جشنوارهای جهانوطنی
حضور در جامجهانی قطر برای تماشای گردهم آمدن تمدنهاست تا تماشای فوتبال

حضور در جامجهانی قطر برای تماشای گردهم آمدن تمدنهاست تا تماشای فوتبال
سایمون کوپر/ فایننشال تایمز
تلخیص و ترجمه: محسن محمودی
ملیگرایی
من سالهایسال وقتم را صرف نوشتن درباره ظهور ملیگرایی کردهام. حرف من رُکوراست این بود که ترامپ، برگزیت، پوتین، بولسونارو و بقیه، واکنشی علیه جهانیشدن بودهاند. جامجهانی قطر که فرا رسید، همه درگیر برخورد تمدنها شدند. غربیها از بدرفتاری قطر با کارگران مهاجر و اقلیتها ابراز انزجار کردند. اعراب و مسلمانها ما را نژادپرست و متظاهر خطاب کردند. برخیها پرچم فلسطین را به ورزشگاه آوردند که بهمذاق برخی خوش نیامد. خلاصه که ملیگرایی، نفرت و عدمدرک همهجا را فرا گرفته است.
همه اینها حضور در این جامجهانی را گیجکننده میکند. من 16ساعت در روز را در دوحه و در استادیومها میگذرانم و شاهد دنیایی متفاوت هستم. بهطور کلی، تمدنها بهخوبی با هم کنار میآیند. جامجهانی بیشتر جشنواره جهانوطنی است تا ملیگرایی. بهنقل از شعار غیرممکن اما احتمالا درست فیفا: «فوتبال جهان را متحد میکند.» بیشتر طرفداران فوتبال در اینجا توریستهای مرفه هستند که از همهجای دنیا -از دوبی تا دوربان- به دوحه آمدهاند. نکته جالبتوجه این است که اغلب آنها از چند تیم معمولا بزرگ حمایت میکنند. وقتی هم که دو تیم مورد علاقهشان با هم بازی میکنند، در ابتدا خنثی هستند و صبر میکنند تا ببینند کفه طرفداریشان به کدام سمت میچربد.
اما حتی اقلیتهایی که از کشور خود حمایت میکنند، بسیار روادار و خوشرفتار هستند. در دور اول بازیها، سوار مترو شده بودم و کنار دستهای از عربستانیها، ایرانیها و مکزیکیها نشسته بودم که هر دسته برای خودش آوازی را بلند زمزمه میکرد. چندتایی هم انگلیسی با مهربانی تماشا میکردند. همه با گوشیهایشان مشغول فیلمگرفتن از بقیه بودند. زنان با پوششهای مختلف در حال رفتوآمد بودند و هیچ نشانی از دعوا و تفرقه بهچشم نمیآمد.
اما در گذشته ابداً فضا اینگونه نبود. اولین جامجهانیای که از نزدیک مسابقات را دیدم، جام 1990 ایتالیا بود. مسئول یکپست مرزی کوچک در مرز فرانسه و ایتالیا در ابتدا اجازه ورود من و دوستانم را نداد: ما چند جوان انگلیسی بودیم، پس لابد باید هولیگان باشیم. سالهای متمادی، هر شهری که انگلستان در آن بازی میکرد، پلیس در آمادهباش کامل بود. یکی از همکاران فایننشال تایمز، که در سال 1998 در تولوز مشغول پوشش جامجهانی فرانسه بود، بر سر یک انگلیسی که در حال لگدزدن به یکماشین بود، فریاد زد: «چرا اینکار را میکنی؟» او در جواب گفت: «مگه نمیبینی آنها فرانسوی هستند!»
اینجا در دوحه، هیچکس سعی نمیکند طرفداران رقیب را بهزور از هم جدا کند. بهنظر میرسد پلیسهای ترکیهای، اردنی و پاکستانی که توسط قطر برای این مسابقات استخدام شدهاند، روزهای خود را صرف نشان دادن مسیرها به مردم میکنند.
مدارا در خانه نیز حاکم است. در بسیاری از کشورها، بازیهای جامجهانی به بزرگترین تجربه مشترک ملیگرایی تبدیل شده است. آن 11مرد جوان با پیراهنهای پلیاستری، بازتاب «روح یک ملت» هستند. با این حال، وقتی آنها شکست میخورند، ملت بیسروصدا به رختخواب میروند. صبح روز بعد، درنهایت پیش چندنفر از دوستان یا همکاران خود در مورد چیدمان بازیکنان یا تصمیمات مربی غُر میزنند.
بازیکنان هم همین روحیه را دارند. 40سال پیش، مسابقاتی مانند فرانسه-آلمان غربی یا لهستان- اتحاد جماهیرشوروی، موجی از احساساتملی را برمیانگیخت که بسیار فراتر از فوتبال بود. امروزه بچههای نسل «زد»، با رقبای خود بهعنوان همکار رفتار میکند. پس از حذف ایران توسط ایالاتمتحده، بازیکنان آمریکایی - ازجمله تیموتی تیموتی وه آ - به بازیکنان ایرانی دلداری میدادند.
استثنای قابلتوجه، بازی صربستان-سوئیس بود. پس از اینکه گرانیت ژاکا، بازیکن سوئیسیالاصل کوزویی، صربها را تحریک کرد، برای مدتکوتاهی بازی بههم خورد. اما وقتی بازی با حذف صربستان به پایان رسید، یک سوئیسی-کوزویی دیگر، ژردان شقیری، بازیکنان صرب را در آغوش گرفت. پس از 56بازی، تنها دو کارتقرمز دریافت شده بود؛ یکی برای وین هنسی، دروازهبان ولز و دیگری برای وینسنت ابوبکر کامرونی.
وقتی مسابقات بهپایان میرسد، من انتظار دارم جانی اینفانتینو، رئیسفیفا، مجدداً تکرار کند که «این بهترین جامجهانی تا بهحال بوده است.» احتمالا عربستانسعودی در ارائه پیشنهاد خود -همراه با مصر و یونان- برای میزبانی جامجهانی 2030، از موفقیت قطر استفاده خواهد کرد و البته این اتمسفر جدید حاکم بر فوتبال جهان نیز بهکار آنها خواهد آمد.