نصــف + بازدهی منفی
آخرین خبرهای اقتصادی ایران و دنیا

ریزش ارزهای دیجیتال سرمایه ایرانیان را هم بلعید
«سرمایهام نصف شده». این روایت بیش از نیمی از افرادی است که در هیاهو و همهگیری سرمایهگذاری در ارزهای دیجیتال با اطلاع یا بیاطلاع، به سودای پول بیشتر یا حداقل افزایش حداقلی سرمایهشان، سرمایه خود را به این بازار سپردند و امروز در خزان بازار گرفتارند. نه کسی میداند که بازار تازهبنیاد کریپتوکارنسی چه آیندهای در پیش دارد و نه حتی امیدی هست که پولهای آب رفته جبران شود؛ شرایط برزخی برای دارندگان ارزهای دیجیتال. همه آنها که در صرافیها یا حتی کیفپولهای الکترونیک کوینهای خود را نگهداری میکنند، به امید رشد بیشتر بازار، چشم به بالا و پایین رفتن حداقلی لیدر بازار یعنی بیتکوین دوختهاند که از اوج قیمتی خود-یعنی 66 هزار دلار- بیش از 70 درصد فاصله گرفته است. ارزش بازار کریپتوکارنسی که در اوج قیمتی به بیش از 2 تریلیون دلار رسیده بود، حالا به 800 میلیارد دلار رسیده است. خبرهای منتشرشده از بازارهای بینالمللی هم چندان امیدوارکننده نیست. برخی از صرافیهای بزرگ در لیست ورشکستگی قرار گرفتهاند و این شرایط برای ایرانیها که با مشقت بسیار از صرافیهای خارجی کوین خریده و هنوز کوینهای خود را به کیفپولهایشان منتقل نکردهاند، خطرناک است. قیمت برخی از آلتکوینها آنقدر پایین آمده که حتی کارمزد انتقال به کیف پول هم صرف ندارد. وضعیت برای ماینینگ هم چندان چنگی به دل نمیزند. با برق گران و هزینههای بالا دیگر صرف نمیکند که دستگاهها کوینی استخراج کنند. از سویی به دنبال سقوط قیمت بینکوین، هشریت بیتکوین هم به میزان قابل توجهی کاهش یافته که منجر به افت چشمگیر سختی استخراج آن شده است. در واقع هشریت که همان سرعت کار کردن یک دستگاه استخراج بیتکوین است به دلیل رابطه مستقیمی که با قیمت بیتکوین دارد، هر چقدر نرخ هشریت افزایش یابد، قیمت بیتکوین نیز افزایش مییابد. در ریزش بازارها دیگر برای دارندگان مزارع ماینینگ، استخراج هم صرف اقتصادی ندارد. خبرهایی که این روزها از ورشکستگی ماینرداران به گوش میرسد، چندان خوشایند نیست. تحلیلگران میگویند، در صورت ورشکستگی 3AC، یکی از مهمترین شرکتهای ارز دیجیتال، انتظار میرود که مشکلات بیشتری برای کل این صنعت ایجاد شود. ورشکستگیهای سریالی سلسیوس، تری اروز کپیتال، ویجر، مسدود کردن برداشتها توسط کوینفلکس (CoinFlex) و کوینلون (CoinLoan) باعث «فروش اجباری» بیتکوین و اتر از سوی موسسات مختلف بدهکار شده است؛ تصویری که حالا از نمایههای مختلف نشان میدهد که حداقل به این زودیها نباید دل به این بازار بست.چرا بازار ریخت؟
این سوالی است که شاید خیلیها جوابی برای آن ندارند. در میان انبوهی از تحلیلها و چارتهایی که تحلیلگران تکنیکال رسم میکنند، هنوز هم جای امیدواری هست که شاید بازار «خرسی» به «گاوی» تغییر مسیر بدهد، اما واقعیت چیز دیگری است. بازارها با یک همبستگی قدرتمندی از یکدیگر تبعیت میکنند. یعنی هر تصمیمی که برای دلار گرفته میشود، مستقیم بر سایر بازارها و البته اقتصادها اثر میگذارد. روزهایی که بیتکوین رکوردهای تاریخی