با بحران دسترسی غذایی روبهرو هستیم
آخرین خبرهای اقتصادی ایران و دنیا

محمدحسین عمادی، نماینده سابق ایران در فائو در گفتوگو با «هممیهن»:
با بحران دسترسی غذایی روبهرو هستیم
افزایش نرختورم خوراکیها در ایران باعث شده است که نگرانیها برای کاهش قدرت خرید مردم در سالجاری قوت بگیرد. محمدحسین عمادی، نماینده سابق ایران در فائو در این باره میگوید: آماری که اخیرا از سوی بانکجهانی اعلام شده، نشان میدهد ایران در رتبهبندی جهانی، ششمینکشور از نظر تورمقیمت موادغذایی در یکسال گذشته بوده است. قیمت موادغذایی بهشدت بالا رفته، اما قدرتخرید مردم به همان میزان افزایش پیدا نکرده است.امروز وضعیت امنیت غذایی در ایران چگونه است؟ برخی از واژه «بحرانی» برای وضعیت دسترسی مردم به مواد غذایی مورد نیاز و ضروری استفاه میکنند. آیا جامعه ایران امروز در شرایط بحرانی غذایی قرار دارد؟
در ارتباط با رتبه و وضعیت امنیت غذایی در ایران باید به دو پارامتر توجه کنیم. اول از همه باید یک چارچوب مفهومی را مشخص کنیم که امنیت غذایی به چه معنا است. یعنی امنیت غذایی را چه میدانیم و چه شاخصهایی را برای آن در نظر میگیریم. موضوع دیگر این است که باید در مورد ایران به دیتاهایی در مورد غذا و تغذیه دسترسی داشته باشیم تا براساس آن بگوییم آیا در این زمینه با چالش، ابرچالش یا بحران روبهرو هستیم یا خیر. درواقع باید یک چارچوب مفهومی علمی و عمیقی داشته باشیم تا براساس آن، دست به قضاوت بزنیم. امنیت غذایی، یعنی دسترسی آحاد جامعه به غذای سالم و مغذی به صورت پایدار. یعنی آحاد مردم باید دسترسی سالم و کافی به مواد غذایی داشته باشند و درکنار آن قابلیت و قدرت خرید هم داشته باشند. در اینجا چند مفهوم وجود دارد؛ «دسترسی به غذا»، «وجود غذا» و «قدرت خرید غذا». چالش اصلیای که آمارها و ارقام هم در دو سه سال گذشته آن را تایید میکند، در حوزه قدرت خرید مردم است. به دلیل تغییرات اساسی که برای قیمت ارز به وجود آمد و تغییر قیمتها، همینطور تاثیر کرونا و جنگ اوکراین قطعا با چالشهای جدی روبهرو هستیم. به خصوص در رابطه با قدرت خرید مردم برای خرید مواد غذایی. آماری که اخیرا از سوی بانک جهانی اعلام شده نشان میدهد که ایران در رتبهبندی جهانی، ششمین کشور از نظر تورم قیمت مواد غذایی در یک سال گذشته بوده است.
یعنی چالش اصلی در ایران در بخش دسترسی به مواد غذایی است؟
عمق چالش بر میگردد به سه فاکتوری که اشاره کردم. براساس آمارهای داخلی و دادههای بانک جهانی وضعیت قدرت دسترسی، فراهمی و خرید مردم در ایران بدتر شده است. اما با این وجود نمیتوانیم بگوییم شرایط بحرانی است، یا مثلا قطحی وجود دارد. شاخص فراهمی غذا وجود دارد، اما قدرت خرید آن وجود ندارد. در خصوص دسترسی هم باید گفت دو نوع دسترسی وجود دارد؛ «دسترسی فیزیکی» به دلیل دور بودن و راه اتفاق میافتد و شکل دیگر، دسترسی مالی است. ما با مشکل دسترسی مالی روبهرو هستیم و چالش اصلیمان همین بحرانهای اقتصادی است که قدرت خرید مردم را نشانه گرفته و درصد زیادی از جامعه، قدرت خریدشان را از دست دادهاند.
در حال حاضر گفته میشود که بحران امنیت غذایی یک بحران جهانی است؛ روشی که در ایران برای مقابله با این چالش به کار میرود. چه تفاوتهایی با سیاستهای سایر کشورها برای عبور از این بحران دارد؟
این نکته که امنیت غذایی در دنیا با چالش روبهروست نکته درستی است. سازمان ملل، فائو و بانک جهانی همگی این را تایید کردند. اما به لحاظ ماهیتی نهتنها در ایران، بلکه در دنیا بین کشورهای فقیر و غنی تفاوت وجود دارد. به طور جدی بحران کمبود مواد غذایی و دسترسی مردم بیشتر در کشورهای فقیر، مثل کشورهای شمال آفریقا، خاورمیانه و به خصوص جنوبشرقی آسیا وجود دارد. این مساله اگرچه بُعد جهانی دارد، ولی در سطح جهانی همه به یک شکل درگیر آن نیستند. در آلمان، آمریکا و انگلستان تورم مواد غذایی بالا رفته است، اما اصلا قابل مقایسه با کشورهای آفریقایی یا جنوب خاورمیانه - که اقتصاد نفتی ندارند - و کشورهای جنوب شرقی آسیا نیست. این مساله فقط جغرافیایی و ژئوپلیتیک نیست. مساله قدرت خرید و توان اقتصادی دولتهاست. در ایران اما ماهیتا تفاوتهای بیشتری وجود دارد. این مساله، نتیجه نداشتن سیاستهای مدون و جامع امنیت غذایی و پایدار نبودن آن در کشور است. یعنی در کشورمان، برای امنیت غذایی، از منابعمان به خصوص آب و خاک و تنوع زیستی، مایه گذاشتهایم. اما بحث کرونا و جنگ اوکراین که قیمت مواد غذایی را در بازار جهانی تغییر داد این معادله را در ایران شدیدتر کرد. اما نکته اصلی در ارتباط با ایران این است که شوک اقتصادی در اثر تحریمها و به خصوص بلاتکلیفی مساله برجام در یک سال گذشته، چارچوب و مبانی اقتصاد تغذیه را در ایران تغییر داده است.
ایران تا چه حد از بحرانهای جهانی که به آن اشاره کردید تاثیر پذیرفته است؟
این بحرانها در کنار تنش در خاورمیانه به عنوان یک واقعیت وجود دارد. براساس این فاکتورها ما وضعیتی را در کشورمان داریم که از همه این متغیرها تاثیر میپذیریم. باید به همه اینها سوءمدیریت را هم اضافه کنیم. ما از سال 60 به بعد، از ذخایر و منابع طبیعیمان، خرج تامین مواد غذایی کردیم؛ آن هم تحت عنوان الگویی به نام خودکفایی. اعتقاد اشتباهی که فکر میکنیم باید همه چیز مورد نیازمان را خودمان تامین کنیم؛ گذشته از اینکه آیا منابع کافی مثل آب و خاک و الگوی کشت درست داریم یا خیر. همه اینها در چارچوب تعریف ناقصی به نام خودکفایی اجرا شده تا به هر قیمتی و به نام استقلال و خودکفایی تولید کنیم و در مقابل قدرتهای خارجی بایستیم. این سیاست باعث شده است که از نگرش بلندمدت و پایدار در رابطه با منابعمان غفلت کنیم و 164 میلیارد مترمکعب اضافهبرداشت از منابع آبهای زیرزمینی داشته باشیم، یعنی به اندازه پنج برابر دریاچه ارومیه. این اضافه برداشت ما را به مرحلهای رسانده که به آن ورشکستگی آبی میگویند. خاکمان هم وضعیت به مراتب بدتری دارد. فقط 20 درصد خاک کشور خاک حاصلخیز و مناسب برای کشاورزی است. بقیه خاکها در مسیر فرسایش جدی قرار دارند. تنوع زیستیمان هم به همین شکل است و وضعیت نامناسبی دارد. ما از سرمایهای استفاده میکنیم که قابل برگشت نیست. این شرایط خاصی است که پایداری صنعت غذایی و زنجیره غذایی ما را در میانمدت و بلندمدت به شدت تحت تاثیر قرار میدهد.