از نقاش انقلابی تا شاعری تصویری
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.
درباره حبیبالله صادقی که دیگر نیست
حبیبالله صادقی طراح، نقاش، گرافیست و کاریکاتوریست که در بسیاری از دانشگاههای هنر به تدریس پرداخت و در سال۱۳۸۴ به ریاست موزه هنرهای معاصر رسید و با وجود مشکلات متعدد در دستگاه فرهنگی کشور، موزه هنرهای معاصر تهران را در دوره خود مدیریت کرد دیروز از دنیا رفت. او در گردهمایی هنر بعد از انقلاب در سال۱۳۶۵ و در موزه هنرهای معاصر میگوید: «هنر بعد از انقلاب به مسائل پدافندی پرداخته است، پرسش و پاسخ. کار هنرمندان ما بعد از انقلاب از یک بیان خاص، منضبط و دقیق برخوردار نبوده است.». او در ادامه میگوید، این بازی حیدری نعمتی، فرقهگرایی گروه خاصی باعث شد مسیر هنر آنطور که باید پیش نرود. او خیلی زود عیب مواجهه با هنر را گوشزد کرد و از معدود افراد قابل گفتوگو و میانه در بین طیفهای هنری بود. هرچند تمایل به هنر معناگرا و متکی به ارزشها را با خود همیشه داشت. حبیبالله صادقی بهترین توصیف را خودش درباره کارهایش گفته است، او با اشاره به نبرد تاریکی و روشنایی در آثارش گفته بود: «همواره تلاش میکنم در خلق آثارم روایتگر تاریخ در حوزههای مختلف انقلابی، حماسی، ادبی و باستانی باشم». او همگن با جامعه پساانقلابی پای در ارزشها و سنتهای دینی و آیینی و پای در ادبیات و مدرنیته داشت و از این جهت مایه اصلی کارهای او بهخصوص در نقاشیها شاعرانگی و نوعی تصویرسازی عرفانی است. که از سمبلهای دینی و باستانی هر دو بهره میجست و نوعی تصویرسازی یا نقاشی روایی جدید را از خود به نمایش گذاشت که اتفاقا سویههای تندوتیز نقد درونگفتمانی انقلاب را هم داشت. او از زبان استعاره در بسیاری از آثارش بهره برد و معروفترین اثرش با عنوان عالم بیعمل که در نیمه اول دهه60 کار شده، بیشک غراترین سخنرانی تصویری اوست. صادقی جایی درباره ممیز گفته بود: «درواقع ممیز یک نویسنده تصویری بود. او شیوهای اختیار کرده بود که برای کلمات، زبان جدیدی تعریف میکرد و از این طریق افزون بر احساس نویسنده، تصویرسازی میکرد و طرح میزد.» شاید باید از همین عبارت او وام گرفت و صادقی را شاعری تصویری و در عین حال انقلابی و گرفتار آرمان گرایی دانست. هنرمندی که مثل دیگر هنرمندان هم سیاق خود نتوانستد به طرح مسئله و سبک تازه ای برسند و همواره به قول خود صادقی، که در یکی از سخنرانی هایش گفته بود؛ عموما پا را از پاسخ به پرسش ها و شرح وضعیتی که در آن قرار داشتن نتوانستند فراتر بگذارند. در نقاشی عالم بیعمل نوازنده ویلنی ترسیم شده که در گوشهای خود چوبپنبه گذاشته و آهنگی مینوازد که بیشتر خوشامد نامحرمانی است که از پسدیوار فقط گوشهایشان پیداست و شنوندگان بیچهره این نوع از آهنگ و هنر هستند. حبیب صادقی در این اثر از طنز بهره میگیرد، گرچه او از همان ابتدای انقلاب در حوزه کارتون کاریکاتور ورود پیدا کرد و با آثار خود در مرکز تجسمی ستاد مرکزی سپاه و همزمان در موسسه اطلاعات، طرحهای طنزآمیز و موثر زیادی را متناسب با وقایعروز خلق کرد. اما این اثر که در فضای نقاشی رخ مینمایاند از توانمندی این هنرمند در استفاده از تکنیک رنگوروغن، همچنین بهرهگیری نمادین از رنگ حکایت دارد». انقلابیونی که به هنر نگاه ویژهای داشتند و آن را زبان برندهتر و گویاتری میدانستند برای حرفهایی که باید زده میشد -همچون شهید آوینی- به آثار صادقی توجه بیشتری نشان دادند و بیشتر هم درباره او نوشتند. آوینی درباره تابلوی «شهادت» اثر حبیبالله صادقی گفته بود: «این تابلو که پیش از جنگ نقش پذیرفته است، در پسزمینهاش حضرت امام حسین (ع) با شولایی سبز به رنگ یونیفرم پاسداران، منتظر پاسداری است که به دست ضدانقلابیون به شهادت رسیده است. در اینجا هنرمند با از میان برداشتن حجابی که میان ظاهر و باطن و غیب و شهادت وجود دارد، توانسته گامی بلند به سوی آن سمبلیسمی که به آن اشاره رفت، بردارد.» صادقی بهنوعی هنرش با انقلاب گره خورد و بالنده شد، هر دهه پس از آن بیشتر به تدریس و مدیریت فرهنگی رو آورد و سعی کرد در دو، سه دهه اخیر از این طریق دین خود را به هنر ادا کند؛ به همین سبب صدای آثارش کمرنگتر و خفیفتر به گوش جامعه هنری رسید.