| کد مطلب: ۸۲۹۷

طریق کرگدن شدن

درباره نمایشنامه‌خوانی کرگدن

درباره نمایشنامه‌خوانی کرگدن

نمایشنامه «کرگدن» اثر ماندگار اوژن یونسکو؛ نمایشنامه‌نویس نامدار رومانیایی، یکی از مهمترین نمایشنامه‌های سده بیستم شناخته می‌شود و از آن به‌عنوان «نگین‌های تئاتر دنیا در تمام اعصار» یاد می‌کنند. این نمایشنامه، بارها در سراسر جهان ازجمله ایران بر صحنه رفته ‌است. از آن میان: حمید سمندریان این نمایش را با نام «کرگدن» در سال ۱۳۵۰ در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران اجرا کرد. فرهاد آئیش در ۱۳۸۷ این نمایش را در تئاتر شهر بر صحنه برد. آخرین بارش هم همین هفته پیش در قالب نمایشنامه‌خوانی به کارگردانی کیوان کثیریان بود که در خانه هنرمندان روی صحنه رفت. گرچه باید آن را بین نمایشنامه‌خوانی و تئاتر قرار داد به این دلیل که نه‌فقط خوانش که با اکت و اجرا هم همراه بود و به همین دلیل زمان ۱۵۰دقیقه‌ای آن چندان باعث ملال و خستگی نمی‌شد. هم متن غنی بود و پرکشمکش، هم بازی‌ها از کشش لازم برای تماشای آن برخوردار بود. تعدد و تنوع نقش و بازیگر قطعاً تمرین و اجرا را برای کارگردان سخت می‌کرد اما حاصلش روی صحنه، جذابیت دراماتیک برای تماشاگر بود. از دو منظر می‌توان به این نمایشنامه‌خوانی نگریست. یکی از منظر درون‌متنی و تحلیل شیوه اجرا و دیگری از منظر برون‌متنی و اینکه از منظر جامعه‌شناختی چنین اجرایی چه اهمیتی دارد. اول از دومی شروع می‌کنیم. اساساً «نمایشنامه‌خوانی» قرائت یک متن دراماتیک است، در حضور مخاطب. اهمیت این کنش در ایجاد ارتباط زنده با تماشاگران است. به این معنا که خوانش در یک ارتباط دیداری و از طریق تبادل دیدگاه دو رکن جدانشده تئاتر، موقعیت دراماتیکی شکل می‌گیرد. اجرای این نمایشنامه‌خوانی در جامعه امروز ما که انگیزه خواندن به نقطه صفر مرزی رسیده و هوای حوصله‌ها ابری است، همچون مرهمی بر دل‌ها و ذهن‌های خسته و زخمی بود و مصداقی از این سخن حافظ: چو غنچه فروبستگیست کار جهان/ تو همچون باد بهاری گره‌گشاه می‌باش. ضمن اینکه این خوانش نه‌فقط با حضور بازیگر با کنش بازیگری همراه شد و به فهم‌پذیری و دریافت حسی عمیق‌تر جهان نمایشنامه در جان مخاطب کمک کرد. جالب اینکه این خوانش با سه ترجمه از جلال آل‌احمد، سحر داوری و مدیا کاشیگر در شب‌های مختلف اجرا شد که به معرفی این سه ترجمه و مترجم به مخاطبان هم کمک کرد. اهمیت این اجرا نه‌فقط به دلیل اهمیت نمایشنامه کرگدن به‌عنوان یک متن ارزشمند و ادبی که از حیث تاریخی هم بود. نسبت حال و هوای قصه، مفاهیم، ایده‌ها و افکار مطرح‌شده در آن با اکنونیت ما، فرصتی بود هم برای بازاندیشی به این نمایشنامه در ارجاع به وضعیت کنونی ما و هم برای نوعی تصعید و پالایش روحی که از تماشاگر از رنج دوران می‌برد. هنر در چنین موقعیت‌هایی است که به تجربه‌ای رهایی‌بخش و خودآگاهی مؤثر تبدیل کند. تجربه تماشای این نمایشنامه‌خوانی این امکان را برای تماشاگر ایجاد می‌کرد. از منظر درون‌متنی اما باید بگویم که در طول سه پرده نمایشنامه همه ساکنین شهر کوچکی در فرانسه به کرگدن تبدیل می‌شوند و تنها فردی که تسلیم این دگرگونی جمعی نمی‌شود، شخصیت اصلی داستان برنژه است، شخصیتی گیج و دستپاچه که در طول نمایشنامه به‌خاطر تأخیرها و نیز نوشیدن‌هایش مورد انتقاد قرار می‌گیرد. نمایشنامه به‌طورکلی پاسخی به وقایع بعد از جنگ جهانی دوم و دربردارنده موضوعاتی مانند پیروی از رسوم و عقاید، فرهنگ، فلسفه و اخلاقیات است. به همین دلیل در طول اجرای این خوانش، ذهن مخاطب در پی پیوند مضمون و درونمایه نمایشنامه با واقعیت‌های امروز جامعه خود است تا در این مواجهه سوبژکتیو به کاهش رنج خود یا یافتن معنایی برای تحمل آن بیندیشید. در نمایشنامه کرگدن شاهد فضایی از ترس و استحاله شدن که برساخته از انسداد و ابتذال درهم‌تنیده در جامعه است، هستیم که در آن گویی آدم‌ها به تدریج به کرگدن تبدیل می‌شوند. نوعی مسخ‌شدگی کافکایی که در اینجا به زبان یونسکو در جهان درام بازنمایی می‌شود تا طریق کرگدن شدن را روایت کند. طریقی که از استحاله آدمی در خویی حیوانی و تهی شدن از ارزش‌های انسانی خبر می‌دهد که محصول جامعه‌ای بحران‌زده و روان‌های ازهم‌گسیخته است. کرگدن البته می‌تواند استعاره‌ای از پوست‌کلفت شدن باشد که باز هم ارجاعی به مسخ‌شدگی تدریجی دارد و هم درونی شدن زمختی بیرون و نهادینه شدن آن در درون آدم‌ها. از این حیث این نمایشنامه‌خوانی فقط خواندن و اجرای متن نمایشنامه‌ای از یونسکو نبود، بلکه خوانشی از اکنونیت تاریخی ما با ارجاع به این نمایشنامه هم بود.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی