دانشهای ایران گنجینه پنهان
پیش از این در موضوع ثروتهای واقعی و اتمامناپذیر میهن عزیز به عرض رسانده بودم.

نیوشا طبیبی گیلانی
مستندساز و نویسنده
پیش از این در موضوع ثروتهای واقعی و اتمامناپذیر میهن عزیز به عرض رسانده بودم. ثروتهای واقعی کشور که تمدن ما را از دوران کهن تا بهامروز رساندهاند. در قدیم بهرهبرداری تجاری و وسیع از نفت، معادن و منابع رویزمین و زیرزمین کشور اساسا وجود نداشته، ضمن آنکه در سنت زندگی ایرانی، جوانب کار از نظر مصرف، ایجاد آلودگی و زباله سنجیده میشده، آلودن آب، خاک و هوا، در ادیان باستانی ایران مکروه و گناه محسوب میشده. مصرف بیش از حد هم خارج از تصور مردمی بوده که بهناچار و براساس خصوصیات سرزمینیشان باید با کمترین وسایل و امکانات، بهترین کیفیت زیست را برای خود پدید میآوردهاند.
دکتر مرتضی فرهادی، استاد برجسته جامعهشناسی دانشگاه، سالها پیش مقالهای در دو فصلنامه دانشهای بومی با عنوان «مردمنگاری دانشها و فناوریهای سنتی: «نان شب» مردمنگاران ايران» به رشته تحریر درآورده است. این مقاله براساس ایده بسیار مهمی به رشته تحریر درآمده. ایدهای که دکتر مرتضی فرهادی عمر گرانبهای خود را پای آن صرف کرده است؛ توجه به دانشهای بومی که قرنها این کشور را زنده و مولد نگاه داشتهاند.
فرهادی در این مقاله موارد متعدد و شگفتانگیزی از دانش ایرانی در دورانهای گذشته را ذکر میکند. از قنات که شناختهشدهترین نمونه دانشایرانی است تا سیاهه بلندی از ابتکارات، ابداعات و اختراعاتی که زندگی در این سرزمین را برای نیاکان ما آسانتر و ممکن کرده بود. این دانشهای ایرانی، ثروتی بودهاند که هر نسل با افزودن تجربه خود، آن را تکمیل کرده و به نسل بعد از خود تحویل داده است.
متاسفانه طی سالهای گذشته که کار مردمنگاری قوت گرفته تا امروز، تمرکز مردمنگاران بیشتر روی ثبت آداب، رسوم و سنتهایی مثل برگزاری عزا، عروسی، شبنشینی، خرافات و عقاید متمرکز بوده است و کمتر کتابی درباره دانشهای بومی نوشته شده. حتی در حوزه ثبت عقاید، آداب، رسوم و خرافهها، بیش از آنکه به جستوجوی ریشههای اجتماعی و فرهنگی و دلایل اجتماعی و تاریخی یک خرافه پرداخته شود، فقط به ثبت صورت ظاهر بسنده شده است. البته که در پشت هر خرافهای، نیاز اجتماعیای نهفته است.
نظری به فهرستی که در این مقاله ذکر شده، لزوم مطالعه آن را برای علاقمندان فرهنگ ایرانی و سرزمین ایران الزامی میکند. بهطور نمونه درباره قناتهای ایران آمده: «تعداد قناتهای ایران که تا سال ۱۳۵۶ زنده بودهاند 15هزار و 500 عدد بوده، به علاوه ۵۳۰۰قنات بایر - آمار ۱۳۵۲ - ۴۲۷میلیون نفر روز کار برده است! طول مجموع میله و کورههای آن برابر با حدود ۸۲درصد فاصله زمین تا ماه است! از این آمارها که بگذرید، قناتهای ایران که تا آن زمان دایر بودهاند، توانایی آبیاری یکمیلیون و 200هزار هکتار زمین کشاورزی را داشتهاند. بیآنکه سفرههای زیر زمینی را بخشکانند و زمینها را الیالابد به شورهزاری مرده تبدیل کنند. متاسفانه طی سالیان اخیر - ظرف 6-5دهه گذشته - بیش از ۵۰هزار قنات ایران بیآنکه ثبت و ضبطی از آنها بشود، خشکانده و تخریب شدهاند!
حفر قنات و مجموعه مرتبط با آن، در بردارنده دانش شگفتانگیز اکولوژیکی بوده که متاسفانه تاکنون پژوهش کامل و عمیقی برای گردآوری آن مجموعه تجربیات و دانشهای بومی چندهزارساله آبشناسی، خاکشناسی، زمینشناسی، گیاهشناسی و جانورشناسی انجام نشده است. (حداقل تا زمان نگارش آن مقاله و تا امروز هم من چنین کتاب و پژوهش جامع و کاملی سراغ ندارم.)
ایرانیها فقط در بهرهبرداری از آب تبحر نداشتهاند، ابداعات فراوان در کشاورزی و دامداری سبب شد، در کشوری خشک و بیابانی قرنهای متمادی به کشت، زرع و پرورش گوسفند، بز و گاو مشغول باشند. کاشت نخل و مو در چاهکهای سنگی، کشت خربزه و هندوانه روی خار (کشت آدوری)، پرورش خربزههای پوست نازک و به حداعلی و شیرین - معروف به خربزه گرگاب و...، بخش کوچکی از فهرستی متنوع و بلند بالاست. ایرانیان در استفاده از نیروی باد نیز پیشرو بودهاند. تصور کنید توربینهای بادی و قناتها تا چه حد میتوانستهاند در توسعه روستاهای ایران با کمترین هزینه و بیوابستگی به مخازن و منابع خارج از محدودهشان مانند تمام تاریخ گذشته، نقش داشته باشند.
در صنعت فرش با فراموش کردن رمز و رازهای ساخت رنگهای سنتی نیز به بیراهه رفتیم که پیامدش کاهش سهم فرش ایران از بازار جهانی و تنزل کیفیت آن بود. سخن در این موضوع بسیار است، لطفا آن مقاله را بخوانید.