جای خالی ارزیابی سیاستهای ابلاغی
سیاستهای کلان خارجی کشور توسط وزارت امور خارجه تعیین نمیشود. قبلاً هم بارها مقامهای کشور اعلام کردهاند که سیاست خارجی کشور در جایی دیگر تعیین میشود و وزارت خارجه صرفاً مجری است.
سیاستهای کلان خارجی کشور توسط وزارت امور خارجه تعیین نمیشود. قبلاً هم بارها مقامهای کشور اعلام کردهاند که سیاست خارجی کشور در جایی دیگر تعیین میشود و وزارت خارجه صرفاً مجری است. نگاه مجموعه حاکمیت به وزارت امور خارجه نگاه سیاستگذار نیست، بلکه صرفاً به دستگاه سیاست خارجی به عنوان مجری دستورات و سیاستها نگاه میکند. من شخصاً این نگاه را نمیپسندم. من معتقدم که سیاست خارجی کشور باید توسط وزارت خارجه یا تدوین شود یا دستکم پیشنهاد شود.
چون وزارت خارجه است که به صورت مستمر کشورهای خارجی را رصد میکند و اطلاعات ریز و جزئیات سیاستها و رفتارهای دولتهای خارجی در اختیار وزارت امور خارجه است. به اعتقاد من وزارت امور خارجه باید ابتکار عمل را در دست داشتهباشد و برنامه سیاسی و مذاکراتی را در محلهایی که مشکل یا معضلی وجود دارد تهیه و تدوین کند و در اختیار مقامهای بالادستی قرار دهد.
گاهی ضرورتاً نیازی نیست که وزیر امور خارجه رأساً تصمیم بگیرد، اما لازم است که برنامههای مذاکراتی و دیپلماتیک را تدوین و طراحی کند و برای تصمیمگیری نهایی در اختیار نهادهای بالادستی قرار دهد. هرچند در بسیاری از مواقع، جایی که مسائل عمده امنیت و مصالح ملی در میان نیست، وزارت امور خارجه میتواند رأساً تصمیمسازی کند، اما در جایی که مسائل کلان کشور مطرح است لازم است که برای برنامههای تدوینشده و طراحیشده توسط وزارت امور خارجه، تایید مقامهای بالاتر گرفتهشود.
در هر صورت طراحی و تدوین سیاست خارجی ضرورتاً باید در اختیار وزارت امور خارجه باشد و اغلب کشورهای پیشرفته جهان هم به همین صورت رفتار میکنند و نهایتاً برای اجرای سیاستهای طراحی شده کلان، از مقامهای بالادستی تاییدیه میگیرند. شاید در دوره بسیار کوتاهی در دهههای اخیر تدوین سیاست خارجی کشور در اختیار وزارت امور خارجه قرار داشت که بسیار کوتاه بود، اما دستاوردهای مهمی داشت. اینکه دستگاه سیاست خارجی تا چه اندازه در تدوین و طراحی سیاست خارجی کشور نقش داشتهباشد، به شخصیت وزیر امور خارجه بستگی دارد که تا چه اندازه بتواند این مسئله را پیش ببرد.
در سیاست خارجی هر کشوری، برخی مسائل مبنایی و بنیادین وجود دارد که یا خطوط قرمز غیرقابل عبور است یا موانع و اصولی است که عبور از آن به سادگی امکانپذیر نیست. من معتقدم که کار اصلی وزارت خارجه این است که در همین موارد مهم و بنیادین، طرحها و راهکارهای مدون داشتهباشد. اما وقتی که وزارت امور خارجه دچار انفعال شود و هیچ طرح، راهکار و ابتکار عملی ارائه ندهد، عملاً شاهد هستیم که در حوزه خطوط قرمز و اصول بنیادین، هیچ تحرکی صورت نمیگیرد و سیاست خارجی به مسائل روزمره و سطحی محدود میشود.
امروز همه متوجه شدهاند که خطوط و اصول تعیینشده در خصوص سیاست هستهای، هزینههای بسیاری برای کشور در برداشتهاست که بخش عمده این هزینهها نیز توسط مردم پرداخت میشود. افزایش قیمتها، فقدان توسعه اقتصادی و فراموش شدن دولت رفاه همگی ناشی از وضعیت فعلی کشور است و به اعتقاد من بخش بزرگی از شرایط فعلی کشور به سیاست خارجی و تحریمهای خارجی باز میگردد.
پافشاری بر سیاستهایی که خودشان عامل تحریمها بودهاند، نمیتواند راهکاری برای خروج از شرایط جاری تلقی شود. سیاست خارجی ما در سالهای اخیر باعث شدهاست تا ما جایگاهی را که قرار بود در غرب آسیا و جهان داشتهباشیم از دست بدهیم و نهتنها به اندازه کافی پیشرفت نکنیم، بلکه پسرفت چشمگیری نسبت به کشورهای پیرامون خود داشتهباشیم.
