با همه وجود برای ایران
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
پژوهشهای دانشگاهی در زبان و ادبیات فارسی وامدار استادانی است که عمر و زندگی، سرمایه و هستی خود را برای آموزش و تربیت دانشجویان و دانشآموزان در دورههای مختلف با تالیفات و تحقیقات خود صرف کردهاند. در سیاهه نام این خدمتگزاران و در میان دانشمندان معاصر، نام ورجاوند دکتر حسن ذوالفقاری، چونان نگینی یکتا میدرخشد اما متاسفانه او در اوج پختگی علمی چشم از جهان فرو بست. در کمال ناباوری و نابههنگامی، در زادروزش 20 تیرماه، دانشجویان و استادان، دوستان و همکاران پیکر او را در دانشگاه تربیتمدرس بدرقه کردند تا در زادگاهش دامغان در آرامستان ابدی جای گیرد. آنچه از زبان دانشوران و دانشگاهیان، استادان و همکاران، خانواده و خویشاوندان بیشتر به گوش میرسید، در کنار ذکر منش و رفتار نیک و گفتار و اخلاق پسندیده آن مرد مهربان، این سخن بود که او را بهحقیقت باید پدر «فرهنگ و ادبیات عامه دانشگاهی» دانست. برای شرح و توضیح خدمات علمی روانشاد دکتر ذوالفقاری میتوان صدها صفحه نوشت. تلاشگری، پشتکار علمی، داشتن ایده و اراده عملی برای اجرای طرحهای نوین آموزشی از دبستان تا دانشگاه، در کنار ورود استادانه او به حوزههای ایرانشناسی، قومپژوهی، مردمشناسی و... از او شخصیتی ممتاز ساخت. او در حوزههای زبان و ادبیات فارسی، شعر و نثر قدیم و معاصر، نگارش و ویرایش ادبی، آموزش زبان و ادبیات عامه، طراح و مصنف کتابهای مرجع و پایه در حوزههایی چون ضربالمثل، قصهپژوهی، داستاننویسی، افسانهشناسی، فولکلورشناسی و شعر و موسیقی بومی بیش از 100 کتاب تالیف و تدوین کرد و از او بیش از 150 مقاله علمی و بیش از 200 مدخل و مقاله دایرهالمعارفی منتشر شده است. دکتر ذوالفقاری 30 کتاب از ابتدایی تا دبیرستان برای دانشآموزان تالیف و تدوین کرد و نقش او در ساماندهی الگوهای نگارش، ویرایش و آموزش زبان و ادبیات فارسی کاملا مشهود است. دیباچهنویسی بر آثار پژوهشگران محلی اقوام ایرانی در کمال فروتنی و مشارکت بیشائبه و افتخاری، از مناعتطبع و قناعت درونی او سخن میگفت. او گاه چنان برای پژوهشگران جوان وقت میگذاشت که من تعجب میکردم کی وقت میکند کتاب بنویسد. صدها پایاننامه و رساله را راهنمایی، مشاوره و داوری کرد ولی هیچوقت ادعای رتبه، مقام و دانایی نکرد. بارها در جلسه دفاع و همایش با او بودم. جوری از کار دانشجو تعریف میکرد و به او امید و اعتماد میداد که اصلا انگار عیبها را ندیده است بعد میگفت مهم همین است که او شروع کند؛ بعد بهمرور قویتر میشود. وی برگزیده چندین همایش و جشنواره ملی و بینالمللی همچون نشان فردوسی، نشان خوارزمی و... بود. با این همه، استادتمامی دانشگاه تربیتمدرس، عضویت در دایرهالمعارفهای بزرگ اسلامی، بنیادهای علمی چون ایرانشناسی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، انجمن ترویج زبان فارسی، استاد ایرانی آموزش فارسی به دانشجویان چین و... هیچکدام از منش فروتنانه و سخاوتمندی علمی او نکاست. اصلا هیچوقت برای پول و مالدنیا یا مقام و منصب تلاش نکرد. من شاهد بودم که کار علمی و پژوهش را به پذیرش مسئولیتهای عالی علمی در دانشگاه و وزارتخانه ترجیح میداد. ازجمله آثار دکتر ذوالفقاری میتوان به کتابهایی چون باورهای عامیانه مردم ایران، داستانهای امثال، یکصد منظومه عاشقانه فارسی، ادبیات داستانی عامه، زبان و ادبیات عامه ایران، ادبیات عامیانه ایران (آثار دکتر محمدجعفر محجوب)، ادبیات مکتبخانهای ایران، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، فرهنگنامه داستانهای متون فارسی، سر دلبران، فارسی عمومی و کتاب انشا و نگارش اشاره کرد. قلب او برای ایران، فرهنگ مردمی و فولکلور اقوام ایران میتپید و برنامههای بسیاری برای اعتلای ایران، زبان فارسی و ادبیات عامه در سر داشت. نگاهش که میکردی فکر میکردی جنوبی است؛ خونگرم و بشاش. گاهی میگفتی کرمانی یا نیمروزی است. راه که میرفت مثل لرها و کردها محکم گام بر میداشت و موسیقی را خراسانی و آذری بلد بود. با شمالیها و کویریها مثل خودشان حرف میزد. او چندین برابر حدانتظار از یک شخص برای این مملکت کار کرد و اگر میماند، بزرگترین دانشمند زمانه ما در حوزه ادبیات عامه بود، ولی حیف و صد دریغ!!! از شمار دو چشم، یک تن کم/ وز شمار خرد، هزاران بیش.