و در تجهیزات نظامی بهکار ببرند. اگر تحریمهای غربیها کاسته نشود و اوکراینیها که از سوی ناتو حمایت میشوند به مقاومت ادامه دهند و در زمین جنگ، هزینههای سنگینی به روسیه وارد کنند، چهبسا این انبر اقتصادی-نظامی علیه روسیه، محکمتر شود. اما به هیچوجه نباید انتظار داشته باشیم که پوتین دستهایش را بالا بگیرد و بگوید من تسلیمم. ادعاهایی نظیر اینکه تحریمها روسیه را به سوی «نابودی اقتصادی» میبرد و «ماشین جنگی پوتین را ویران میکند» تصویر کاملی را نشان نمیدهد. این فقط درس «پوتینشناسی» نیست که ما را به این نتیجه میرساند، بلکه سابقه تحریمها هم نشان میدهد موارد فراوانی وجود داشته که تاثیرات گسترده اقتصادی، منجر به تغییر سیاستها نشده است: برای مثال، تحریمها علیه کوبا بیش از 60 سال وجود داشته است اما این رژیم همچنان پابرجاست. دههها تحریم علیه کره شمالی در جریان بوده اما رهبر آن کشور، کیم جونگ اون همچنان به گسترش زرادخانه هستهای خود ادامه میدهد. کارزار «فشار حداکثری» دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده آمریکا علیه ایران نیز که تولید ناخالص داخلی را 10درصد کاهش داد و منجر به تورم 40درصدی شد و آمار بیکاری جوانان را به 30درصد رساند، اما هیچ صدای تسلیمی از تهران به گوش نرسید.
شرایط اثربخشی تحریمها
در مواردی که تحریمها، فشار اقتصادی را به انطباق سیاسی کشانده، دو عامل کلیدی وجود داشته است: یکی اینکه آیا نخبگان داخلی و سایر بازیگران سیاسی کلیدی، نقش «مدارشکن» را بازی میکنند یا «تسمه انتقال» را؛ یعنی بر اساس اینکه منافع آنها با مقاومت تامین میشود یا با تبعیت، طوری رفتار میکنند که فشار تحریمها علیه قدرت حاکم را مسدود میکنند یا به پیش میرانند. یکی از دلایلی که باعث شد تحریمهای باراکاوباما، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده علیه ایران به اهداف سیاسی خود دست پیدا کند اما تحریمهای ترامپ نتوانست، همین بود که آنها با فشار اقتصادی بدون تضاد سیاسی، از تغییرات داخلی در سیاست ایران بهره بردند. همین امر در مورد لیبی در سال 2003 هم اتفاق افتاد، زمانی که اوضاع صنعت نفت آن کشور به خاطر کمبود تکنولوژیها و سرمایهگذاریهای بینالمللی به موجبِ تحریمهای آمریکا، اروپا و سازمان ملل رو به وخامت گذاشته بود و تکنوکراتهای عملگرا در اطراف معمر قذافی، رهبر پیشین لیبی، توانایی بیشتری داشتند که استدلال کنند منافع آنها و خود معمر قذافی با امتیاز دادن در مساله تروریسم و سلاحهای کشتار جمعی، بیشتر تامین میشود؛ همین امر در مورد لیبی در سال 2003 صادق بود، زمانی که صنعت نفت آن به دلیل کمبود فناوری بینالمللی و سرمایهگذاریهای مشمول تحریمهای آمریکا، اروپا و سازمان ملل بدتر شده بود، به طوری که تکنوکراتهای عملگرا در اطراف معمر قذافی، رهبر سابق لیبی توانایی بیشتری داشتند. برای اثبات اینکه منافع آنها و او با امتیاز دادن به تروریسم و برنامههای سلاحهای کشتار جمعی تامین میشود. تخمین زده میشود که سربازان روسی بین 70 تا 80 هزار نفر کشته یا زخمی شوند که بسیار بیشتر از جنگ هشتساله آنها در افغانستان است. گزارشهای مربوط به افزایش مخالفتهای داخلی از سوی خانوادهها و مخالفان روسی نباید زیادهروی شود، اما نمیتوان آنها را نیز نادیده گرفت. عامل کلیدی دیگر، استراتژی دیپلماتیک است؛ استراتژیای که در شرایط مطلوب اما تاحدودی دوطرفه، در جهت تقویت تحریمها گام بردارد. اینجا هم بررسی پرونده ایران و لیبی آموزنده است. فشار اقتصادی تحریمهای اوباما علیه ایران، تا جایی بود که منجر شد ایران به طور جدی در مورد منع گسترش سلاحهای هستهای مذاکره کند و زمانی هم که توافقِ برنامه جامع اقدام مشترک یا همان برجام حاصل شد، بسیاری از تحریمها برداشته شد. پرهیز ترامپ از هر چیزی که نزدیک به یک فرایند جدی دیپلماتیک بود، تمام پایگاههای معتبر برای کُنش متقابل را از بین برد. بهطور مشابه در مورد لیبی، توافقی که مذاکرهکنندگان ایالات متحده آمریکا و بریتانیا منعقد کردند، در ازای امتیازها بر سر موضوعات تروریسم و از بین بردن سلاحهای کشتار جمعی، تحریمها کاهش یافت. اهمیت از بین بردن سلاحهای کشتار جمعی، بهویژه در دوران هرجومرج و بیثباتی بهار عربی در سال 2011 آشکار شد. ایجاد شرایط مناسب و قابل دوام سیاسی برای مذاکره با ایران و لیبی دشوار بود؛ اما در مورد روسیه بسیار سختتر هم خواهد بود. چراکه باید مذاکرات بر سر این باشد که کدام تحریمها و در ازای چه چیزی باید برداشته شوند؟ آیا برخی از تحریمها باید بهطور مداوم سر جای خود باقی بمانند؟ کلید اصلی و نکته مهم این است که این تحریمها باید تا اندازهای تنبیهی باشند که آمریکا، اروپا و اوکراین از آنها حمایت کنند و در عین حال، پایه و اساسی را برای پوتین یا سایر رهبران روسیه ایجاد کنند که آنها بتوانند توافق کنند. حفظ تعادل میان این دو کاری بسیار مشکل اما ضروری است.