در مورد جهان امروز ما گفته میشود که قرن ۱۹ قرن اروپا بود، قرن ۲۰ قرن آمریکا بود و قرن بیست و یکم قرن آسیا است. از ۹۵۰۰۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی جهان، حدود ۴۰ تا ۴۵ هزار میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی آسیا است. بر اساس جایگاه ایران در آسیا، به صورت طبیعی ایران باید جایگاه پنجم یا ششم را به لحاظ حجم اقتصاد در آسیا داشتهباشد.
اما جایگاه ما شوربختانه به دلیل سیاستهای غلطی که در پیش گرفتهایم و شرایطی که برای خود در عرصه بینالمللی درست کردهایم، به مراتب پایینتر از این است. کشورهای قدرتمند آسیایی مانند هند، چین، کره جنوبی و ژاپن نزدیک به ۶۰ درصد از کل تولید ناخالص داخلی آسیا را بر دوش میکشند.
در رده بعدی کشورهایی مانند اندونزی و ترکیه و در رده سوم کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی قرار گرفتهاند. ۲۰ سال پیش، در پایان دوره ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی، به دلیل وضعیت رونق و رشد اقتصادی آن زمان مقرر شد که در عرض ۲۰ سال کشور به قدرت اول منطقه تبدیل شود. امروز که چشمانداز ۲۰ ساله به پایان رسیدهاست ما کجا قرار گرفتهایم؟ شرایط ما هیچ قرابتی با تبدیل به قدرت اول منطقه ندارد.
چه عاملی باعث شد که ما سالهاست به جای رشد و توسعه، در تولیدناخالص داخلی ۴۰۰ میلیارد دلاری در جا میزنیم؟ درحالیکه کشورهایی که خیلی دیرتر از ما وارد فرآیند توسعه شدند، امروز بالای ۹۰۰ میلیارد تا حتی ۱۰۰۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی دارند. من ادعا نمیکنم که این پسرفت یکجا ناشی از سیاست خارجی است و قبول دارم که بخشی از آن هم ناشی از سوءمدیریت و مسائل داخلی است، اما عامل اصلی و تعیینکننده در پسرفت و در جا زدن ما، تحریمها است.
وقتی مشکل اصلی و عامل بنیادین عقبماندگی کشور را تحریمها در نظر بگیریم، آنگاه وظیفه اصلی دستگاه دیپلماسی هم برطرف کردن این تحریمها است. عقیده من این است مقامهای سیاستگذار و تصمیمگیر کشور کافی است نگاهی به شرایط اقتصادی کشور بیاندازند تا نتیجه عینی و عملی سیاستهای خارجی سالهای اخیر را مشاهده کنند.
نتیجه مستقیم سیاست خارجی ما این بود که ما جایگاه خودمان را در منطقه به عنوان یک مؤلفه اصلی قدرت، از دست دادهایم. نهتنها وزارت امور خارجه، بلکه تمامی دستگاههای دولتی باید بسیج شوند تا سیاست خارجی کشور را به شکلی اصلاح کنند که وضعیت فعلی معکوس شود و کشور به ریل پیشرفت و توسعه بازگردد.
تردیدی وجود ندارد که مؤلفههای اصلی سیاست خارجی ما باید تغییر اساسی کند. وقتی ما شاهد پافشاری و اصرار بر سیاستهای غلط گذشته هستیم، باید هشدار دادهشود. آنچه من مشاهده میکنم این است که هیچکس در دستگاه سیاست خارجی کشور ارزیابی و هشدار کارشناسی نمیدهد.
به هر تقدیر ساختار تصمیمسازی کشور، سیاستها و تصمیمهایی را ابلاغ میکنند، اما این نهاد کارشناسی و تخصصی وزارت امور خارجه است که باید رهیافتها و ارزیابیهای خود را از این دستورات و سیاستهای ابلاغی ارائه کند و به نهادهای بالادستی توضیح دهد که این سیاستها چه عواقبی در پی دارند و چه نتایجی خواهند داشت. دستکم باید ارزیابیهایی از طریق دستگاه دیپلماسی ارائه شدهباشد که نشان بدهد فلان سیاست چه تاثیری بر تولید ناخالص داخلی، درآمد سرانه، قیمت ارز، ضریب جینی، صادرات، واردات و توسعه کشور بر جای خواهد گذاشت. من این رویکرد را در مجموعه دولت و به ویژه وزارت امور خارجه غایب میبینم.