| کد مطلب: ۴۰۲۱

بالاخره یک تصمیم درست فرهنگی

بالاخره یک تصمیم درست فرهنگی

اگر قرار باشد یک حرکت هوشمندانه فرهنگی را در سال‌های اخیر مثال بزنم، همین پخش سریال «سقوط» است.

mousavi

سیدعبدالجواد موسوی

شاعر و روزنامه‌نگار

اگر قرار باشد یک حرکت هوشمندانه فرهنگی را در سال‌های اخیر مثال بزنم، همین پخش سریال «سقوط» است. اگر قرار بود در بر همان پاشنه‌ای بچرخد که پیش از این می‌چرخید، باید این سریال هم به سرنوشت سریال‌های مشابه گرفتار می‌آمد و به‌بهانه هنجارشکنی‌های یک بازیگر، کل سریال توقیف می‌شد. کار نابخردانه‌ای که سال‌ها تکرار می‌شد و از فرط تکرار اندک‌اندک داشت به یک امر بدیهی تبدیل می‌شد. یک زمانی- الان بی‌خبرم- در ارتش می‌گفتند تنبیه برای همه، تشویق برای یک نفر. آنها که در ارتش خدمت سربازی گذرانده‌اند خوب می‌دانند، چه می‌گویم. آن هم کار نابخردانه‌ای بود، اما به هرحال به‌عنوان یک قانون نانوشته به آن عمل می‌شد. وقتی می‌گفتی چرا؟ می‌گفتند ارتش چرا ندارد. بااین‌حال آن قاعده نابخردانه ذیل دیسیپلین و انظباط خاص ارتش تا حدودی قابل‌فهم بود اما شیفت کردن آن قانون عجیب وغریب به حوزه فرهنگ از غرایب عالم بود. چطور می‌توان همگان را به‌دلیل جرم یک نفر تنبیه کرد؟ تشویق برای یک نفر امری است قابل درک. یک نفر کار شایسته‌ای انجام داده است و پاداش‌اش را می‌گیرد. قرار نیست مزد زحمت دیگری به جیب دیگران واریز شود. قبول. اما چطور می‌توان تخلف دیگری را به‌پای دیگران نوشت؟ اقدام مسئولان فرهنگی تا پیش از این در مواردی اینچنینی مصداق گنه کرد در بلخ آهنگری بود. از آنجایی که دست‌شان به آهنگر مورد نظر در بلخ نمی‌رسید، به تنبیه مسگری در شوشتر پرداختند که اگرچه آهنگر نبود، اما کارش شباهت‌هایی به آهنگری هم داشت و چه سوءاستفاده‌هایی که برخی از بازیگران از این روحیه مسئولان نکردند. در همین مورد آخر هم، بازیگر موردنظر با خودش گفت، هم پول بازیگری‌ام را می‌گیرم، هم با این کارم ضربه‌ای به عوامل سریال می‌زنم و هم نقشم را به‌عنوان اپوزیسیون تکمیل می‌کنم. مصداق بارز دو سره بار کردن.
فکر کنم چند هفته پیش بود که نوشتم تصویر ما از برخی پدیده‌های مدرن ازجمله همین سینما و بازیگری تصویری عقب‌مانده است. به همین دلیل است که فکر می‌کنیم فلان هنرپیشه چون در نقش یکی از بزرگان صدر اسلام بازی کرده، پس جدی‌جدی باید مورد احترام ویژه‌ای قرار بگیرد و باز درست به همین دلیل است که بی‌خود و بی‌جهت از بعضی بازیگران توقعات بی‌جا و نابجا داریم. طرف هنرپیشه است و همانطور که می‌تواند نقش یک نیروی امنیتی فداکار را بازی کند، می‌تواند نقش یک قالتاق هفت‌خط را هم بازی کند. چنان که پیش‌تر کرده. با این حال ما توقع داریم یک بازیگر هم یک فعال سیاسی زبده باشد، هم یک متفکر متعهد. نه آقا جان! بازیگر، بازیگر است و به اندازه شأن و منزلت‌اش باید او را جدی گرفت. همین. این مصیبت‌های سلبریتی‌بازی را هم خود آقایان راه انداختند. طرف را که فقط فوتبالیست خوبی بوده یا بازیگر خوبی در سینما و تئاتر، آورده‌اند در تلویزیون. با مناسبت و بی‌مناسبت و مجبورش کرده‌اند حرف‌هایی را که آنها دل‌شان می‌خواسته بر زبان بیاورد. طرف هم یا به دلیل موقعیت‌اش یا معاش‌اش تن به خواسته این بزرگواران داده و آنها هم باورشان شده. درست مثل ملانصرالدین که به دروغ گفت، کوچه بالایی شیرینی می‌دهند و بعد خودش هم دوید به سمت همان کوچه. با خودش هم گفت، نکند راستی‌راستی شیرینی بدهند و من بی‌نصیب بمانم!
وقتی تصویری ناسازگار با واقعیت وجودی طرف ارائه می‌دهید، باید به فکر این روزها هم باشید. آدم‌ها ماشین و ربات نیستند که هرطور دل‌تان خواست آنها را به حرکت درآورید. روز و روزگار هم همیشه به میل و مراد شما نخواهد چرخید. پس بهتر است اندکی تأمل بفرمایید و از یک سوراخ هزاربار گزیده نشوید. البته خدا را صد‌هزارمرتبه شکر، در این فقره اخیر بالاخره عاقلانه عمل کردید و خلقی را خلاصی بخشیدید. هم عوامل سریال به پای خطای دیگری نسوختند، هم آن دیگری کار خاصی از پیش نبرد. با این حال دیده‌ام این روزها کاسه‌های داغ‌تر از آش دوباره سوسه می‌آیند که: وا اسلاما و وا انقلابا که سریالی که فلان بازیگر ضدانقلاب در آن بازی کرده، دارد به نمایش در می‌آید. امیدوارم خام این حرف‌های بچه‌گانه نشوید و پای تصمیم درست‌تان بایستید.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی