| کد مطلب: ۹۰۹

در مسیر زوال

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

نقدی بر عملکرد منتقدان موسیقی در دوره حاضر

نقد در لغت به‌معنای تمییز دادن خوب از بد بوده و درواقع دانش یا فنی است که آثار مکتوب، هـنری‌‌ و علمی‌‌ را تحلیل و مورد ارزیابی قرار می‌‌دهد و هدف‌نهایی آن، داوری کردن یا عرضه موازینی برای قضاوت است. به‌عبارت دیگر، ناقد دگراندیش با بهره‌گیری از دانش خویش، سره را از ناسره تشخیص داده و معایب یا محاسن یک‌پدیده یا اثر را برای مخاطب عیان می‌کند. در موسیقی نیز همچون سایر هنرها، نقد از سابقه‌‌ای طولانی برخوردار است، بزرگان بسیاری در گذشته پای بر عرصه نهاده و تولیدات و فعالیت‌های فرهنگی زمانه خود را به چالش کشیده‌اند. از یحیی ذکاء و محمود خوشنام که از نخستین شماره‌‌های مجله موسیقی در میانه سال‌های 1339 تا 1340 همراه این مجله تخصصی بودند تا محمدجمال سماواتی، نوازنده و منتقد شهیر موسیقی که مقالات وی در مجله آدینه همواره مورد توجه علاقمندان به هنر بود. به‌رغم آنکه موسیقی در ادوار گذشته، به اندازه دوره‌معاصر دچار آشفتگی فراوان نشده بود و از نظم و پالودگی خاصی پیروی می‌کرد، اما برخی از همان آثاری که امروزه به‌عنوان مجموعه‌‌های فاخر موسیقی مورد تمجید و ستایش قرار می‌گیرند، از تیغ نقد صاحب‌نظران درامان نمی‌‌مانند. به‌عنوان نمونه می‌توان به نقد آلبوم «نوا-مرکب خوانی» با صدای روانشاد شجریان و آهنگسازی زنده‌‌یاد مشکاتیان اشاره کرد که محمدجمال سماواتی با تیزبینی تمام، این اثر را تحلیل و نقاط ضعف و قوت آن را بازگو می‌کند. او همچنین در یادداشتی دیگر، با نگاهی موشکافانه به آلبوم «گل صدبرگ» با صدای شهرام ناظری، ضمن تحلیل‌فنی اثر، به بررسی ادعای خالقان آن درمورد «موسیقی عرفانی» پرداخته و آن را در بوته نقد قرار می‌دهد. نکته قابل‌توجه در نقدهای سماواتی، توجه به همه‌جوانب آلبوم، از طراحی روی‌جلد تا محتوای‌اصلی اثر است. اما این روزها کمتر کسی از‌‌ اوضاع نابه‌سامانی که به‌واسطه برخی سودجویان و دلالان هنری شکل گرفته، بی‌‌خبر است. هیچ‌کدام از سبک‌‌های موسیقی از گزند این نابه‌سامانی‌‌ها درامان نمانده و هرکدام به‌نحوی مورد تهاجم عده‌‌ای فریب‌‌کار منعفت‌طلب قرار گرفته‌‌اند. اکثر هنرمندان کارکشته نیز پایبند نژنگ ثروت شده‌‌اند و برآیند این عوامل باعث ایجاد فاصله عمیقی با شکل سال‌های نه‌چندان دور این هنر شده است. اینجاست که احساس نیاز به منتقد، جهت نقدهنر یا اثرهنری بیش از گذشته احساس می‌شود، تا بتواند به‌واسطه تفکرات متفاوت خویش و به‌مدد قدرت قلم و زبان خود، هنر را از ورطه نابودی و اضمحلال رهایی بخشد. اما برخلاف پندار، آنچه اکنون شاهد آن هستیم، فعالیت‌هایی کاملا بی‌‌هدف، آمیخته با احساس و تعلق‌خاطر یا تنفر‌شخصی منتقد به موضوعی‌ است که قصد نقد آن را دارد. این جبهه‌‌گیری‌‌های آمیخته با تعصب نیز باعث شده تا سخنان اکثریت غالب به‌ظاهر منتقدان، آمیخته با فحاشی، تهمت و ناسزاگویی باشد که این خود، اساس نقد را که شامل تحلیل و توصیف نقاط مثبت و منفی پدیده‌ای است را زیرسوال خواهد برد. در کنار آن تلاش برخی تازه‌کاران، جهت کسب اشتهار به‌واسطه نقد باعث شده تا جایگاه نقد، از بین رفته و این رسالت مهم که به «اسباب بازی» برخی جوانان خام تبدیل شده است، برندگی، تاثیرگذاری و اعتباراصلی خود را از دست بدهد. درشت‌گویی به بزرگان و هنرمندان پرآوازه، سماجت بی‌‌اندازه در مورد موضوعی خاص، به‌کارگیری از ظواهر بصری و جذابیت‌‌های فضای مجازی و موارد پرشماری از این دست که نشان‌دهنده این نکته تاسف‌بار است که حوزه نقد نیز همچون سایر مسائل‌هنری در بند اشتهار و جذب مخاطب بیشتر و اشتهار، گرفتار شده است. اینجاست که باید این سوال را از خود پرسید که به‌رغم زشتی‌‌های بسیاری که دامان هنر را فراگرفته است، منتقدان عصرکنونی موفق به اصلاح کدام پدیده ناصواب شده‌‌اند؟ آیا فعالیت‌‌های آنان تاکنون موفق بوده است؟ آن‌ دسته‌خشمگینی که دائما در حال فریاد زدن بر سر دیگران هستند، کدام راه‌غلط را به مسیردرست خود هدایت کرده‌‌اند؟ آیا بهتر نیست منتقدان ما -که آمارشان این روزها رفته‌رفته از تعداد فعالان موسیقی پیشی می‌گیرد- به‌فکراصلاح عملکرد خود باشند و رفتار اجتماعی هنرمندان را به شکلی دیگر در بوته نقد قرار دهند؟

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی