| کد مطلب: ۸۸۷۲

شجریان یک جریان است

درنگی در هویت و حریت یک آوازه‌خوان

درنگی در هویت و حریت یک آوازه‌خوان

وقتی از محمدرضا شجریان حرف می‌زنیم، از یک فرد نمی‌گوییم، از یک پدیده و رخداد اجتماعی سخن می‌گوییم. از یک فرهنگ و شیوه زیستن که نه‌فقط زیست هنرمندانه که زیست هویتمندانه بود و با حریت و آزادگی پیوند می‌خورد. زندگی او روایت آزاده بودن در زیست هنری است. هنر او بیش از آنکه در موسیقی و آواز باشد، در همین آزاده بودن، استقلال و اصالت هنری است. اعتبار او در موسیقی اصیل ایرانی، جای خود، اما آنچه شجریان را شجریان کرد، مجموعه‌ای از ویژگی‌ها و خصلت‌های فردی است که او را از یک هنرمند و آوازه‌خوان به شجریان بدل کرد. «شجریان بودن» فراتر از استاد آواز و هنرمند و اهل موسیقی بودن می‌تواند روایتگر شخصیت او باشد. این شخصیت شجریان و منش و روش او بود که بیش از استادی‌اش در حوزه آواز از او چنین انسانی سترگ و اسطوره‌ ساخته است. شجریان جامعه‌شناس نبود اما جامعه را خوب می‌شناخت و هنرش را نسبت با آن برمی‌ساخت. به انتخاب اشعار او برای خواندن که دقت کنید، درمی‌یابید که چونه روح زمانه را می‌شناخت و هنر خود را متناسب با آن تنظیم می‌کرد. درواقع او فرزند زمانه خویش بود که موسیقی را نه‌صرفاً از منظر «هنر برای هنر» که به‌مثابه هنر برای جامعه و مردم و درد زمانه به کار می‌برد و همواره به‌مثابه یک هنرمند اجتماعی در جامعه، نقش‌آفرینی می‌کرد.
نام شجریان با موسیقی سنتی ایران گره خورده است. گرچه بسیاری معتقدند درست‌تر آن است که از موسیقی اصیل ایرانی سخن گفت، نه سنتی. با این حال همان موسیقی اصیل هم از دل سنت‌ها برمی‌آید و ریشه در تاریخ هنر و موسیقی این سرزمین دارد. اما آنچه در اینجا مهم است نسبت شجریان با این سنت است. او شخصیتی سنتی نبود که نسبتی با جهان مدرن و تجدد نداشته باشد و درست به همین دلیل مواجهه او با موسیقی اصیل ایرانی نه بازتولید سنت که ابداع و نوآوری در آن بود. او در دل سنت‌ها و سنتی‌ها متولد شد، چنانکه پدرش قاری قرآن و با آوازه‌خوانی او مخالف بود و سفارش کرده بود تا قرآن بخواند. او البته قرآن هم خواند اما در همان هم رد خلاقیت‌های فردی‌اش پیداست. اگر ادعیه را هم در ذیل این معنا قرار دهیم، شجریان با خواندن دعای «ربنا»، یکتایی خود را در اینجا در اوج زیبایی ثبت کرد و «ربنا» را به‌عنوان بخشی از آیین روزه‌داری در فرهنگ رمضان ماندگار ساخت. او در دهه‌های 40 و 50 که موسیقی پاپ به سلیقه عمومی تبدیل شده بود، در فضای آن مستحیل نشد و موسیقی سنتی و اصیل ایرانی را برگزید تا بتواند هویت موسیقیایی خودش را خلق کند و مقهور هژمونی موسیقی پاپ و موسیقی کوچه‌بازاری زمانه نشود. شجریان همواره مرز استقلال هنری خود با عرصه سیاست را حفظ می‌کرد و هیچ‌گاه در ذیل گفتمان سیاسی از هنر و موسیقی قرار نگرفت. او همواره تلاش کرد در کنار ابداع سنت در تولید موسیقی ایرانی، استقلال خود را هم به‌عنوان هنرمند با هویت و حریت حفظ کند. تنش‌های او با برخی جریان‌های سیاسی تندرو برآمده از همین حس و میل استقلال‌طلبی‌اش در حوزه هنر بود. همین شیوه رفتاری که می‌توان از آن با عنوان «شجاعت شجریان بودن» یاد کرد، موجب شد تا او به یک شخصیت یکتا و استثنایی در حوزه موسیقی و اساساً هنر ایرانی تبدیل شود. از این حیث می‌توان شجریان را نه‌فقط به‌مثابه یک موسیقیدان و خواننده که به‌عنوان شخصیتی شناخت که برای استقلال نهاد هنر و فرهنگ مبارزه کرد و الگوی ایده‌آلی از خود برجای گذاشت. الگویی که به حیات هنری او، زیستی قهرمانانه بخشید. شجریان گرچه در حوزه درون موسیقایی به‌واسطه صدای قدرتمند و نوآوری‌های خلاقانه‌ای که داشت از جایگاه ویژه‌ای برخوردار شد اما به‌دلیل ایفای نقش قهرمانانه‌اش در میدان فرهنگ و هنر برای استقلال بخشیدن به آن، اعتباری مضاعف یافت و اینگونه شد که شجریان، شجریان شد. این میل به خودبودگی موجب شد تا او هم به ابتذال موسیقی عامه‌پسند تن ندهد و هم به اقتدار سیاست عوام‌زده. او در کشمکش این دو ساحتی که می‌توانست استقلال یک هنرمند را تحت انقیاد خود درآورد، مقاومت کرد و هیچگاه صدایش، صدای قدرت نشد. شجریان به میانجی همین ویژگی‌ها و خصلت‌های شخصی و شخصیتی، هم به منزلت مستقلی در عرصه موسیقی رسید و هم به موسیقی اصیل ایرانی منزلت و اصالت بخشید. نه در خدمت آرمان‌های ایدئولوژیک هیچ گروه سیاسی قرار گرفت، نه در خدمت ایدئولوژی بازار هنر. بیهوده نیست که جایگاه او در حافظه تاریخی مردم ما فراتر از مرزهای موسیقی قرار گرفته و به نیکی یاد می‌شود. حالا شجریان یک فرد نیست، یک جریان فرهنگی و هنری است؛ جریانی که نه با آوازه‌خوانی که با آزادگی او معنا می‌شود و به حیات خود ادامه می‌دهد.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی