| کد مطلب: ۴۵۶۱

براندازی نه دورکاری است نه پاره‏‌وقت

در تصویری که از راهپیمایی مخالفان نظام مستقر در بلژیک منتشر شده است، چندی از آنان که در رسانه‌های خارج از ایران «چهره‌های سرشناس مخالف نظام» می‌خوانندشان، شرکت

در تصویری که از راهپیمایی مخالفان نظام مستقر در بلژیک منتشر شده است، چندی از آنان که در رسانه‌های خارج از ایران «چهره‌های سرشناس مخالف نظام» می‌خوانندشان، شرکت کرده‌اند. از این دست راهپیمایی‌ها و بازتاب آن را چندماه گذشته کم ندیده‌ایم، چیزی که این‌بار جلب توجه می‌کرد، تفکیک بسیار واضح و امنیتی صفوف راهپیمایی بود. دو صف در خط‌مقدم که همان چهره‌های سرشناس در معیت اعوان و انصار بودند، دو خط متراکم ماموران امنیتی و بعد از آن احتمالا «مخالفان عادی».
کمی قبل‌تر، شبکه اینترنشنال اعلام کرد به دلیل تهدیدهای امنیتی قصد دارد که پخش شبکه خود را به آمریکا ببرد. مدیران این شبکه اعلام کرده‌اند این کار را برای امنیت کارکنان خود انجام می‌دهند و از نظر آنان واشنگتن از لندن برای‌شان امن‌تر است.
کمی دورتر، آنکه به «خرابکاری شرافتمندانه» دعوت می‌کرد و از «ترکیه» مردم تهران، شیراز، نورآباد و... را به خیابان و محل‌های مشخص برای آشوب فرا می‌خواند، با ویزایِ «حقوق بشری» به آمریکا رفت، به‌همراه خانواده‌ا‌ش. همو که در طول اعتراض‌های پس از مرگ مهسا امینی و حتی قبل‌ترش یکی از لیدرهای دعوت به خشونت تمام‌عیار شده بود، در توئیتی نوشت که ترکیه برایش «منطقه خطر» است و ناچار به مهاجرت به آمریکا شده است.
همه این افرادی که ذکرشان در بالا رفت، در یک وضعیت مشترک هستند؛ معتقدند نظام سیاسی مستقر در ایران باید سرنگون شود، در خارج از کشور زندگی می‌کنند و در نظر و عمل بارها نشان داده‌اند که اولویت اول‌شان حفظ امنیت تمام‌عیار خودشان است. در عین این دغدغه شخصی، معتقدند که ناامن شدن ایران -چه از سر درگیری‌های داخلی، چه حمله نیروهای خارجی- بخشی از هزینه‌ تغییری است که مردم باید متحمل شوند.
از سوی دیگر با پدیده‌ای در این چند وقت مواجه هستیم که شاید بتوان «تظاهرات آخر هفته‌ای» خواندش. شنبه‌ها و یکشنبه‌های اخیر، تلویزیون‌های فارسی‌زبان و شبکه‌های اجتماعی‌شان پر می‌شود از ویدئوی ایرانیان ساکن خارج از کشور که دور هم جمع شده‌اند و معمولاً بطری‌ به هم می‌کوبند و شعارهایی می‌دهند. بعضا تلاش می‌کنند در پرفورمنس‌شان تنوع و خلاقیت داشته باشند. کاربری در توئیتر، نوشته بود دوستش که یکی از تظاهرکنندگان ویکندهاست به او گفته: «ما اینجا 5روز کار می‌کنیم، یک روز استراحت و یک روز هم تظاهرات، شما در داخل برای آزادی چه می‌کنید؟!»
شوربختانه یا خوشبختانه تابه‌حال در تاریخ گزارش نشده که به علت راهپیمایی در کشوری، نظام سیاسی مستقر کشور دیگری سقوط کرده باشد، حتی اگر این تظاهرات 24ساعت در هفت‌روز هفته باشد، چه خواسته وعده‌ای برای ویکندها باشد. یا تا به‌حال جایی ثبت نشده که سیاستمداری با بطری به‌هم‌زدن جماعتی از مهاجران، تحت‌تاثیر قرار گیرد و سیاست‌هایش را بر این اساس تنظیم کند. اینها البته همه خارج‌نشینان نیستند. کم نیستند منتقدان و حتی مخالفان خارج از کشوری که خیر جمعی و آینده ایران را به امیال و کینه‌های خود در نظر و عمل ترجیح می‌دهند. از بخت بد صدای آنان در پروپاگاندای چهره‌های سرشناس و مردمان تحت‌تاثیرشان گم می‌شود.
با «چهره‌های سرشناس» کاری ندارم، هرکدام به هدفی آمده‌اند، یکی پروژه دارد و فاند می‌گیرد، دیگری با کسب اعتبار از «چهره معترض» بودن سکوهایی را بالا می‌رود که در حالت عادی تا پله‌اش هم نمی‌رسید. اینان می‌دانند که مشغول چه کاری هستند. روی صحبتم با مهاجرانی است که حقیقتاً دغدغه ایران و مردم ایران را دارند. اگر قصد براندازی دارید و به این جمع‌بندی رسیده‌اید که بهترین انتخاب است، منطق و عقل سلیم می‌گوید که از راه دور اتفاقی نمی‌افتد و از سوی دیگر هم اینکه کنار گود بنشینید و بگویید لنگش کن، نه فقط از جانب اخلاق و انصاف به‌دور است که بعد از مدتی هم این تشویق شما کاری عبث می‌شود؛ چراکه مردم داخل نه به حرف شما، بلکه به مقتضیات هزینه و فایده منطقی‌شان عمل می‌کنند. اگر می‌گویید ما می‌خواهیم اجماع جهانی به‌وجود بیاوریم که به ایران حمله نظامی شود، نه‌تنها یک رذالت را در نظر و عمل انجام می‌دهید بلکه هیچ فهمی از مناسبات سیاسی جهان ندارید؛ آن هم یک‌سال بعد از جنگ روسیه و اوکراین که غرب حاضر نشد یک گلوله به‌نفع اوکراین شلیک کند. خلاصه اینکه به‌قول معروف برای تغییری که منجر به بهبودی شود، جز شور به شعور هم نیاز است. اقتضای شعور برای آن مهاجری که دغدغه خیر جمعی دارد این است که مدام از خود بپرسد: این کنش من چه نسبتی با ایران و میلیون‌ها ایرانی که در آن هستند، برقرار می‌کند؟ آیا حقیقتا در پی کنشی معطوف به خیر جمعی هستم یا صرفا برون‌ریز هیجانات؟

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی