شجاعت بردن، شهامت باختن
«سایمون کریچلی»، فیلسوف انگلیسی در گفتوگویی با «لسآنجلس تایمز» و «تایلر مالون» به بهانه انتشار کتاب «وقتی به فوتبال میاندیشیم به چه میاندیشیم»، جملهای دارد

پیمان طالبی
روزنامهنگار
«سایمون کریچلی»، فیلسوف انگلیسی در گفتوگویی با «لسآنجلس تایمز» و «تایلر مالون» به بهانه انتشار کتاب «وقتی به فوتبال میاندیشیم به چه میاندیشیم»، جملهای دارد که میگوید: «فوتبال همیشه در معرض سوءظن است.» با پایان دور گروهی مسابقات جامجهانی فوتبال، دو نتیجه مهم توجه هواداران فوتبال جهان را به خود جلب کرد؛ نخست شکست تیمملی فوتبال آرژانتین با نتیجه دو بر یک در برابر تیم عربستان و دیگری پیروزی ژاپن با نتیجه مشابه بر آلمان پرستاره در روزی که ژاپنیها توانستند به خوبی بازی را اداره کرده و پیروز شوند.
وضعیت تیم ایران در رقابتها تا پیش از آغاز دور دوم مرحله گروهی و پیروزی ما بر تیم فوتبال ولز، ناشناخته بود. شکست سنگین ایران مقابل انگلیس وضعیت پیشرو را به کلی مبهم و مایوسکننده میکرد. تا اینکه با برد ورزشکاران ایرانی بر تیم ولز، جاده صعود به دور بعد تا حد زیادی هموار شد. بعد از شکست سنگین ایران مقابل انگلیس که سنگینترین شکست تیم ایران در تمام ادوار جامجهانی لقب گرفت، صداوسیما، برخی خبرگزاریها و روزنامههای اصولگرا، با لحنی عجیب از شکست ایران دفاع کرده و طوری برای حریفی که از او شکست خورده بودند رجزخوانی میکردند که انگار این ما بودیم که ششبار بدون دردسر توپ را به تور دروازه حریف چسباندهایم! تیتر شگفتانگیز برخی روزنامهها در روز بعد از بازی ایران انگلیس که این برد را محصول همیاری انگلیس، آمریکا، اسرائیل و شبکههای فارسیزبان خارج از کشور و آلسعود و چه و چهها میدانست، جلوههای تازهای از توهم ناشی از ایدئولوژیزدگی را آشکار کرد و بار دیگر بسیاری از اندیشمندان و روشنفکران را به فکر فرو برد که چرا هر اتفاقی برای ما باید از بعد قهرمانانه و حماسی بررسی و تعبیر شود و اساسا چه در فکر ایرانی میگذرد که
برای او هر چیزی استعارهای از چیزی دیگر است؟ فراموش نمیکنیم که در جامجهانی گذشته، علیرضا بیرانوند پنالتی یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال جهان را گرفت و در مدت کوتاهی به یک قهرمان ملی تبدیل و با رستم، تختی و... مقایسه شد و این اتفاق تا آنجا پیش رفت که فیلمی هم از زندگی دروازهبان تیمملی ساخته شد. اما همین بیرانوند امسال در 10دقیقه آغازین بازی اول ایران در جامجهانی، آسیب دید و همه آن را «چوب خدا» دانستند! چیست این ایرانیت؟!
سخن بر سر این است که وقتی تیمهایی چون عربستان و ژاپن شگفتی خلق میکنند و تیمهای بزرگ را میبرند، با شادی ناشی از واقعه پیشآمده روزگار میگذرانند و این واقعه را به چیزی حواله نمیدهند. گل زیبای «سالم الدوساری» به آرژانتین، او را به یک فوتبالیست موفق تبدیل کرد که در لحظه درست در جای درست ایستاد و توانست با دقت و قدرت لازم، توپ را به دروازه بچسباند و نه بیشتر! «تاکوما آسانو»، بازیکن تیم ژاپن با زدن گل دوم به آلمان، تنها به «زننده گل دوم بازی ژاپن - آلمان» تبدیل شد؛ نه اینکه جای «اودا نوبوناگا»، محبوبترین شخصیت تاریخی در جهان از نظر ژاپنیها و یکی از سه متحدکننده ژاپن در جریان جنگهای داخلی این کشور را بگیرد. و خدا میداند که «بوکایو ساکا»، بازیکن تیم انگلیس که دو بار توپ را وارد دروازه ما کرد، دستنشانده روباه پیر نبود! این نگاه اسطورهپرداز (اعم از اسطوره مثبت یا منفی) ماست که میخواهد از هر عنصری، یک مفهوم تأویلپذیر بسازد و همین است که پیروزی ایران بر ولز را، پیروزی بر اسرائیل، آلسعود و وطنفروشان (!) داخلی و خارجی میانگارد! تنها در کشور ماست که ارسال توپ از جناحین به محوطه جریمه تیمملی فوتبال
آمریکا، فرار مهدی طارمی، زدن یک بغلپای حرفهای توسط او به توپ و درنهایت چسباندن توپ به دروازه آمریکا، میتواند تعابیری چون «انتقام تحریمهای ناجوانمردانه»، «مشت محکم به صورت پرزیدنت بایدن»، «شکستن هیمنه پوشالی کاخ سفید» و... را در پی داشته باشد! شاید به این جمله آخر بخندید ولی این یک واکنش کاملا طبیعی و احتمالی بعد از بازی آخر تیم ما در مرحله گروهی خواهد بود.
حقیقت این است که در بازی با انگلیس، نه خبری از «خباثت بریتانیایی» بوده و نه تیم بازنده که ما باشیم «مظلوم پیروز» بوده است. ایران در آن بازی حمایت کافی از هواداران را نداشت، استراتژی خوبی را نیز اتخاذ نکرده بود و باخت. حالا هم بعد از پیروزی بر ولز، نه باید گلزنان ایران، «روزبه چشمی» و «رامین رضائیان»، را رستم دستان و اسفندیار رویینتن دانست، نه باید این برد را پیروزی بر تمام ایادی کفر و نفاق و ستم در جهان تعبیر کرد. ما خوب بازی کردیم و بردیم. حالا فقط باید به بازی با آمریکا فکر کنیم.