| کد مطلب: ۱۸۳

هیچ‏کس جز من هیچی نمی‌دونه!

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

‏«خوردن آبگوشت در دیزی و داشتن شست پهن در انگشت دست راست به‌جهت مالیدن پنیر روی نان، از افتخارات ساده‏زیستی ایشان است.» این نقل‌قول برادر یکی از نامزدهای شاخص در گرماگرم انتخابات سال1376 در حمایت از برادر بزرگ‌تر، حتی بدون وجود فضای مجازی هم غوغا کرد. راست و دروغش گردن راویان آن روزگار اما تا مدت‌ها در ستون طنز روزنامه‏های آن زمان به آن استناد می‏شد. پهن شدن احتمالی انگشتان شست و درد مفاصل دست، این روزها ربطی به مالیدن پنیر روی نان ندارد، بیشتر نتیجه لمس کردن صفحه گوشی‏های همراه است و چرخیدن در فضای مجازی. به‌عنوان کسی که بخشی از عمرم را در فضای مجازی می‏گذرانم و احتمالا دچار پهنی‌انگشت شده‏ام، هر روز بیشتر یاد می‏گیرم که با احتیاط بیشتری حرف بزنم، بنویسم یا اظهارنظر کنم. شاید بخشی از ماجرا به بالا رفتن سن ربط داشته باشد، به اینکه آدم یاد می‏گیرد دست از قضاوت‏های پرشتاب بردارد، یاد می‏گیرد با احتیاط و از دور به معرکه‏های پرشور نگاه کند و شاید بخشی از آن هم برمی‏گردد به اینکه انگار افراد هرچه کمتر در مورد چیزی اطلاع داشته باشند با «قاطعیت» بیشتری در موردش حرف می‏زنند. فرقی ندارد عکس تلسکوپ «جیمز وب» باشد یا انتخاب، برکناری و ابقای دراگان اسکوچیچ. در توییتر، دوستان روزنامه‏نگار زیادی دارم. کسانی که بادقت مطالب‌شان را می‏خوانم در دو دسته تقسیم کرده‏ام؛ یا نکاتی می‏نویسند که یاد می‏گیرم و زاویه‌دید می‏دهند یا حرف‏هایی می‏زنند که یادم می‏دهند اصلا شبیه آنها اظهارنظر نکنم. مثلا چند نفری هستند که با قاطعیت‌تمام در مورد به‌دردنخور بودن ژوزه مورینیو، کشکی بودن موفقیت‏های پپ گواردیولا، دلال بودن فلان سرمربی و... حرف می‏زنند. حرف که نه، مثل یک قاضی که به تمام زوایای پرونده اشراف دارد حکم صادر می‏کنند. هرکسی هم مخالفت کند محکوم می‏شود به «فن بودن»، «مزدوری»، «سهم بردن از سفره چرب» و... بخصوص در مورد چهره‏های داخلی. گاهی‌اوقات دل‌دل می‏کنم که پیام خصوصی بدهم: فلانی! این همه تند نرو و برای حکم صادر کردن عجله نکن، یا براساس چه مستنداتی این حرف‏ها را می‌زنی؟ یادم از کشته خویش می‏آید و اینکه ما هم در جوانی سر پرشوری داشتیم. شاید به همین اندازه با قاطعیت حکم صادر می‏کردیم و اگر کسی این حرف‏ها را می‏زد توی دل‌مان می‏گفتیم فلانی پیر، محافظه‏کار و بزدل است، فلانی جیره‏خوار است، فلانی سوادش مال عهدبوق است و مثل ما به‌روز نیست؛ برای همین بیشتر وقت‏ها فقط گذر می‏کنم. گاهی از همین پیام‏های خصوصی اسکرین‏شات می‏گیرند و در مجازی هوا می‏کنند و یک عده دیگر سرت می‏ریزند و باید به همه جواب بدهی یا گلاویز شوی... چه کاریه مسلمان؟ نان و ماستت را بخور، بخوان و بگذر! در همین ماجرای اسکوچیچ، دوستان روزنامه‏نگاری را دیدم که در عرض یک هفته مواضع ژلاتینی گرفتند. اول در آتش دوقطبی اسکوچیچ- کی‏روش دمیدند، وقتی از اسکوچیچ اعتبارزدایی مطلق کردند و متوجه شدند قرار نیست جای او کی‏روش، فرگوسن و کاپلو بیایند و گزینه ایرانی به نیمکت نزدیک شده، پشیمان شدند که حالا ما یک حرفی زدیم، همان اسکوچیچ بهتر است! بدون پذیرش اینکه ممکن است از اول بازی خورده باشند. فقط مدیران اشتباه می‏کنند و باید عذرخواهی کنند؟ چند روزنامه‏نگار از ما تا‌به‌حال شجاعانه اعتراف به اشتباه کرده؟ در تمام این مدت هم اطمینان کامل داشتند که دارند بهترین کار را انجام می‏دهند. با لحن «هیچ‏کس جز من هیچی نمی‌دونه» شتابناک نوشتند. بعد از ابقای اسکوچیچ هم تندوتیز نوشتند. بعید می‏دانم حتی سه نفر از آنها از محتوای جلسه پنج‌ساعته هیات‌رئیسه و کمیته فنی اطلاعاتی داشت. کوهنوردان جوان از دور وقتی قله‏ای را نگاه می‏کنند با اطمینان می‏گویند «فتح این تپه که کاری نداره!»، کوهنوردهای سرما و گرما کشیده، در برف مانده، از گرسنگی تا لب مرگ رفته و... با احتیاط بیشتری پیش‏بینی می‏کنند و قدم‏های کوچک‌تر و محتاطانه‏تری برمی‏دارند. این شاید تمایز میان روزنامه‏نگاران و فعالان جوان با قدیمی‏ترهای خسته باشد. ما عاقل‌تر از کسی نیستیم، فقط روزهای بهتر و بدتر بیشتری دیده‏ایم. به ما رویاها و شعارهای بیشتری فروختند به اسم «ایران»، «وطن»، «عشق»، «تعصب»، «خدمت» و «مردم». می‏دانم به‌نظر حرف کسل‏کننده‏ای می‏آید و بیشتر روزنامه‏نگارهای جوان اصلا حوصله خواندن متن بیشتر از یک توییت را ندارند اما همین یک جمله یادتان بماند «هر کس تندتر رفت، زودتر زمین خورد. کار روزنامه‏نگار پیش‏گویی و صادر کردن حکم قطعی نیست، آن هم در جغرافیایی مثل خاورمیانه که تقریبا در هیچ حوزه‏ای نمی‏توان با اطمینان از 24ساعت آینده سخن گفت.»

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی