دوقطبی بحرانساز
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
انتخابات فدراسیون فوتبال تکراری از الگوی 1384 است؟
سومتیرماه 1384 یکروز تاریخساز برای ایران پس از انقلاب بود. شاید پس از تیرماه 1360 که مواجهه پوزیسیون و اپوزیسیون خونین شد و پس از تیرماه 1367 که جنگ خونین هشتساله را پایان داد، هیچ حادثهای در تیرماه چنین تعیینکننده نبوده است. سومتیرماه 1384 روز انتخاب یک انحراف بود. انحراف جامعه ایران از روند توسعه و افتادن در مسیری که نتایج آن، از ابتدای دهه90 ظهور و بروز یافت و وضعیت اجتماعی و اقتصادی را به نقطه دشوار کنونی رساند. آن انحراف در مسیر حرکت توسعهای جامعه ایران، با خطدهی سیاسی و پشتوانه رای اکثریت اجتماعی حادث شد. البته، حامیان توسعه (اعم از توسعه سیاسی و اقتصادی) هم در آن مقطع دچار اشتباههای تاکتیکی و استراتژیک شدند که در 17سال گذشته، بارها در رسانهها و محافل سیاسی درباره آن سخن رفته است، اما آن تجربه تلخ و اثرگذار بر سرنوشت چند نسل از ایرانیان، کمتر از زاویهای کلان مورد بررسی قرار گرفته است. آن زاویه کلان، تحلیل روند و فضایی است که جامعه رایدهنده را به انتخابی اشتباه وامیدارد. معنای انتخاب اشتباه در اینجا، سیاسی نیست. یعنی نویسنده از آن جهت که رای اکثریت با خواست او همراه نبوده، آن را اشتباه نمیداند، بلکه اشتباه از این منظر است که جامعه رایدهنده، گزینهای را برمیگزیند و انتخاب میکند که در عمل بهضرر خود او تمام میشود. بهعبارت دیگر، بیتوجه به آنکه رایدهندگان چه گرایش سیاسی، فکری و حتی طبقاتی دارند، اکثریت آنها به گزینهای رای میدهند که درنهایت، انتخاب آن بهضرر کلیت جامعه و حتی شخص آنهاست (گرچه در کوتاهمدت، ممکن است برای اقشار و طبقاتی از جامعه منافعی در پی داشته باشد؛ چنانکه هنوز هم از دوران او خاطرهای خوش دارند). این گزینه اشتباه برای شهروندان، درعینحال، گزینه و انتخابی درست برای بخشهایی از قدرت سیاسی-اجتماعی است که پیشبرد پروژه یا تامینمنافع آنها مبتنی و متکی بر چنان انتخاب اشتباهی از سوی شهروندان است. این انتخاب اشتباه، چندان منافعی برای این نیروها و جریانات (داخلی و خارجی) دربر دارد که طبعا، میکوشند نقش تسهیلگر (کاتالیزور) را در جهت هلدادن جامعه بهسوی آن گزینه ایفا کنند، اما آنچه درنهایت منجر به گزینشی اشتباه میشود، قرار گرفتن جامعه در برابر یک «دوقطبی بحرانساز» است. دوقطبی که یکسوی آن، شخصیتی کاملا شناختهشده، باتجربه، نامدار و آشناست با کارنامهای سنگین از فعالیتها، چالشها، موفقیتها و شکستها و سوی دیگر آن، فردی جوان، ناشناخته، پرمدعا، بدون کارنامه و درنتیجه سفید و پاک. چنین است که یک دوقطبی «سیاه و سپید»، «دیو و پری» و «خیر و شر» در برابر عامه رایدهندگان شکل میگیرد و جز طیفی از نخبگان سیاسی و بدنه حامی وفادار آنان یا بخشهایی از جامعه که تحتتاثیر هشدارهای هراسافکن قرار میگیرند، دیگران (اکثریت) بهسوی گزینه ناشناخته گرایش مییابند و او را برمیگزینند. درواقع شکلگیری این دوقطبی بحرانساز بخش خاکستری و کمتر سیاسی آراء را ازخود متاثر میکند. رایدهندگانی که در زمان انتخاب، هندوانه سربسته را ترجیح میدهند بر سفرهای که تلخوشیرین آن را چشیدهاند (و معمولا تنها تلخیها در یاد و کامشان مانده است). این انتخاب البته بهسود نیروها و جریاناتی است که میخواهند روند امور را به سویی که خود منفعت دارند، ببرند و در این جهت، همراه کردن چهرهای فاقدریشه در ساختار سیاسی، بدنه اجتماعی، پیشینه و تجربه مدیریتی، بسیار آسانتر از آن چهره نامدار است که خود کوهی را میماند که تکیهگاه بسیاری از نیروهاست. ائتلاف رنگارنگ و اجتماع نقیضین که در دور دوم انتخابات 1384 بین نخبگانی ناهمگون شکل گرفت و وسیعترین جبهه سیاسی را شکل داد، ناشی از همین نفوذ و موقعیت گزینهای بود که درنهایت شکست خورد تا در سومتیرماه 1384 تاریخ نظام برآمده از انقلاب، ورقی جدی بخورد. این دوقطبی بحرانساز، البته در هر انتخاب دیگری قابل بازتولید است. جاییکه یکسوی آن، چهرهای شناختهشده با کارنامهای از نقاط مثبت و منفی و حتی برخی اتهامات و شبهات مالی و اقتصادی قرار داشته باشد و سوی دیگر آن، چهرهای جوان و حتی دارای دانش و ارتباطات بینالمللی، اما فاقد ریشه و پشتوانه در مناسبات واقعی جامعه. بدیهی است، نیروها و قدرتهایی که تصمیم و برنامهای برای نفوذ و دستاندازی دارند، آن گزینه جوان را بیشتر میپسندند و جامعه رایدهندگان هم، چون خاطرهای منفی از او در ذهن ندارند، به او تمایل مییابند. میتوان پیشبینی کرد، انتخابات پیشروی فدراسیون فوتبال هم از چنین الگو و روندی تبعیت کند. الگویی که در آن، رایدهندگان به «بدمن» نه خواهند گفت ولی در عمل، انتخابی اشتباه صورت میدهند که میتواند بهضرر منافع کلیت جامعه فوتبال تمام شود.