اگر دیر نشده باشد
هندیجان شهری تاریخی و بندری است، نشسته بر شمال خلیجفارس و جنوب شرقی استان خوزستان. اسکله بحرکان – بزرگترین اسکله صیادی ایران هم در نزدیکی همین شهر قرار دارد.

نیوشا طبیبی گیلانی
نویسنده و مستندساز
هندیجان شهری تاریخی و بندری است، نشسته بر شمال خلیجفارس و جنوب شرقی استان خوزستان. اسکله بحرکان - بزرگترین اسکله صیادی ایران هم در نزدیکی همین شهر قرار دارد. صدها نفر صیاد محترم و زحمتکش کسبوکارشان وابسته به این اسکله و البته دریای جنوب است. خلیج فارس و دریای عمان با صید صنعتی و انواع آلودگیها احوال خوشی ندارد. صیادانی که به دریا میروند، مقدار ناچیزی ماهی صید میکنند. کشتیهای بیگانه و خودی کموبیش در منطقه دیده میشوند که هنوز هم در حال صید ترال هستند. صید ترال میتواند یک منطقه را جارو کند.
دو، سه سال پیش، روی اسکله بحرکان با یکی از ماهی گیرهای متبحر و پرکار همکلام شدم. هم صحبتی ما به رفاقتی کشیده شد. کموبیش چند ماهی یکبار از حال همدیگر خبر میگیریم و من جویای وضعیت کسبوکارش میشوم. علی دل پردردی از وضعیت دریا داشت. میگفت: «دیگر از دستههای بزرگ ماهیها خبری نیست». این وضعیت لاجرم به رزق و روزی صدها نفر در بحرکان و هندیجان و صدها هزار نفر یا شاید میلیونها نفر در طول ساحل جنوبی سرزمین مادری لطمه زده است.
آلودگیهای صنعتیای که در دو سوی خلیجفارس مستقیما به دریا ریخته میشوند، ساخت جزایر مصنوعی در مجاورت امارات متحدهعربی و البته روشهای غلط صید توسط خودیها، برای کسب سودهای مقطعی، دریا را از ماهی خالی کرده.
پیش از اینکه صیدهای صنعتی مرسوم و ثروت اندوزی بیحدوحصر از راه دریا رایج شود، ماهیگیری در خلیجفارس و دریای عمان غالبا با وسیلهای انجام میشد به نام «گرگور». گرگور، سبد بزرگی است با دهانه یا دهانههایی که ماهی ازطریق آنها وارد سبد میشود و به دلیل شکل خاص دهانه سبد و البته شکل بدن ماهی، امکان برگشت از نیمه راه یا خروج از سبد دیگر برایش وجود ندارد.
پیش از اینها گرگورهای بوشهری را از چوبهای خاصی که از چین و هند میآمدند، میساختند و امروز گرگور را از میلههای آهن گالوانیزه درست میکنند. گرگورها را روی لنج بار میکنند و به نقاطی میروند که محل تجمع ماهیها یا عبور گلههای ماهی است. دامها را در آن قسمتها رها میکنند و بسته به نوع صید چند ساعت یا چند روز بعد آنها را جمعآوری میکنند. ماهیهای کوچک در این نوع صید در دام نمیافتند و از سبد خارج میشوند. صیادان بوشهری در هر گرگور شاخهای از نخل قرار میدهند تا اگر ماهی ماده حامل تخم به دام افتاد روی شاخه نخل تخمریزی کند. صیاد هم بلافاصله بعد از بالا کشیدن دام، شاخه و تخمها را به دریا بازمیگرداند. من شاهد صید گرگور در دوسوی خلیجفارس بودهام. در بوشهر و امالقوین اماراتمتحده عربی. بیکموکاست هر دو روش به یک صورت و شیوه انجام میشدند. همان لنجها، همان گرگورها و همان سلوک و رفتار صیادان با صیادی و صید.
بر مبنای دانشی که مردم این ناحیه طی قرون متمادی به دست آوردهاند، با این روش توانسته بودند نسل ماهیان را حفظ کنند و صدمهای به دریا نزنند و پشت اندر پشت با اتکا به این منبع عظیم روزگار بگذرانند. فرو گذاشتن این دانشها و پیاده کردن بیچونوچرای روشهای ناآزموده و متعلق به اقلیمی دیگر، غالبا نتیجهای ناخوش برای ما داشته. آنچه درباره آب، محیطزیست و انرژی در کشور ما میگذرد، بیشتر به دلیل بیاعتنایی ما به تجربه تاریخی گذشتگان ماست. آنها که آموخته بودند چگونه در این خاک زندگی کنند.
علی، صیاد هندیجانی، روزگار نهچندان دوری را بهخاطر میآورد که سفره دریا چنان پرنعمت و گسترده بود که قایقاش توان حمل ماهیها را نداشت. شاید با رجوع به گنجینه دانش بومی ایرانی و بهکارگیری ظرافتهایی که پیشینیان ما در استحصال آب و آبخیزداری و مرتعداری، دامداری، صیادی و هزار پیشه دیگر بهکار میگرفتهاند، بتوانیم میراثی که بهدستمان رسیده را دوباره زنده کنیم. اگر هنوز خیلی دیر نشده باشد.