کجای جهان یا همهجای جهان؟
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
تا مدتها هر اتفاق تازهای در لیگ برتر فوتبال ایران رخ میداد مربیان و بازیکنان میگفتند: «کجای جهان اینطوره؟!» ترجمه تحتاللفظی این عبارت یعنی این اتفاقات فقط در ایران رخ میدهد و حال ما از همه بدتر است. اگر بازیکنی زمان تعویض اعتراض میکرد، اگر داوری سوت بدی میزد، اگر سرمربی با هواداری گلاویز میشد، اگر روی سکوها اتفاقی میافتاد، اگر آمبولانس دیر میرسید یا.... این جمله را میشنیدیم. بعد که اینترنت و شبکههای اجتماعی گسترش پیدا کرد و ویدیوهایی از دستهگلهای دیگر که در فوتبال دنیا بهآب دادهمیشود دیدیم، جمله «همهجای جهان اینطوریه!» جانشین اولی شد. مورد آخر هم یورش هواداران به استادیوم پارک دوفرانس برای دیدن فینال لیگ قهرماناناروپا بود. مسابقهای که همیشه بهعنوان گل سرسبد کیفیت در اجرا مثال زده میشد. جایی که تماشاگرانی بدون بلیت برای دیدن بازی از نردهها بالا رفتند، با پلیس گلاویز شدند و شروع مسابقه را به تاخیر انداختند. تا دستاویزی شود که اینجا هر وقت برنامهای بههمخورد کسانی بگویند: «آقا سخت نگیر! همهجای جهان اینطوره!» این «هیچجا» و «همهجای جهان» بیش از آنکه مبتنی بر سند و مدرک باشد به میزان دانش فردگوینده ربط دارد و اینکه چقدر اطلاعات یا دانش دارد. در ماجرای هواداران فوتبال و فحاشی روی سکوها میتوان به همین نکته استناد کرد؛ کسانی میگویند «کجایجهان انقدر هواداران فحش میدهند؟» متاسفانه تقریبا همهجای جهان هوادارانی پیدا میشوند که فحاشی میکنند. انتظار اینکه استادیومهای ورزشی مثل مساجد یا کلیساها لبریز از آموزههای اخلاقی باشد، گرچه رویاییشیرین است، اما بعید است در کوتاهمدت محقق شود. این بهمعنای تایید فحاشیها یا توجیه آن نیست. اتفاقا در همه این سالها کشورهای توسعهیافته جهان کوشیدهاند به سمت ورزشگاههای «خانوادهمحور» بروند. ورزشی که زمانی محبوب طبقه کارگر و فرودست بود، حالا در همه لایههای اجتماعی هواخواه دارد و اصولا بعضی بلیتها را فقط فرادستان میتوانند بخرند و طبقه کارگر اگر توانایی خرید حقپخش داشته باشند، میتوانند فوتبال ببینند. اتفاقی نیست که در مسابقات بزرگ جامجهانی یا لیگ قهرماناناروپا، دوربینها واکنش کودکان خردسال یا زنان را روی سکوها شکار میکنند. این تصاویر نشان میدهد ورزشگاه برای این قشر آسیبپذیر جای امنی است، بهاندازه کافی بهداشت دارد، خدمات رفاهی موجود است و کسی به زنان و کودکان صدمهای نمیزند. از سوی دیگر، شعارهای نژادپرستانه که زمانی از سوی هواداران تندرو بدونتاوان روی سکوها فریاد زدهمیشد، حالا رفتاری نکوهشبار و همراه با جریمه است. این دونشانه یعنی حرکت بهسمت بهبودفضا. آرژانتین بهواسطه دوستاره درخشانش، مارادونا و مسی همچنین فتح دوجامجهانی و انبوهی از ستارگان ماندگار در قلب میلیونها هوادار فوتبال جهان جایویژهای دارد اما دیدارهای لیگ این کشور بهویژه بین بوکاجونیور و ریورپلاته همواره با درگیری، تنش، فحاشی و رفتارهای بسیار خشونتبار و غیراخلاقی همراه است. اگر کسی حوصله دارد، کتاب «دیوانههای فوتبال» نوشته دومینیک آتون و دنی دایر و ترجمه وحید نمازی از نشر چشمه را بخواند. تیم نویسندگان این کتاب در سفرهایی جنونآمیز به کشورهای کرواسی، صربستان، لهستان، هلند، برزیل، آرژانتین، روسیه، ترکیه و ایتالیا به اعماق گروههای هوادار میروند و تصاویری عجیب اما واقعی از عشق و جنون این هواداران افراطی را بیان میکنند. درک میکنم که فرهنگ ایران و آرژانتین مشابه هم نیست، نه تهران را میشود با کوردوبا مقایسه کرد، نه اصفهان را با میلان یا تبریز را با آمستردام. مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، ناکامیهای فردی، احساس تبعیض، امکانات ناکافی، برخوردهای پرخاشگرانه یا تحقیرآمیز از سوی متولیان برگزاری یک مسابقه فوتبال میتواند حتی یک تماشاگر بهظاهر آرام را روی سکوها به یکفحاش بددهان تبدیل کند. اما چاره، خوکردن و ساختن با این زخم و عفونت یا پنهان کردن آن زیر عبارت «همهجای جهان اینطوریه» نیست، باید بهسمت «ورزشگاههای خانوادهمحور» قدم برداریم. این انتخاب نیست، راه ناگزیر است؛ مسیری انسانی برای لذتبردن از یک فضای تفریحی. اگر در پارکی عدهای موادمخدر مصرف میکنند راهکار ممانعت از ورود دیگران به پارک نیست؛ بلکه برخورد با افراد ساختارشکن و حلکردن ماجراست، نه پاککردن صورتمساله. میدانم که نوشتن این واژهها چقدر آسان و عملیکردن آن در صحنه چقدر دشوار است اما این راه ناگزیر است. فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ بهتنهایی قادر به انجام این مهم نیستند؛ یک عزمملی واقعی میطلبد. یک اراده حقیقی، نهچیزی که فردا به قیمت بهدست آوردن سهامتیاز بازی برای شهر و تیم محبوب دود شود و به هوا برود!