| کد مطلب: ۷۱۹

چند نکته به بهانه روز پزشک

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

چندروز پیش ‌روز پزشک بود. روزی که معمولا پزشکان جز از همکاران و اطرافیان از کسی تبریک نمی‌‌شنوند، اما این‌بار خبرهای دیگری هم ضمیمه این روز بود که بسیار نگران‌‌کننده است. مثل خبر اینکه در امتحان بورد تخصصی یکی از رشته‌‌ها تنها یک یا دو شرکت‌‌کننده وجود داشته است و عجیب که هیچ واکنشی از سوی غیرپزشکان درباره این بحران شاهد نیستیم. مساله بهداشت و سلامت، فراگیرترین مساله هر جامعه است. حتی فراگیرتر از امر سیاسی. محال نیست کسی سرخورده از سیاست، وادهد و مثلا در جایی دورافتاده، به‌‌دور از تحولات روزگار بگذراند و کار به هیچ‌‌چیز نداشته باشد، اما همان فرد اگر از سیاست هم بتواند گریز داشته باشد از مساله سلامت نمی‌‌تواند و دیر یا زود، سروکارش به نظام سلامت کشور خواهد افتاد(که البته آن هم ذیل سیاست است). سلامت حتی فراگیرتر از مساله آموزش و تربیت است. چه بسیار خانواده‌‌هایی که فرزندی ندارند تا درگیر نظام آموزش شوند، اما هیچ خانواده‌‌ای بی‌‌نیاز از سلامت نیست، سروکار همه ما بالاخره به کار پزشکی می‌‌افتد. این‌‌همه تاکید، برای نشان دادن وضعیت خطرناکی است که گریبان ما را گرفته است. وضعیت خطرناک مساله سلامت در ایران که باوجود فراگیر بودن و ربط داشتن به تک‌‌تک اعضای جامعه، نه آن‌‌چنان مساله و دغدغه نخبگان (غیرپزشک)جامعه است، نه طبیعتا مردم. این روزها، البته از کمی قبل‌‌تر، فاجعه‌‌هایی در نظام سلامت بیخ گوش ما در حال رخ دادن است که نتایج دهشتناکش را هرکس که در آینده نزدیک هنوز در این خاک مشغول زندگی است، خواهد دید. مَثَل همان دزدی است که شب مشغول بریدن قفل بود، رهگذری پرسید که چه می‌‌کنی؟ گفت ساز می‌‌نوازم، گفت پس صدایش کو؟ دزد گفت صدایش صبح بلند می‌‌شود. نظام سلامت ما هم انگار در همان نیمه‌‌شب است و به‌‌زودی صبحش را شاهد خواهیم بود. بسیاری از فارغ‌‌التحصیلان پزشکی مهاجرت کرده‌‌اند یا در فکر مهاجرت هستند. فقط شامل نو پزشکان و تازه فارغ‌‌التحصیل هم نمی‌‌شود. چه متخصصان کارکشته و جراحان زبردستی که عطای شهرت، اقبال و حتی پول اینجا را به لقایش بخشیده‌‌اند و در اروپای غربی و آمریکای شمالی در بهترین حالت، پزشک‌خانواده هستند. عمده دانشجویان سال‌‌های آخر پزشکی در تصورات‌شان هم به ادامه زندگی و کار در ایران فکر نمی‌‌کنند. موضوع شلوغ‌‌ترین گروه‌‌های تلگرامی و صفحات اینستاگرامی این دانشجویان، «یو‌‌اس‌‌ام‌‌ال‌‌ای» است یا چگونگی مهاجرت و کار در کانادا و استرالیا. فاجعه نظام سلامت و مشخصا کار پزشکی همین نیست. طب مکمل هرروز رسمیت بیشتری پیدا می‌‌کند. مراد به‌اصطلاح طبی است که در حیطه پزشکی مدرن (مبتنی بر علم یا بر شواهد) قرار نگرفته و اثربخشی آن‌‌ها اثبات نشده است (اساسا این رویکردها قابل‌‌اثبات یا ابطال نیستند). به‌‌نظر نمی‌‌رسد جامعه ما نسبت به دیگر جوامع در اقبال به طب مکمل افزونی داشته باشد، زنگ‌خطر ولی وقتی به‌‌صدا در می‌‌آید که این رویکرد، توسط نهادها به‌رسمیت شناخته شود و هزینه‌‌هایی که می‌‌تواند به کار سلامت بیاید در اینجا هدر رود. بازهم هست. وضعیت آموزش پزشکی به‌‌خصوص در آموزش دستیاران تخصصی مصداق استثمار است. نگوییم همه (که بیراه هم نیست) عمده بارِ کارپزشکی در بیمارستان‌‌های دولتی، بر دوش دستیاران تخصصی است. اگر در مراجعه به بیمارستان‌‌های دولتی در دالان‌‌های تنگ و نمور با پزشکان جوانی مواجه می‌‌شوید که کمتر حوصله دارند یا کلافگی در سیمای‌شان موج می‌‌زند، همین به‌‌اصطلاح دانشجویان‌‌‌اند که با کمترین پرداخت ناچار به انجام همه کارهای بخش، درمانگاه و... هستند. به این‌‌ها، بیداد سهمیه‌‌ها را هم اضافه کنید. فارغ از ذات بحث سهمیه، مساله این است که حداقل جان مردم نباید به دست شایسته‌‌ترین‌‌ها بیفتد؟ اگر اعطای سهمیه در راستای برقراری عدالت است، نباید درجایی غیر از کار پزشکی تعلق بگیرد؟ حالا با همه این مشکلات، تصمیم‌‌گیران راه چاره معضلات نظام سلامت، بی‌‌میلی پزشکان به ماندن در اینجا و کار کردن در وطن خود، خالی ماندن بسیاری از رشته‌‌شهرها، کمبود پزشک در شهرها و روستاهای دورافتاده و... را در افزایش سهمیه رشته پزشکی دیده‌‌اند. بسیاری از صاحب‌‌نظران پزشکی مدام بیانیه و نامه می‌‌دهند و تصویری از فجایع این تصمیم بیان می‌‌کنند. متاسفانه تابه‌‌حال نتوانسته‌اند اقشار تاثیرگذار دیگر را با خود همراه کنند. باتوجه به شکافی که بین جامعه و پزشکان وجود دارد، فریاد صاحب‌نظران به سخیف‌‌ترین برداشت ممکن، یعنی اینکه «این‌‌ها شور خودشان می‌‌زنند که دست زیاد نشود»، تقلیل پیدا کرده است. اهل فکر، اهالی رسانه و آنان که صدایی دارند، باید به این معضلات بیشتر بیاندیشند، بیشتر آن را در حوزه عمومی بسط دهند تا کار خراب‌‌تر از خراب نشده است. راستی چند درصد از ما مردم توانایی و امکان رفتن به هامبورگ و لندن برای مداوا را داریم که نظام سلامت‌مان به هرجا رود، برای‌مان مهم نباشد؟

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی