| کد مطلب: ۹۱۳۷

سفر سرنوشت‏‌ساز

سفر سرنوشت‏‌ساز

بررسی موضع دولت فرانسه درباره حضور امام خمینی در پاریس

بررسی موضع دولت فرانسه درباره حضور امام خمینی در پاریس

چهاردهم مهر ۱۳۵۷ امام‌خمینی پس از ۱۵سال تبعید در عراق، این کشور را به مقصدی نامعلوم ترک کرد؛ سفری که با مقصد پاریس به تحولی بزرگ در روند پیروزی انقلاب اسلامی بدل شد و توانست صدای انقلاب ملت ایران را به جهان برساند. امام خمینی در پاریس موفق شد با اکثر خبرگزاری‌های مهم جهان به مصاحبه بپردازد و انعکاس جهانی حضور او در پاریس باعث شد تا صدای معترضان ایرانی با رسایی بیشتر در عرصه بین‌الملل بازتاب پیدا کند. اما پاریس چرا و چگونه به‌عنوان مقصد سفر امام انتخاب شد؟ برخورد دولت فرانسه با این مهمان ناخوانده چگونه بود؟ موضع دولت ایران چه بود؟

عراق تا پیش از قرارداد الجزایر میان شاه و صدام‌حسین در ۱۵ اسفند ۱۳۵۳ بهترین کشور برای مخالفین رژیم شاه بود و گروه‌های زیادی از امکان عراق برای مخالفت استفاده می‌کردند اما با انعقاد قرارداد الجزایر دو طرف متعهد شدند فعالیت مخالفین را در کشورهای خود محدود کنند. ایران دست از حمایت از کردهای شمال عراق برداشت و متقابلاً عراق نیز حمایتش از گروه‌های مخالف را کاهش داد و نسبت به امام خمینی محدودیت‌هایی اعمال کرد.

اخراج از عراق

با وجود محدودیت‌های اعمال‌شده توسط کشور عراق، اعتراضات در ایران توانست وضعیت انقلابی سال ۱۳۵۷ را به وجود بیاورد و به همین خاطر در ۲۴ سپتامبر ۱۹۷۸ برابر با دوم مهر ۱۳۵۷ وزیر امور خارجه ایران در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک، از وزیر امور خارجه عراق خواست تا محدودیت‌های بیشتری علیه فعالیت‌های امام خمینی اعمال کند و مانع ارتباطات او با هوادارانش در ایران شود. احمد خمینی در سال ۱۳۶۰ طی مقاله‌ای در روزنامه اطلاعات ماجرا را اینگونه توضیح داده است: «با اوج‌گیری مبارزات مردم ایران، دو دولت ایران و عراق در جلساتی متعدد که در بغداد تشکیل گردید، به این نتیجه رسیدند که فعالیت امام نه‌تنها برای ایران که برای عراق هم خطرناک شده است. توجه مردم عراق به امام و شور و احساسات زائرین ایرانی چیزی نبود که عراق بتواند به آسانی از کنار آن بگذرد. بدین جهت برادر عزیزمان آقای دعائی را خواستند تا خیلی روشن نظرات شورای انقلاب کشور عراق را به عرض امام برساند. آقای دعائی نظرات عراق را برای حضرت امام بیان داشت که ملخص آن عبارت است از: ۱.حضرتعالی چون گذشته می‌توانید در عراق به زندگی عادی خود ادامه دهید ولی از کارهای سیاسی‌ای که باعث تیرگی روابط ما با ایران می‌گردد، خودداری نمایید. ۲.در صورت ادامه کارهای سیاسی، باید عراق را ترک کنید. تصمیم امام، معلوم بود. رو کردند به من و فرمودند: «گذرنامه من و خودت را بیاور» و من چنین کردم. آقای دعائی عازم بغداد شد ولی از گذرنامه‌ها خبری نشد.

چندی بعد سعدون شاکر، رئیس سازمان امنیت عراق خدمت امام رسید و مطالبی در ارتباط با روابط ایران و عراق، اوضاع عراق و منطقه و گزارشاتی از این دست را به عرض امام رسانید، ولی در خاتمه چیزی بیشتر از پیغام قبل‌شان نداشت. امام خیلی صحبت کردند که متأسفانه ضبط نشد؛ مثلاً فرمودند: «من هر کجا بروم و فرشم را (اشاره به زیلوی افشار) پهن کنم، منزلم است.» و یا گفتند: «من از آن آخوندها نیستم که تنها به خاطر زیارت، دست از تکلیفم بردارم.» و از این قبیل. چندی گذشت و خبری نشد. احساسات مردم عراق و ایران در موقع تشرف امام به حرم مولای متقیان دیدنی بود؛ لذا منزل‌شان محاصره شد و کسی را حق ورود نبود. برادرم دعائی به بغداد احضار شد و تصمیم آخر فرماندهی عراق مبنی بر اخراج امام به او گفته شد و در مراجعت، گذرنامه‌ها را به همراه داشت.»

در این ملاقات سعدون شاکر به امام خمینی می‌گوید: «مطابق تحولات جدید در رابطه‌ ما با ایران قرار بر این است که به مخالفان یکدیگر اجازه فعالیت ندهیم و ما هم به این تعهد پایبند هستیم. از این رو از شما درخواست می‌کنیم که به فعالیت‌های علنی خود بر علیه شاه ایران خاتمه دهید.» امام در پاسخ می‌گوید: «من دست از فعالیت‌های خود بر نمی‌دارم. من نمی‌توانم مردم ستم‌دیده‌ ایران را که زیر ستم شاه هستند، فراموش کنم.» شاکر دوباره ‌یادآوری کرد ما نیز موظفیم به تعهدمان عمل کنیم و نگذاریم شما فعالیتی داشته باشید. امام فرمودند: «شما اگر ناگزیر هستید، من از عراق می‌روم. هرکجای دنیا باشم زیلویم را پهن می‌کنم و کار را انجام می‌دهم. هرجا که مستعمره‌ شاه ایران نباشد و مأموران او آنجا حضور نداشته باشند.»

کشورهای اسلامی دیگر از سوریه و کویت تا بحرین، هند، پاکستان یا الجزایر گزینه‌های امام خمینی برای سفر بود. حجت‌الاسلام والمسلمین مهری در کویت نمایندگی امام خمینی را برعهده داشت و علاوه بر شیعیان کویت ایرانیان زیادی نیز در کویت زندگی می‌کردند و به همین واسطه نخستین گزینه امام خمینی برای ترک عراق این کشور کوچک حاشیه خلیج‌فارس بود. بنا بر روایت احمد خمینی: «با اجازه امام، تصمیم معظم‌له مبنی بر سفر به کویت، به دوستان نزدیکمان در نجف گفته شد؛ به هفت هشت نفر از خصوصی‌ترین افراد. بلافاصله دو دعوتنامه برای من و امام توسط یکی از دوستان‌مان در کویت تهیه شد. (نام فامیل ما مصطفوی است، لذا دولت کویت تشخیص نداده بود). سه ماشین سواری تهیه شد و فردای آن روز بعد از نماز صبح حرکت کردیم. در یکی از ماشین‌ها، من و امام و در دوتای دیگر دوستان نزدیک... گفتند صبر کنید؛ معلوم شد کویت مطلع شده. از مرکز شخصی آمد که خلاصه صحبت یکساعته‌اش این بود که ورودممنوع!» هم‌زمان با سفر به سوی کویت حجت‌الاسلام والمسلمین محتشمی‌پور به منظور جلب نظر دولت سوریه عازم دمشق شده بود اما هنوز موفق به جلب رضایت آنان نشده بود.

احمد خمینی این شرایط را اینگونه روایت کرده است: «کشورهای همسایه یکی‌یکی بررسی شد، کویت که نگذاشت، شارجه و دوبی و از این قبیل به طریق اولی نمی‌گذارند، عربستان که مرتب فحش می‌داد، افغانستان و پاکستان که نمی‌شد؛ می‌ماند سوریه، و امام درست تصمیم گرفته بودند ولی بی‌گدار به آب نمی‌شد زد؛ می‌بایست وارد کشوری شد که ویزا نخواهد و از آنجا با مقامات سوری تماس گرفته شود که آیا حاضرند بدون هیچ‌شرطی ما را بپذیرند یعنی امام به‌هیچ‌وجه محدود نگردند. چراکه اگر محدودیت بود، عراق که منزل‌مان بود. فرانسه را پیشنهاد کردم، زیرا توقف کوتاه‌مان در فرانسه می‌توانست مثمرثمر باشد و امام می‌توانستند بهتر مطالب‌شان را به دنیا برسانند؛ امام پذیرفتند. خوابیدیم.»

