افول نهاد سیاست خارجی
در حالی که فرصتها هر لحظه در حال از دست رفتن است. آقای عراقچی حتی به برداشتهای عمومی جامعه از مواضع خود نیز کمتوجهی میکنند.

گرچه از ابتدا به حضور آقای عراقچی در وزارت امور خارجه و نیز رویکرد و ادبیات ایشان نقدهایی داشتم ولی بنا به ملاحظات شرایط و روابط خارجی کشور و نیز امید به این که در مرحله عمل بهبودی حاصل خواهد شد از بیان عمومی آنها پرهیز کردم ولی اکنون به نظر میرسد که هر چه جلوتر میرویم مشکلات و پیچیدگیهای مسائل خارجی کشور و نیز خطرات آن بیشتر میشود و در عین حال وزارت خارجه و در رأس آن شخص آقای وزیر نهتنها تُهی از هر ابتکار و خلاقیتی است بلکه با اظهارات نسنجیده و گاه متناقض، افزایش ناامیدی و ناکارآمدی این وزارتخانه را دامن میزند.
آقای عراقچی در مقام وزیر امور خارجه، نباید و نمیتوانند مثل نظامیان یا یک نماینده مجلس حرف بزنند. همچنان که نظامی و نماینده هم نباید مثل وزیرخارجه سخن بگویند. متاسفانه مرزهای استقلال نهادی را رعایت نمیکنند. گویی سخنگوی نهاد دیگری هستند در حالی که اهمیت هر نهادی به ایفای نقش مستقل خودش است.
قرار نیست که این نهادها در تقابل با هم باشند. آنها مولفههای مستقل قدرت ملی هستند که هر کدام کارکرد و اثرات خود را دارند و نباید اجازه داد که یک نهاد در دل نهاد دیگری مستحیل شود که هر دو نهاد زیان میکنند. بهجز موارد معدود، سخنان دیپلماتیک از ایشان شنیده نمیشود. حتی برخی از آنها تعجبآور است. تاکنون چند بار گفتهاند به شرطی با آمریکا گفتوگو میکنیم که تضمین دهند وسط گفتوگوها حمله نمیکنند.
این سخن باعث تعجب و حتی تأسف است. معنای مخالف آن چیست؟ یعنی اگر بعدش حمله کرد ایرادی ندارد یا نیازی نیست که تضمین هیچگاه تجاوز نکند؟ بعلاوه چه ربطی میان این دو مسئله هست؟ اگر گفتوگوها حواس شما را از دفاع منحرف میکند، مشکل، خودتان هستید. ضمناً تضمین یعنی چه؟
چنین کسی در ادامه میگوید که ایران برای مذاکره شرط دارد. شرط را کسی میگذارد که اگر طرف مقابل نپذیرفت اقدامی کند. اگر آنها نپذیرند چه خواهید کرد؟ مگر نوبت قبل که حمله کردند چه شد؟
مشکل وزارتخارجه این است که فاقد رویکرد حتی میانمدت است و بهصورت اقتضایی عمل میکنند.آنان برای آن که یک رویکرد روشن و قابل فهم درباره مسئله هستهای و با ابتکارات مناسب تعیین کنند و خواهان تمرکز فعالیت و مدیریت حول این رویکرد شوند و از تمام ظرفیتهای موجود برای تحقق آن استفاده کنند همچنان به تنهایی و بهصورت اقتضایی عمل میکنند.
در حالی که فرصتها هر لحظه در حال از دست رفتن است. آقای عراقچی حتی به برداشتهای عمومی جامعه از مواضع خود نیز کمتوجهی میکنند ایشان در آخرین مورد چنین گفتند که: «مردم ایران مذاکره با آمریکا را بیفایده میدانند.» اول این که مردم ایران خیلی عقاید دیگر هم دارند که توجهی به آنها نمیشود. از کی تا حالا نظر مردم ایران در سیاست خارجی ملاک و معتبر شده است؟ بعلاوه نظر شما اصلاً هم درست نیست لطفاً نظرسنجی ایسنا را که بلافاصله پس از جنگ انجام شد منتشر کنید.
کمتر از یکچهارم مخالفت کامل با مذاکره دارند. البته شخصاً در این شرایط اصراری به مذاکره با آمریکا ندارم چون معتقدم که ابتدا باید پایههای سیاست داخلی را تقویت کرد ولی گزاره شما هم درست نیست. ضمن این که مردم دنبال حل مسائل خود هستند؛ مذاکره و عدم مذاکره یا مستقیم و غیرمستقیم بودن آن برای اکثریت مردم خط قرمز نیست.
شاید ترجیح داشت که آقای علیاکبر صالحی که ایدههای روشنتری دارند متولی این وزارتخانه میشدند، بویژه که جو غالب شورای راهبری موافق وی و اولویت اول وزارتخانه بودند؛ ولی متاسفانه با اولین پاسخ منفی ایشان، درخواست حضور وی در این وزارتخانه از دستور کار شورای راهبری و سپس آقای رئیسجمهور خارج شد ولی اکنون هم دیر نشده است و میتوان به نحو دیگری مجموعه توان دیپلماتیک کشور را برای عبور از این وضعیت بسیج و از آنها استفاده کرد.