باید به قدرت پیشبینیمان شک کنیم
آخرین خبرهای اقتصادی ایران و دنیا

پیمان مولوی اقتصاددان در گفتوگو با «هممیهن»:
باید به قدرت پیشبینیمان شک کنیم
بخشی از کتاب اقتصاد روایی به قدرت پیشبینی وقایع اقتصادی از طریق روایتها تکیه میکند. پیمان مولوی، کارشناس مسائل اقتصادی دراینباره میگوید باید نسبت به توان پیشبینی خودمان در خصوص وقایع و رخدادهای اقتصادی شک و تردید کنیم. به اعتقاد او روایتها توانستهاند هم در داخل و هم در عرصه بینالمللی رویدادهای بزرگی را شکل دهند که نمونه آن موضوع بورس سال 99 در ایران و بیتکوین و کرونا در عرصه بینالمللی بوده است. در مورد نان و بنزین هم این روایتها وجود دارد. وزیر اقتصاد گفته است که ما تعداد نانهایی که میخورید و اینکه از کجا میخرید را میدانیم. خود این تبدیل به یک روایت خواهد شد.ایده مرکزی کتاب اقتصاد روایی این است که روایتها رخدادهای اقتصادی را میسازند. شاید بتوان نتیجه گرفت که مطابق ایده این کتاب افراد میتوانند اتفاقات اقتصادی در آینده را پیشبینی کنند. به نظر شما آیا علم اقتصاد مانند علم هواشناسی ظرفیت پیشبینیپذیری دارد؟
دیدگاهها در این حوزه خیلی متفاوت است و نمیتوان گفت که یک دیدگاه غالب است و حرف درست را میزند. دراینباره دیدگاهی وجود دارد که مربوط به «نسیم نیکولاس طالب» است که در کتاب «قوی سیاه»اش تبلور پیدا کرده است. او اعتقاد دارد ذاتا ما انسانها از پیشبینی قوی سیاه که اتفاقات غیرقابل پیشبینی هستند، تقریبا ناکام هستیم. این فقط در حوزه اقتصاد هم نیست. مثالی که خودش میزند در مورد این است که چگونه کارگزاران سهام پیشبینی میکنند که چه اتفاقاتی قرار است در آینده بیفتد و به قول خودش اینها هم چاپ میشود تا همه ببینند که اتفاق نمیافتد. او اعتقاد بر این دارد که ما پیشگویان یا پیشبینیکنندگان بسیار بدی هستیم.
این ایده در کتاب اقتصاد روایی چگونه مطرح شده است؟
آنچه که شیلر در کتاب اقتصاد روایی روی آن دست گذاشته الزاما پیشبینی نیست. بحث اوج گرفتن یکسری از روایتهاست. مثال بارز آن در ایران که سه سال گذشته رخ داد، ماجرای بورس در سال 1399 است و همینطور در سطح جهان ماجرای بیتکوین. اگر فراموش نکرده باشیم در آن زمان وقتی به صف نانواییها میرفتیم، اوایل ماجرا همه درباره بورس و سود صحبت میکردند و یک جمله کلیشهای وجود داشت؛ اینکه قرار است از این بازار حمایت شود و اینکه پایین نمیآید. براساس ایده این کتاب بعضی از روایتها در اقتصاد باعث میشود که اتفاقات عجیب و غریبی بیفتد. بورس از مرداد سال 98 تا اوایل مرداد 99، 657 درصد بازده داشته است. فارغ از اینکه چه اتفاقی افتاده است و بعد سقوط آزاد آن شروع شد. چه کسی میتوانست این را پیشبینی کند؟ در بحث پیشبینی یک فرد دیگری را هم داریم که از دیگران دقیقتر کار کرده است و آن کسی نیست جز «فیلیپ تتلاک». او در کتاب «هنر پیشبینی» کار جالبی کرده است. او نشان میدهد که ما در آن حدی که فکر میکنیم آگاهی نداریم و در واقع توهم دانایی داریم. زمانی که بازارهای مالی صعودی بودند، تتلاک آمد و گروهی از متخصصان بازار سهام را انتخاب کرد و به آنها گفت معامله کنید. او به طور همزمان به یکسری شامپانزه دارت میداد تا آنها دارتها را روی یکسری از نام شرکتهای مالی در روزنامهها پرتاب کنند. به این ترتیب یک پرتفوی برای آنها تشکیل شد. در آخر پرتفویی که شامپانزهها براساس رندوم و شانس انتخاب کرده بودند، بازدهاش از بازده سهامی که خبرگان مالی انتخاب کرده بودند، بیشتر شد. جملهای که تتلاک در این باره گفت این بود: «در یک بازار صعودی حتی شامپانزهها هم میتوانند سبدهای صعودی بچینند.» اگر این را به کارشناسان بازار سرمایه بگویید احتمالا فکر میکنند که بهشان توهین شده است، ولی این توهین نیست. در واقع نویسنده میگوید وقتی روایتی شکل میگیرد و وقتی یک بازاری به هر دلیلی به سمت بالا حرکت میکند شما میتوانی سوار آن شوی، ولی تقریبا خیلی سخت است که بتوانی پیشبینی کنی که بازار چه زمانی پایین میآید. اینجاست که بحثی شکل میگیرد به عنوان مدیریت ریسک. مدیریت ریسک حلقه مفقودهایست بین آن چیزهایی که به آنها پیشبینی میگوییم. مدیریت ریسک میخواهد که آن اتفاقات رخ ندهد و در واقع به معنی آماده بودن برای سناریوهای مختلف است. همین الان بیتکوین در حدود 19 هزار دلار است. اما آیا افزایش نرخ بهره روی بیتکوین تاثیر منفی میگذارد یا خیر؟ جواب حتما مثبت است، اما اینکه پیشبینی کنیم این کاهش نرخ، بیتکوین را به 10 هزار دلار، 15هزار دلار یا 9 هزار دلار میرساند مشخص نیست. به قول نسیم طالب، باید کمی از پیشبینیهایمان صرفنظر کنیم.
به نظر میرسد که موضوع محل بحث کتاب اقتصاد روایی چندان به مذاق کسانی که نگاه علمی به مقولهها دارند، خوش نیاید. از نظر آنها این رخدادها هستند که روایتها را میسازند و نه بر عکس.
این رویکردی که به آن اشاره کردید رویکرد غالب در اقتصاد است. وقتی وارد دپارتمانهای اقتصادی میشوید همه مباحث کاملا ساختاری است. به هر حال این هم یک زوایه به قضایا است. اما هیچکدام از ساختارگراها نتوانستند بحران سال 1398 را پیشبینی کنند و در مورد آن صحبت کنند یا در مقالاتشان به آن بپردازند. اما آنچه در مورد روایت شاهدش هستیم به این برمیگردد که چگونه در یک اقتصاد یکسری از بحثها و روایتها یکدفعه مثل ویروس نضج میگیرند و رشد میکنند. در مورد کووید19 آیا ما اطلاعی از قبل داشتیم؟ اگر به مقالات اقتصاددانان و شرکتهای سرمایهگذاری در ابتدای کووید برگردیم و آنها را بخوانیم میبینیم که از کووید به عنوان یک اتفاق گذرا صحبت کردهاند. ولی وقتی بحران و قرنطینهها شروع شد، شما میبینید که آنها چگونه تغییر موضع دادند. این در حالی بود که تبعات کووید19 از جنگ جهانی دوم بدتر بود و تبدیل به یک بازتنظیم بزرگ در دنیا شد. بنابراین به نظر میرسد ما پیشبینیکنندههای خوبی نیستیم.
آیا در حال حاضر در ایران رخدادهایی وجود دارد که بتوان آنها را بر اساس اقتصاد روایی توضیح داد؟
همین الان در مورد نان و بنزین این روایتها وجود دارد. وزیر اقتصاد گفته است که ما تعداد نانهایی که میخورید و اینکه از کجا میخرید را میدانیم. خود این تبدیل به یک روایت خواهد شد. مورد دیگر اینکه وزیر اقتصاد گفته است که ما بدون اینکه افزایش قیمت بدهیم، بنزین را کنترل میکنیم که منظور کارت بنزین است. همین کافی بود که در چند روز اخیر پمپبنزینها به هم بریزد. در واقع روایتها میتوانند ساخته شوند و البته میتوانند خطرناک شوند. به همین سادگی. باید حواسمان باشد، شاید مسالهای را خیلی ساده نگاه کنیم، اما بعد ممکن است تبعاتاش دامنگیر شود.