فوتبال و شرقشناسی
جامجهانی قطر در آستانه فروپاشی اسطورههای استعماری است
جامجهانی قطر در آستانه فروپاشی اسطورههای استعماری است
العربی صدیقی/ الجزیره
ترجمه: محسن محمودی
از دسامبر 2010 تا هماکنون که دو هفته از برگزاری جامجهانی قطر میگذرد، این کشور آماج شدیدترین نقدها و تهمتها بوده است. از کشورهای بزرگ و کوچک غربی، رسانههای جریان اصلی، مطبوعات ورزشی، سازمانهای حقوق بشری و خیلیهای دیگر، از هر فرصتی برای انتقاد از قطر استفاده کردهاند. اما واقعیت این است که مشکل نه از قطر که از نحوه انعکاس و بازنمایی این کشور است.
قطر کوچک ترین کشوری است که تاکنون میزبان این بزرگترین رویداد ورزشی جهان بوده است. برای درک این تضاد، به کشورهای بزرگی که میزبان دو دوره قبلی جامجهانی فوتبال بودند، فکر کنید؛ روسیه و برزیل. درحالیکه «قدرت نرم» و «قدرت هوشمند» قطر بهواسطه برگزاری این مسابقات تقویت شده، اما همزمان آماج شدیدترین انتقادات نیز بوده است. همانطور که محققان پسااستعماری مانند ادوارد سعید و گایاتری اسپیواک گفتهاند، غربیها مدتهاست «خوب» را دیکته میکنند و در عین حال تعیین میکنند که «دیگر» شرقی چگونه بازنمایی شود. ادوارد سعید معتقد است، بازنمایی جوامع غربی از شرق، نه بر واقعیت، بلکه بر برداشتهای ذهنی و آنچه در کتابهای غربی نوشتهشده و در رسانهها منعکس است، استوار است. نگرش او از شرقشناسی، بازیافت رابطهای نوین بین شرق و غرب است. شرقشناسی غربیها، مبتنی بر قدرت و سلطه سیاسی و عقیدتی غرب بر شرق است که نوعی اراده معطوف به قدرت نیچهای محسوب میشود.
اگرچه همواره گفته میشود، فوتبال باید الهامبخش اتحاد بینالمللی و روحیه ورزشکاری باشد، اما این شعاری بیش نیست. غربیها از فوتبال استفاده میکنند تا ارزشها، آداب و رسوم قطریها -و بهطور کلی مردمان خاورمیانه- را مورد انتقاد قرار دهند. چکیده استدلال آنها بسیار ساده و دمدستی است: «یا شبیه ما هستید و از شما خوشمان میآید یا شبیه ما نیستید و به شما احساس خوبی نداریم.»
در طول برگزاری جامهایجهانی، هیچگاه هیچ میزبانی به اندازه قطر مورد بیمهری قرار نگرفته است. درحالیکه مثلا ایالاتمتحده آمریکا در حالی میزبان جامجهانی 1994 بود که تنها دو سال پس از آن شاهد برخی از بدترین شورشهای نژادی این کشور در دهههای اخیر بودیم. غربیها نهتنها برگزاری جامجهانی را زیرسایه رژیم فاشیستی موسولینی و حکومت نظامی وحشیانه آرژانتین تحریم نکردند، بلکه از آنها تعریف و تمجید نیز کردند. یا حتی برزیل، جایی که فقرا را به زور اسلحه از فاولا (زاغههای فقیرنشین) بیرون راندند، زیرا این کشور دنبال پنهان کردن فقرای خود از هوادارانی بود که برای جامجهانی 2014 سفر میکردند. این مسئله در مورد میزبان قبلی، یعنی مسکو 2018، نیز صادق است؛ این جام در حالی برگزار شد که روسیه متهم به نقض فاحش حقوقبشر بود.
این کشورها بدون توجه به کارنامهشان بهعنوان میزبانان قانونی انتخاب شدند، زیرا بهنوعی فوتبال متعلق به آنها بوده و هست. در مقابل، قطر از لحظهای که برنده میزبانی شد، با تحقیر نگریسته شد. تحقیری که بهوضوح میراث استعمار است. درواقع مانند سایر کشورهای عربی، آسیایی، آفریقایی و آمریکای جنوبی و مرکزی، فوتبال ازطریق استعمار به قطر آمد، زمانی که این کشور بین سالهای 1916 و 1971 تحتالحمایه بریتانیا بود. شرکت نفت ایران و انگلیس، سلف بریتیش پترولیوم، اکتشاف و تولید نفت را در اواخر دهه 1930 آغاز کرد. از همان زمان، فوتبال توسط پرسنل انگلیسی در خاورمیانه ترویج شد. ورزشگاه دوحه، اولین ورزشگاه فوتبال با زمین چمن در منطقه خلیجفارس بود. مسابقات لیگ قطر در دهه 1960، چند سال قبل از استقلال آن آغاز شد.
جامجهانی فوتبال نباید صرفا در راستای تقلید فرهنگی از قدرتهای استعماری سابق باشد. بهویژه در شرایطی که فوتبال شدیداً با نژادپرستی دستوپنجه نرم میکند، جامجهانی قطر میتواند به استعمارزدایی از تفکر مغرضانه در مورد جوامع عرب و مسلمان با بهرهگیری از فرهنگهای متنوع آنها در راستای غنیسازی تجربه جهانی فوتبال کمک کند.
بهعنوان مثال، استادیومهای بدون الکل قطر -بهرغم طیف وسیع منتقدان آن- در طول جامجهانی میتواند نمونه باشد. آنها به بخش وسیعتری از مردم اجازه میدهند بدون نگرانی از خشونت ناشی از الکل، نژادپرستی و زبان رکیک که در میادین فوتبال اروپا رایج است، به مسابقات بیایند. اینجا خبری از هولیگانها و اولتراها نیست. از آنجایی که قطر میزبان هوادارانی از سراسر جهان است، میتواند راه دیگری برای لذت بردن از این ورزش را به نمایش بگذارد - راهی که لذت از تماشای فوتبال را با احترام به ارزشهای محلی قطر تلفیق میکند.
جامجهانی فرصت دیگری است برای نشان دادن احترام قطریها به چندفرهنگگرایی برای مقابله با کلیشه غربی «مسلمان متعصب» - همانطور که به تازگی در کاریکاتورهای اسلامهراسی و نژادپرستانه فرانسوی که تیمملی قطر را به تصویر میکشند، دیده میشود. این جامجهانی با ارائه روایتی جایگزین نسبت به دیدگاه جهان اسلام و فوتبال در غرب، میتواند به استعمارزدایی از زبان این ورزش کمک کند. «فوتبال اروپا»، سفید نیست. فوتبال «آفریقایی» یا «عربی»، نشانه رنگ یا قومیت نیست.
همانگونه که آلبر کامو، فیلسوف و برنده جایزه نوبل نوشت: «هر آنچه درباره اخلاق مردان میدانم، از فوتبال آموختهام». بنابراین جامجهانی قطر میتواند به براندازی تمایلات استعماری و خودشیفتگی فرهنگی در دنیای چندفرهنگی ما کمک کند.