ثبت میکرد، خیلیها میگفتند، بازار کریپتو این اثر بخشی را از دلار خواهد گرفت. موضوعی که حتی باعث نگرانی بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و حتی بانکهای مرکزی خیلی از کشورها شده بود. واکنشها به رکوردهای بازار کریپتو و جذب سریع و دور از انتظار پول به این بازار بر نگرانیها میافزود. هرچند بازار کریپتو در مقابل بازار جهانی پول، چندان قدرتمند نبود، اما از اینکه بازاری اینگونه بدون نظارت بانکهای مرکزی دنیا و غیرمتمرکز در حال رشد بود، برای سیاستمداران هم پدیدهای جذاب و هم خطرناک مینمود. حتی ساعتها جلسه بانکهای مرکزی دنیا برای اثرگذاری بر رشد این بازار، تدوین پیشنویسهای قانونی و ایجاد محدودیت برای صرافیهایی مثل بایننس هم اثرگذار نبود. اقتصادهای دنیا با پدیدهای جدید روبهرو شده بودند که نه نظارت میفهمید و نه از قانونی تبعیت میکرد. در شروع جنگ روسیه با اوکراین این بازار بیشتر کارکرد خود را نشان داد؛ بازاری که هم طرف آوارگان اوکراینی بود و اعانه جمع میکرد و هم طرف روسیها که بدون دردسر تحریمها پول نقل و انتقال کنند. برخی کشورها مثل السالوادور هم آنقدر جلو رفتند که در سودای جایگزینی پول ملی خود به بیتکوین با بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول هم درگیر شدند. هرچند امروز این بازار از تب و تاب افتاده ولی کندی رشد به معنای خاموشی آن نیست. هنوز هم این بازار غیرمتمرکز میتواند قدرت بگیرد، کما اینکه در برهههای زمانی شاهد افت و خیزهای بسیاری بوده است. تحلیلگران بازارهای مالی بر این باورند که بزرگ شدن بازار کریپتوکارنسی دو پیامد را در پی خواهد داشت: نخست شکلگیری بازار پول بدون نظارت که به بهشت پولشویی تبدیل میشود و دیگری کاهش ارزش پول کشورها. اتفاقی که حداقل فدرال رزرو با وجود اختلافی که بین سناتورهای کنگره بر سر گسترش دادن این بازار وجود دارد، حتی با قانونگذاری، نظارت و محدودیت بیشتر با کلیت آن موافق نیست. با وجود خاصیت غیرمتمرکز بودن آن، که حتی کووید هم نتوانست از رشد آن جلوگیری کند، ناگهان به تحولات سیاسی پیوند خورد و موتور رشدش، کند شد. عامل اولی که به کاهش رشد یا بهتر است بگوییم ریزش بازار منجر شد، افزایش قیمت نفت و گاز بود. شاید در نگاه اول بحران انرژی کنونی، چندان ارتباطی به بازار کریپتو نداشته باشد، اما پیامد افزایش قیمت انرژی به رکود اقتصادها دامن زد. اقتصادهایی که یکی پس از دیگری به دنبال بحران انرژی گرفتار تورم شدند، برای مقابله با این شرایط دست به دامن افزایش نرخ بهره شدند، تصمیمی که بازار کریپتو را زمینگیر کرد. هرچند تصمیمهای محدودکننده بانکهای مرکزی دنیا هم بیتاثیر نبود، اما کاریترین ضربه را افزایش نرخ بهره زد. در کنار آن افزایش نرخ گاز باعث شد که ماینردارها هم با مشکل تامین برق برای مزارع خود روبهرو شوند. حالا همه ماینرهایی هم که از چین به آسیای میانه به سودای انرژی ارزان کوچ کردهاند، با خطر ورشکستگی روبهرو هستند. وضعیت در دیگر کشورها هم برای ماینردارها کمابیش همین است. بحران انرژی این صنعت را هم در آستانه ورشکستگی قرار داده است.
این ایرانیهای بدشانس!
در شهریور 99 که بورس ایران سقوط کرد، آنهایی که استدلال میکردند بورس دولتی دیگر جای ما نیست، پولشان را برداشتند و در سودای سود بیشتر به بازار ارزهای دیجیتال پیوستند. چندماه اول همه چیز خوب پیش میرفت. معاملهگران تازهکار که به سودهای حداقلی دست پیدا کرده بودند، دیگران را تشویق میکردند که «پولتان را از بورس ایران دربیاورید و به بازار کریپتو ببرید». برخیها که به قولی بلدکار شده و زودتر دست به کار شده بودند، حساب کاربری در صرافیهای بینالمللی مثل بایننس بازکرده و خودشان را به موج خروشان بازار کریپتو سپرده بودند. اما این شرایط برای ایرانیها پایدار نماند. دیری نپایید که استقبال ایرانیها برای بازکردن حساب در صرافی بایننس به تحریمها گره خورد. به کاربران ایرانی که حساب داشتند، هشدار داد که پولشان را سریعتر از این صرافی خارج کنند و اعلام کرد که برای افراد جدید با ملیت ایرانی حسابی باز نخواهد کرد. هموطنهای مشتاق که از یک طرف با زیانهای بورس ایران و از سویی افزایش قیمت ارز دست به گریبان بودند، در پی راهی برای سرمایهگذاری یا حفظ داراییهای خود به کشف سایر صرافیهای خارجی روی آوردند. صرافیهایی که شاید نامشان را هیچکس نشنیده بود، ناگهان با پول ایرانیها سری در میان سرها بلند کردند. از کوکوین گرفته تا کوینکس و خلاصه هر صرافی که هویت ایرانی را میپذیرفت، محل فرود پولهای ایرانیها شد. در شرایطی که پیشینه برخی از این صرافیهای خارجی مبهم بود و ریسک انتقال پول بالا، صرافیهای ایرانی هم فرصت را غنیمت شمرده و یکی پس از دیگری متولد شدند. در بیزینس به شرایطی که در آن رقیبی نباشد یا قدرت رقابت کم باشد، تجارت در اقیانوس آبی تشبیه میشود. در واقع صرافیهای ایرانی که وارد چنین فضای رقابتی شدند، شرایط را اقیانوس آبی دیدند. شرایطی که اتفاقا سیاستگذاران پولی کشور هم چندان توجهی به گسترش آن نداشتند، یا شاید این موضوع را دغدغه خود نمیدیدند. هرچند سابقه فعالیت برخی از این صرافیها به قبل از سقوط بورس ایران برمیگردد، اما گسترش فعالیتهای آنان و جذب کاربران درست در تب و تاب ریزش بورس ایران اتفاق افتاد. آمار دقیقی از صرافیهای ایرانی که در مدت یادشده متولد شدند، وجود ندارد. برخی گزارشها از فعالیت 20 صرافی ایرانی که به خرید و فروش ارز دیجیتال مشغول هستند، خبر میدهند، برخی از 35 صرافی. اما آنهایی که توانستند از تقاضای بازار بیشترین سهم را ببرند، در 10 صرافی دستهبندی میشوند. بزرگترین آنها که بیشترین حجم بازار را در اختیار دارند، هیچ گزارشی درباره تعداد کاربران و مشتریهایشان اعلام نکردهاند. در واقع هیچگونه اطلاعاتی از افرادی که کوینهای خود را در این صرافی یا صرافیهای دیگر نگهداری میکنند، از سوی این صرافیها اعلام نمیشود؛ نه تعداد افراد و نه میزان پول؛ موضوعی که هم میتواند خطرناک باشد و هم برای سیاستگذار پولی قابل توجه؛ به این دلیل که از مسیری که دنیا برای مواجهه با پدیده بازار کریپتوکارنسی میرود، طبق معمول ایران جا مانده است. صرافیهای خارجی اگر اعتمادی بهدست آورده و مشتری جذب کردهاند، به اعتبار حضور شرکتها و موسسات مالی بزرگ یا سرمایهگذاران قدر بوده؛ این حمایتها امنیت آن صرافیها را تضمین میکند. اما در ایران معلوم نیست این صرافیها به کجا وصل هستند. کسی نمیداند کارمزد این صرافیها که هرکدام با دیگری متفاوت است، بر چه مبنایی تعیین میشود و به تبع آن ریسک آنها هم بالاست. جالب اینجاست این صرافیها در آغاز فعالیت هیچ نسبتی با نهادهای حاکمیتی نداشتهاند، اما در یک برههای از زمان که تقاضا برای بازکردن حساب در این صرافیها بالا رفت و آنها توانستند پولهای کلانی را جذب کرده و حجم بازارشان را گسترش دهند، برخی از دستگاههای حاکمیتی به سوی این بازار گرایش پیدا کردند. کار تا جایی بالا گرفت که گردش مالی صرافیهای ارزهای دیجیتال در ایران بیشتر از بورس ایران شد. امروز که ارزش بازار ارزهای دیجیتال در بازارهای جهانی بیش از 70 درصد کاهش یافته، کار و کاسبی صرافیهای ارز دیجیتال ایرانی هم تقریبا در شرایطی مشابه دنیاست. آنطور که گزارشها نشان میدهد میزان تراکنشها در این بازار به شدت کاهش یافته است. میزان ثبتنامهای تازه و ورودی به این بازار به کمتر از 10 درصد رسیده است و تنها فعالیت پررونق در این بازار خرید و فروش استیبل کوینهاست. در واقع اگر مالک یک کوین در یک صرافی ایرانی هستید، شانس زیادی برای فروش آن ندارید، چون کمتر کسی پیدا میشود که در این آشفته بازار کوین شما را بخرد آن هم با هزینه کارمزدی که صرافی میگیرد، به علاوه کارمزدی دیگر برای انتقال به کیف پول. بنابراین خرید و فروش تقریبا تعطیل است.
مزرعهداران بدشانس ماینینگ
بازار ارزهای دیجیتال، فقط در خرید و فروش کوینها خلاصه نمیشود. سرشاخه از صنعت ماینینگ میآید. صنعتی که تا پیش از این ریزشها، پرسود و پرتقاضا بود. هنوز هم خیلیها معتقدند که اگرچه بازار ریخته، اما صنعت ماینینگ همچنان سودده است. گزارشها نشان میدهد که بیش از 500 هزار دستگاه ماینر در ایران تا پایان سال گذشته فعال بودند. هرچند دولت اعلام کرده که تنها 250 هزار دستگاه آن مجوز قانونی دارد، اما چه قانونی باشد چه نباشد، این میانگینی از تعداد دستگاههای ماینر در ایران است. تابستان پارسال زمانی که برق به صورت نوبتی در همه جای ایران قطع میشد، مقامات دولت روحانی و سپس دولت رئیسی که تازه بر مسند کار نشسته بودند، ابتدا کمبود برق را گردن مزارع ماینینگ انداختند ولی چون تعداد مجوزهای رسمی مشخص بود به تدریج عنوان شد که کمبود سرمایهگذاری در نیروگاهها باعث کمبود برق شده است. آنطور که محمدرضا شرفی عضو انجمن بلاکچین ایران میگوید:«پس از برخوردهایی که نیروی انتظامی در سال 98 با کسانی که ماینر داشتند، صورت گرفت، گروهی از ماینردارها دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند برای صیانت از سرمایههایشان به دستگاههای حاکمیتی مراجعه کنند و برای ماینرهای خود مجوز رسمی و قانونی فعالیت بگیرند.» او میگوید:«پیش از این نه دستگاههای حاکمیتی و نه حتی گمرک و نیروی انتظامی درکی از چنین پدیدهای در کشور نداشت. در واقع آنها نمیدانستند که از طریق ماینینگ میشود به ارز دیجیتال دست یافت و این ارزها ارزشمند است.» در کنار آمار غیررسمی که از فعالیت ماینرها در ایران منتشر شده، چندی پیش هم خبرگزاری رویترز گزارشی منتشر کرد که بر مبنای آن ادعا شده بود «حدود 4.5 درصد از استخراج بیتکوین جهان، در ایران انجام میشود و به این کشور اجازه میدهد صدها میلیون دلار ارز رمزنگاری شده بهدست آورد که میتواند برای خرید کالای وارداتی و کاهش تأثیر تحریمها استفاده کند.» رویترز نوشته بود که «بر اساس ارقام شرکت تحلیلی بلاکچین Elliptic، تولید بیتکوین ایران در سال به درآمدی نزدیک به 1 میلیارد دلار میرسد.» در واقع این شرکت، آمار خود را براساس دادههای جمعآوری شده از ماینرهای بیتکوین توسط مرکز آلترناتیو مالی کمبریج تا آوریل 2020 بهدست آورده و مدعی شده بود که در ژانویه 2021 ماینرهای ایران 600 مگاوات برق مصرف کردهاند. حتی اگر این آمار هم درست باشد، در حال حاضر وضعیت تغییر کرده است. بنا به گفته مصطفی رجبیمشهدی سخنگوی صنعت برق «در حال حاضر ۱۱۸ مرکز مجاز استخراج رمزارز در کشور فعال است که این مراکز معادل ۲۰۰ مگاوات برق مصرف میکنند.» این یعنی مزارع ماینینگ هم به سختی روزگار سپری میکنند.