| کد مطلب: ۲۷۸۷

وقتی نقد، عیار نیست

درباره بیانیه انجمن منتقدان سینمایی

درباره بیانیه انجمن منتقدان سینمایی

این متن را نه به‌عنوان روزنامه‌نگار در هم‌میهن که به‌عنوان عضوی از شورای مرکزی انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی می‌نویسم که سهمی در تهیه این بیانیه داشتم. واقعیت این است ما سال‌هاست که نقد نوشته‌ایم و ناسزا شنیده‌ایم اما جامعه را سزاوار رشد، توسعه و بالندگی دانستیم که به میانجی و تقویت نقد حاصل می‌شود. همواره بر این باور بودیم و هستیم که جامعه‌ی بدون نقد، جامعه مرده است و اگر راه نقد مسدود شود و سره از ناسره قابل تمیز نباشد، راه تعالی بسته خواهد شد. حرف‌های ناگفته و نقدهای شنیده نشده در طول زمان درنهایت به خشونت و تنفر تلنبارشده‌ای تبدیل می‌شود که انفجار ایجاد می‌کند. چه در ساحت فردی، چه در ساحت اجتماعی. آنچه امروز از خشم لجام‌گسیخته در جامعه می‌بینم، حاصل نشنیدن نقد و نظرهایی است که بسیاری از آنها از سر دلسوزی و دغدغه نسبت به پیشرفت و ترقی کشور بیان شده است. درواقع گزافه نیست که بگویم شرایط بحرانی و تلخ کنونی، حاصل مسدود شدن فضای نقد و گفت‌وگو است که چنین جامعه را با آشوب و آشفتگی روبه‌رو کرده است. همین تجربه را در فضای نقد سینمایی هم شاهد بودیم. نه فقط از سوی مدیران و سیاست‌گذاران سینمایی که حتی از خود فیلمسازان و بازیگران که نقد را برنمی‌تابیدند و از منتقد جز انتظار تمجید و ستایش نداشتند. رویکردی که نقد و منتقد را یا در حد روابط عمومی فیلم یا نویسنده سفارشی تقلیل می‌دهد یا از حضور او برای تزئین جشنواره استفاده می‌کند. حاصل این بی‌مهری به نقد و منتقد و کاهش اعتبار جایگاه حرفه‌ای او در مناسبات سینمایی موجب شده در شرایط کنونی از یک سو با سینمایی در آستانه ورشکستگی مواجه شویم که حالا بحران مخاطب آن با مخاطب بحرانی مواجه شده که دیگر میل و انگیزه‌ای برای رفتن به سینما و فیلم دیدن ندارد، همچنین با سینما و سینماگرانی مواجه هستیم که امنیت حرفه‌ای و فردی آنها در یک فضای امنیتی دچار مخاطره شده است که با هر سخن نقادانه یا معترضانه به نابه‌سامانی‌ها و ناکارآمدی‌ها با احضار و بازداشت مواجه می‌شود. سال‌هاست هر فیلمی که از سر دلسوزی با نگاهی آسیب‌شناسانه به معضلات جامعه پرداخته، با برچسب سیاه‌نمایی یا سوءظن سیاسی محکوم شده و همواره نگاهی بدبینانه و با بی‌اعتمادی به فیلمسازان در تولید آثار انتقادی برخورد شده. وقتی نه فیلمساز از شرایط مناسب برای بیان درد و رنج مردم در فیلمش برخوردار است، نه مردم در معرض تماشای فیلم‌هایی قرار می‌گیرند که درد و حرف آنها را بیان کند و درواقع بین فیلم‌ها و زندگی واقعی خط و ربطی نمی‌بینند و تنها حق انتخاب فیلم‌های کلیشه‌ای را دارند، بدیهی است که با گیشه بلیت و سالن سینما قهر می‌کنند و اعتماد خود را به سینما از دست می‌دهند. این بی‌اعتمادی حاصل بی‌اعتبار کردن نقدهایی است که طی سال‌های گذشته از سوی منتقدان دلسوز و دغدغه‌مند نسبت به تولیدات سینمای ایران و محتوای آن شده است. سال‌هاست گفته‌ایم، سینما آینه جامعه است که کاستی‌ها و ناراستی‌های جامعه را نشان می‌دهد تا با تماشای عیب خود در رفع آن بکوشیم اما به‌جای خودشکستن، آینه سینما را شکستند. حالا شیشه‌های برنده این آینه شکسته را چگونه باید بند زد، وقتی با سینمایی مواجه هستیم که دیگر مخاطبی ندارد؟! همان مخاطبی که وقتی جشنواره فجر می‌شد، در سرما و گرما مشتاقانه در صف‌های طویل می‌ایستاد تا عاشق سینما بودن را معنا کند. حالا اما با جشنواره‌ای مواجهیم که کسی منتظر آمدنش نیست. جشنواره‌ای که دبیرش جز تهیه‌کننده برنامه هفت بودن، تجربه عبور از هفت‌خان‌های سینمایی را نداشته و بی‌اعتباری‌اش بر بی‌اعتمادی بیشتر سینما‌دوستان برای حضور در جشنواره می‌افزاید. جشنواره‌ای که طبق خبرهای رسیده، اغلب فیلم‌های آن سفارشی و مربوط به برخی نهادهای دولتی است. جشنواره‌ای با کمترین حضور مشارکت فیلمسازان و کمترین میزان انگیزه برای حضور در جشنواره و تماشای فیلم‌هایی که با واقعیت‌های موجود نسبتی ندارند. سینمایی که رنج مردم را ممیزی کند و شادی آنها را سانسور، دیگر سینمای مردمی نیست. جشنواره‌ای هم که برآمده از این سینما باشد، جشنواره مردمی نیست. ما منتقدان سینمایی، به برگزاری جشنواره در چنین شرایطی نقد داریم و برگزاری آن را از هم‌اکنون شکست‌خورده می‌دانیم. ما جشنواره‌ای هستیم که تصویر مردم بی‌پرده بر پرده آن به نمایش درمی‌آید.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی