سیمای یک استاد
در رثای دکتر عبدالعلی قوام

در رثای دکتر عبدالعلی قوام
محسن محمودی
روزنامهنگار
روزهای دوشنبه سال 1384، بعد از کلاس «اصول روابط بینالملل» به دفترش میرفتم که اتاقی بود کوچک در منتهاالیه طبقه اول ساختمان قدیم دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی. همیشه جلوی اتاقش شلوغ بود و معمولاً دانشجویانی از سراسر ایران بهچشم میخوردند. تقریباً هر هفته برایش چند فیلم میبردم. عاشق سینما بود بهویژه فیلم «پاریس-تگزاس» ویم وندرس. میگفت این فیلم را بیشتر از 10بار دیده است. 10بار را با تاکید میگفت و بلند میخندید. اولینبار با نجف دریابندری این فیلم را دیده بود. ساعتها درباره آن بحث کرده بودند و آخر قرار شد که یکبار دیگر آن را ببینند که دیگر هیچوقت حال و مجال آن پیش نیامده بود. نجف و عبدالعلی، همسایه بودند. همیشه با طنازی خاص خود میگفت: «همسایگی قزوینی و آبادانی نه کاری است خُرد.»
عبدالعلی قوام از نسل اول اساتید جذبشده بعد از انقلاب فرهنگی بودند که اگرچه تحصیلکرده اروپا و آمریکا بودند، اما سیستم تضادی با آنها احساس نمیکرد. قوام پس از فارغالتحصیلی به ایران بازگشت، به عضویت هیئتعلمی دانشگاه شهید بهشتی درآمد و همزمان ریاست مرکز آموزش و پژوهش سازمانهای محلی و شهرداریهای کشور را نیز برعهده گرفت و تا سال ۱۳۵۹ در این سمت باقی ماند. قوام از سال ۱۳۶۶ تا ۱۳۸۲ و 1394-1392 مدیریت گروه علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه شهید بهشتی را برعهده داشت. او همزمان در گروه علومسیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران نیز تدریس میکرد.
عبدالعلی قوام در دهه اول و دوم تدریس بهدنبال آن بود که منابع لازم برای دانشجویان را در قالب کتابهای عمدتاً تألیفی به نگارش درآورد. درنتیجه به تألیف کتابهایی ازایندست پرداخت: اهمیت و مسائل حوزه اقیانوس آرام، با همکاری مریم دفتری (1370)؛ اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل (1370)؛ توسعه سیاسی و تحول اداری (1371)؛ نقد نظریههای نوسازی و توسعه سیاسی (1374)؛ سیاستهای مقایسهای (1376) و چالشهای توسعه سیاسی (1381). اما از اوایل دهه 80 بهطور کامل بر روابط بینالملل متمرکز شد و سعی کرد که به آن هویت متفاوت و متمایزی از علوم سیاسی ببخشد. ازاینرو، بهطور فردی یا در همکاری با دانشجویان تحصیلات تکمیلی، به تألیف کتابهای تخصصی روابطبینالملل پرداخت. کتابهای زیر حاصل این تغییر رویکرد هستند: جهانی شدن و جهان سوم (1382)؛ روابط بینالملل: نظریهها و رویکردها (1384)؛ از منازعه تا همبستگی: بررسی روابط بینالمللی خاورمیانه از منظر مکتب انگلیسی، با همکاری احمد فاطمینژاد (1387)؛ دولتسازی، ملتسازی و نظریه روابط بینالملل، با همکاری افشین زرگر (1388)؛ اتحادیه اروپا: هویت، امنیت و سیاست، با همکاری داود کیانی (1389)؛
دیالوگ میان روابط بینالملل و حقوق بینالملل در آغاز هزاره سوم: یک مطالعه بینرشتهای (1397) و ... ازقضا کتاب «اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل» بود که برای او جایزه کتاب سال ایران را به ارمغان آورد و او را بهعنوان استاد و متخصص مسائل بینالملل و سیاست خارجی تثبیت کرد.
تابستان 1391 درحالیکه قدمزنان از محوطه پرشیب دانشگاه شهید بهشتی خارج میشدیم، گفت: «شاید اگر از من سوال کنند که میراث بیش از 40سال تدریس من چه بوده است، نتوانم هیچ پاسخی بهتر از این بدهم که تمام کوشش خود را بهکار بستم تا روابط بینالملل و سیاست خارجی از زیر سیطره نگاه ایدئولوژیک و توطئهمحور رهایی پیدا کند و جنبه علمی به خود بگیرد. نمیدانم تاچهاندازه در این مسیر موفق بودهام اما به یقین وضعیت کنونی بهمراتب بهتر از دهه 60 است که روابطبینالملل و حتی علوم سیاسی به بحثهای روزمره فروکاسته شده بود.»
این سالها بیشتر از گذشته میفهمم که چرا دکتر قوام عاشق فیلم «پاریس-تگزاس» بود. وندرس سادهترین مضامین بشری را به یک حماسه تراژیک بدل میکند. «پاریس، تگزاس» فیلمی بهمثابه سفر است، سفری ابدی برای نرسیدن.