سفر به مهد آزادی اروپا

هم‌زمان با تصمیم امام خمینی به ترک عراق، ابراهیم یزدی برای دریافت پیام ایشان به اتحادیه انجمن‌های اسلامی اروپا و آمریکا به نجف رسیده و همراه آنان شد و تا مرز کویت نیز آنان را همراهی کرد. کنگره سالانه اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا در شهر هاگن آلمان در حال برگزاری بود. ابراهیم یزدی در جلد سوم خاطراتش، خود را پیشنهاددهنده سفر امام به پاریس معرفی می‌کند که با توجه به ارتباطات و شناخت او از شرایط اروپا منطقی نیز به نظر می‌رسد. با این حال این ادعا در مقاله سال ۱۳۶۰ از سوی سیداحمد خمینی رد شده است. چنانچه احمد خمینی درباره این موضوع گفته است: «فرانسه را پیشنهاد کردم زیرا توقف کوتاه‌مان در فرانسه می‌توانست مثمرثمر باشد و امام می‌توانستند بهتر مطالب‌شان را به دنیا برسانند. امام پذیرفتند.» امام نیز در وصیت‌نامه‌اش درباره این موضوع گفته است: «پس از برگرداندنم از کویت، با مشورت احمد، پاریس را انتخاب نمودم، زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه‌ندادن بود، آنان تحت نفوذ شاه بودند ولی پاریس این احتمال نبود.» با توجه به اینکه سفر ایرانیان به فرانسه و بسیاری از کشورهای اروپایی دیگر نیاز به ویزا نداشت بلیط مستقیم سفر از بغداد به پاریس خریداری شد و امام خمینی به همراه چند نفر عازم پاریس شد. امام خمینی ۱۹ مهرماه در دیدار با نمایندگان اتحادیه انجمن‌های اسلامی اروپا و آمریکا در پاریس اظهار داشت: «مقامات عراق به من هشدار دادند که به دلیل روابطی که با رژیم ایران دارند، نمی‌توانند فعالیت‌های مرا تحمل کنند. من به آنها پاسخ دادم که اگر شما مسئولیت‌هایی نسبت به حکومت ایران داشته باشید، من هم در برابر اسلام و ملت ایران مسئولم و باید به وظیفه الهی و معنوی خود عمل کنم... اگر می‌ماندم، خود را در برابر ملت ایران گناهکار احساس می‌کردم، اما من نمی‌توانم بی‌تفاوت بمانم.»

ورود به پاریس بدون اطلاع دولت فرانسه صورت گرفت؛ ابراهیم یزدی نقل می‌کند: «در هنگامی که هنوز در ساختمان دکتر غضنفرپور بودیم، نماینده‌ای از اداره مهاجرت آمد و اطلاع داد که خُب شما وارد شده‌اید، ولی حق فعالیت سیاسی ندارید. سه ماه بدون ویزا حق دارید بمانید. اما بعد از سه ماه می‌بایستی آن را تمدید کنید. اولین فعالیتی که قرار شد انجام بگیرد از طرف انجمن اسلامی دانشجویان در پاریس بود. آنها در یک کلیسای معروف در پاریس برنامه‌ای گذاشتند و از همه ایرانی‌ها برای استماع سخنرانی آقای خمینی دعوت کردند. پس از اعلام این برنامه بود که نماینده‌ای از طرف اداره مهاجرت و پلیس آمد و اطلاع داد شما نمی‌توانید این کار را بکنید. به اتفاق آقای هادی غفاری رفتیم و من از طرف آقا از مردم و جمعیتی که آمده بودند معذرت خواستم و هادی غفاری برای آنها سخنرانی کرد.» احمد خمینی مراجعه اداره مهاجرت فرانسه را اینگونه روایت کرده است: «همان شب از کاخ الیزه آمدند پیش من که «ما مواجه شدیم با این قضیه، چه بخواهیم و چه نخواهیم، آیت‌اللّه آمده است. اگر مطلع می‌شدیم نمی‌گذاشتیم». وقت خواستند. امام گفتند بیایند. آمدند و گفتند حق ندارید کوچکترین کاری انجام دهید و امام گفتند: ما فکر می‌کردیم اینجا مثل عراق نیست، من هر کجا بروم حرفم را می‌زنم؛ من از فرودگاهی به فرودگاهی دیگر و از شهری به شهری دیگر سفر می‌کنم تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان دنیا، دست‌شان را در دست یکدیگر گذاشته‌اند تا مردم جهان صدای ما مظلومان را نشنوند ولی من صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند، من به دنیا خواهم گفت که در ایران چه می‌گذرد. با اینکه امام اعلام کردند: به محض اینکه یکی از کشورهای مسلمان از من دعوت کند، من به آنجا خواهم رفت. در سراسر جهان حتی یک کشور، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، حتی برای یک روز از امام نخواستند تا به آنجا مسافرت کنند.»

از محدودیت عدم فعالیت سیاسی تا تصمیم اخراج

خبر اخطار دولت فرانسه در ایران منتشر شد. احزاب، انجمن‌ها، سازمان‌ها، شخصیت‌های سیاسی و مذهبی شروع به فعالیت کردند و تلگراف‌های متعددی خطاب به رئیس‌جمهوری فرانسه نوشتند. در این تلگراف‌ها بر حفظ احترام مهمانی که بر فرانسه وارد شده است، تاکید و خواسته شده بود. این تلگراف‌ها مفید واقع شد و برخی از روزنامه‌های چپ فرانسه به سیاست دولت این کشور در ایجاد محدودیت برای امام خمینی اعتراض کردند. علاوه بر آن ورود امام خمینی به پاریس با گسترش مبارزات و آتش‌سوزی‌ها در تهران و حمله به دفاتر شرکت‌های هواپیمایی خارجی مصادف شد. اما به دفتر ایرفرانس در تهران حمله نشد. انقلابیون بر شیشه دفتر ایرفرانس نوشته‌ای را آویختند که: به احترام مهمان عزیزی که در فرانسه است ایرفرانس را آتش نمی‌زنیم.

سفارت ایران در فرانسه پیام رئیس‌جمهور فرانسه را به ایران مخابره کرد. ژیسکار دستن که در سفر رسمی در برزیل به سر می‌برد، از دفتر خود خواسته بود به سفیر ایران اطلاع دهند که «به آقای خمینی اطلاع داده شده است که وجود ایشان در خاک فرانسه به‌عنوان یک توریست تلقی می‌گردد و به همین دلیل مدت اقامت‌شان موقتی است و ظرف این مدت باید از هر نوع فعالیت سیاسی خودداری کنند.» هنگامی که ژیسکار دستن از سفر رسمی خود به فرانسه برگشت، دولت فرانسه در موقعیت حساسی قرار داشت و با چند مسئله اساسی روبه‌رو بود. به اعتقاد مایکل لدن مفسر و تحلیلگر آمریکایی، مقامات فرانسوی در مورد طرز برخورد با امام خمینی به دو دسته تقسیم شده بودند. برخی از مقامات فرانسوی با توجه به روابط نزدیک با ایران مصرانه از ژیسکار دستن می‌خواستند که تا ایشان را از فرانسه اخراج نماید. از طرف دیگر، گروهی می‌خواستند با اجازه دادن به امام خمینی، پایگاه انقلابی ایشان در فرانسه مستقر شود و شاه را علیه فرانسه، دولتی که با آن روابط نزدیک و قراردادهای پر سودی داشت، تحریک می‌کردند و مسئله سوم نگرانی از جنبش چپ در فرانسه بود زیرا این جنبش که از مخالفین شاه حمایت می‌کرد، ممکن بود برعلیه او تحریک شوند. سرانجام گروه اول پیروز شدند و رئیس‌جمهور حکم اخراج امام را از فرانسه به تاریخ ۹ اکتبر ۱۹۷۸ برابر با ۱۷ مهرماه ۱۳۵۷ صادر کرد. اما این حکم هرگز اجرا نشد زیرا کاخ الیزه تلفنی از کاخ شاه دریافت کرد مبنی بر عدم اخراج امام خمینی و این نشان می‌داد که شاه از شورش مردم در هراس است.

ابراهیم یزدی در رابطه با بازتاب میزبانی دولت فرانسه از امام خمینی در خاطرات خود نوشته است: «همزمان جمعی از بازاریان با دسته‌های گل به دیدار سفیر فرانسه در تهران رفتند. ابتکار این عمل با حاج محمود مانیان بود. این عمل ابتکاری، بسیار مؤثر واقع شد و در رفتار فرانسوی‌ها با آیت‌الله خمینی و همراهان مؤثر بود. حاج مانیان می‌گفت: وقتی شنیدیم دولت فرانسه می‌خواهد محدودیت‌هایی را برای آیت‌الله خمینی ایجاد کند به دوستان بازاری پیشنهاد دادم حدود ۱۵۰ نفر هر کدام در دسته‌جات ۲ تا ۳ نفره با یک دسته‌گل به سفارت فرانسه برویم و درخواست ملاقات با سفیر این کشور را بکنیم. همین کار را کردیم. سفیر که آمد دید تمام راهروها پر از گل است و بسیار تعجب کرد. دوستان اصرار کردند من صحبت کنم. گفتم ما این دسته‌های گل را به پاس مهمان‌نوازی ملت فرانسه از حضرت آیت‌الله خمینی زعیم عالیقدر انقلاب ملت ایران به وکالت از جانب ملت تقدیم سفارت فرانسه می‌کنیم تا به رئیس‌جمهوری آن کشور تقدیم نمایید. سفیر فرانسه در پاسخ گفت: آیت‌الله با قدوم شریف خود خاک فرانسه را مزین کرد. چرا آیت‌الله فرانسه را انتخاب کرد؟ حاجی مانیان جواب می‌دهد: ملت فرانسه آزاد و دموکراتیک است. اعلامیه حقوق بشر را فرانسوی‌ها تدوین کردند. ملت ایران خواستار اجرای حقوق بشر است. خواست ملت ایران همان خواست ملت فرانسه است. بر سینه خاک فرانسه مدال آزادی زده شده است و اگر امروز دولت فرانسه به این سنن گذشته آزادی‌خواهانه ملت فرانسه احترام نگذارد، به نسل آینده بدهکار و بدهی او هم واخواست خواهد شد.»

با وجود اخطار دولت فرانسه به امام خمینی و ممانعت از سخنرانی وی در مجامع عمومی و محدود بودن ارتباطات امام خمینی به دیدارهای خصوصی در منزل، اما دولت ایران از برخورد فرانسه خشنود نبود. ساواک در اسناد محرمانه در عصبانیت از بی‌اطلاعی از قضیه سفر امام خمینی به اروپا، عراقی‌ها را به عدم همکاری با طرف ایرانی متهم نمود و همچنین از عدم اعمال محدودیت توسط دولت فرانسه ابراز ناخرسندی کرد. خبر حضور امام خمینی انعکاس گسترده‌ای در خبرگزاری‌های خارجی داشت و بخش‌های خبری رادیوهای خارجی این واقعه را پوشش خبری دادند. از جمله خبرگزاری یونایتدپرس، بخش فارسی رادیو بی‌بی‌سی انگلیس و بخش فارسی رادیو کُلن آلمان، خبرگزاری فرانسه و سایر خبرگزاری‌ها با اشاره به این خبر تحلیل‌ها و ارزیابی‌های خود را از پیامدهای آن ارائه کردند.

والری ژیسکار دستن، رئیس‌جمهور سابق فرانسه در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: «ورود آیت‌الله خمینی به فرانسه غیرمنتظره بود. وی در تاریخ ۶ اکتبر ۱۹۷۸ وارد فرودگاه پاریس شد. وزیر کشور فرانسه کریستین بانه هر روز گزارشی از وقایع روزانه و اطلاعاتی مفید برای آگاهی من می‌فرستاد اما از ورود آیت‌الله خمینی، در گزارش‌ها اشاره‌ای نشده بود. قوانین مقررات ما در مورد دادن پناهندگی سیاسی به کسانی که به دلیل آزار و شکنجه، به خاطر عقیده‌ یا خطری که جان آنها را تهدید می‌کند و به این کشور پناه می‌آورند، خیلی باز و وسیع است... ولی ما نمی‌توانیم کسانی را که قصد مبارزه‌ خصومت‌آمیز با حکومت کشور خود را دارند در خاک فرانسه بپذیریم. به همین دلیل روز شنبه (۸ اکتبر) رئیس پلیس ایولین حکمی صادر کرد و در این حکم تأکید نمود که آیت‌الله باید روز دهم اکتبر خاک فرانسه را ترک کنند. صبح روز بعد سفیر دولت شاهنشاهی ایران در پاریس اعلام داشت که تقاضای اعمال هیچگونه محدودیتی را در مورد اقامت آیت‌الله خمینی در خاک فرانسه ندارد. به این ترتیب حکم رئیس پلیس ایولین برای خروج آیت‌الله از خاک فرانسه رسماً ابلاغ نشد. اما هفته بعد سفارت ایران به ما اطلاع داد که نوارهای کاست سخنرانی‌های آیت‌الله خمینی همچنان به ایران فرستاده می‌شود. من به آقای شایه مدیر قسمت قرارداد و مقررات اداری وزارت خارجه دستور دادم با تشریفات رسمی و یادآوری شرایط اقامت در فرانسه مجدداً هشدار بدهد که ما نمی‌توانیم ادامه چنین وضعی را بپذیریم... چند روز بعد از آن، نوارهای کاست بیشتری از آیت‌الله خمینی پخش شد که در آن از مردم دعوت شده بود تا شاه را به قتل برسانند، گفتم دیگر کافی است. این دیگر فقط به ایران مربوط نمی‌شود. این مربوط به خود ما و احترام به مقررات پناهندگی و قول و قرارهایی است که گذاشته شده است. من وزیر کشور را به کاخ الیزه احضار کردم و از او خواستم که موضوع را تحقیق کند و اگر اطلاعات داده‌شده مورد تائید بود، ترتیب عزیمت آیت‌الله را از خاک فرانسه بدهد... او مخاطراتی را که این کار در برداشت، برای من تشریح کرد که از آن جمله انعکاس این خبر در تهران و احتمال بروز اغتشاشات که ممکن بود عواقب نامطلوبی برای منافع ما و جان اتباع ما در ایران داشته باشد... پیش‌بینی شده بود، آیت‌الله را به الجزایر بفرستیم... اما شاه تصریح نمود که اخراج آیت‌الله تصمیمی مربوط به فرانسه است و ایران هیچگونه مسئولیتی در این امر به عهده نمی‌گیرد... به هر حال این به عهده‌ فرانسه نبود که به تنهایی بار مسئولیت چنین خطری را به تنهایی به دوش بکشد. سه هفته بعد شاه در دیدار با میشل پونیاتوسکی در تهران می‌گوید: من برخورد با این مسئله را به درایت خود فرانسویان واگذار می‌کنم. من فکر می‌کنم بهتر است که به هیچ کاری اقدام نکنید. در هر حال بدانید که هر اقدامی درباره او بازتاب وسیعی خواهد داشت. من اقدام سفارت‌مان را در اوائل اکتبر تائید می‌کنم. رویه ما همان است. اخراج او را به حساب من خواهند گذاشت همان‌طور که خودتان صلاح می‌دانید عمل کنید. در نظر داشته باشید که چنین کاری، هم برای شما و هم برای من ممکن است واکنش‌های بسیار خطرناکی داشته باشد. بنابراین دستورم را مبنی بر اخراج آیت‌الله از فرانسه لغو کردم.»

ژیسکار دستن در کتاب خود چنین می‌نویسد: «روز ۱۵ اکتبر سفیر ما در تهران تلگرافی به من گزارش داد که با نخست‌وزیر ایران (شریف امامی) ملاقات کرده و نامبرده تأکید کرده است که هیچگونه مخالفتی با اقامت آیت‌الله خمینی در فرانسه ندارد و هر شرایطی را که خود ما در نظر بگیریم، می‌پذیرد. نخست‌وزیر ایران فقط از ما خواسته بود که هر اطلاعاتی از فعالیت‌های آیت‌الله در فرانسه به دست می‌آوریم، در اختیار او بگذاریم. من هم در حاشیه آن نوشتم بله همین کار را می‌کنیم.» پارسونز در کتاب غرور و سقوط می‌نویسد: «شاه، شریف امامی و همه‌ ما بر این اندیشه بودیم که آیت‌الله خمینی مرتکب اشتباه شده که جهان اسلام را به مقصد پایتخت کشوری مسیحی ترک نموده است. تأثیر و نفوذ او به همین سان قدرت سیاسی‌اش، کاهش خواهد یافت. البته ما به طرزی ناامیدکننده در اشتباه بودیم. چنانکه تمامی جهان می‌دانند پاریس وسایل ارتباط عمومی بی‌نظیری فراهم آورد که توانست در صحنه نبرد شاه را مغلوب کند.»

استیصال داخلی دولت در ایران برای کنترل اعتراضات سراسری از سویی و موقعیت مناسب امام خمینی در پاریس برای ارتباط با رسانه‌ها و خبرگزاری‌های بین‌المللی به گسترش اعتراضات و همچنین انعکاس جهانی آن کمک کرد و رژیم شاه را در موقعیتی دشوار و غیرقابل کنترل قرار داد. این سفر سرنوشت‌ساز به پل پیروزی انقلاب اسلامی بدل شد و تاثیری ماندگار در تاریخ ایران برجای گذاشت.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی