سعید نورمحمدی قائم مقام حزب ندای ایرانیان: خاتمی اصل خوداصلاحی در چارچوب انقلاب را بازخوانی کرد
سعید نورمحمدی، قائم مقام حزب ندای ایرانیان در گفتوگو با هممیهن معتقد است که تاکید سیدمحمد خاتمی بر اصلاح رویهها و رویکردها همان اصل خوداصلاحی در چارچوب انقلاب است.
سعید نورمحمدی، قائم مقام حزب ندای ایرانیان در گفتوگو با هممیهن معتقد است که تاکید سیدمحمد خاتمی بر اصلاح رویهها و رویکردها همان اصل خوداصلاحی در چارچوب انقلاب است. او میگوید اظهارات اخیر خاتمی را میتوان دعوت به ترمیم رابطهی دولت، جامعه و آرمانهای انقلاب دانست.
آقای خاتمی در سخنان اخیر خود در جمع اعضاء و مسئولان انجمن اسلامی مدرسان دانشگاهها صریحتر از چند ماه گذشته به نقد وضع موجود پرداخت. نظرتان درباره تاکید بسیار ایشان بر ضرورت اصلاح رویهها و رویکردها چیست؟
این سخنان آقای خاتمی را میتوان بازخوانی یک اصل در مدیریت کشور دانست که اصلاحطلبان همیشه به آن تاکید داشتهاند. یعنی اصل خوداصلاحی در چارچوب انقلاب. آقای خاتمی بر «اصلاح رویهها و رویکردها» تأکید میکند. پس میتوان فهمید که هدفش نفی بنیانها نیست بلکه یادآوری این نکته است که بقای نظام سیاسی تنها با بازاندیشی مداوم در روش اداره کشور و نحوه ارتباط با مردم ممکن است. تجربههای تاریخی هم نشان دادهاند که در نظامهای سیاسی پایدار، توان اصلاح درونی از مهمترین نشانههای بلوغ و اقتدار ملی است.
نظامهایی که در برابر اصلاحات لازم مقاومت کردهاند و خود را با تغییرات جامعه تطبیق ندادهاند، سرنوشت خوبی نداشتهاند. این هشدارها را میتوان تلاشی برای بازگرداندن عقلانیت اجرایی و اجتماعی به مرکز تصمیمگیری دانست. یعنی همان جایی که منافع مردم باید مقدم بر مصلحتهای کوتاهمدت جناحی باشد. اصلاح رویهها یعنی حرکت از مدیریت واکنشی به مدیریت پیشنگر و برنامهمحور، که بتواند خطاها را تشخیص دهد و از تکرارشان جلوگیری کند.
میتوان سخنان آقای خاتمی را دعوتی به ترمیم رابطهی دولت، جامعه و آرمانهای انقلاب بدانیم. زیرا وقتی از اصلاح رویکردها سخن گفته میشود، در سطحی بالاتر از نقد عملکرد روزمره قرار دارد و از نیاز به بازتعریف سیاستهای کلان، مبتنی بر ارزشهایی مثل عدالت، شفافیت و اعتماد عمومی صحبت میشود. هر نظام سیاسی هم باید بپذیرد که چنین اصلاحاتی نهتنها نشانه ضعف، بلکه نشانه اقتدار عقلانی نظام است؛ اقتداری که از پذیرش خطا و اراده برای بهبود میآید.
خاتمی در بخش دیگری میگوید که «همه دشمنیها و دشمنها را در داخل دیدن و به این بهانه مردم و نهادها را از حقوق مسلم خود محروم کردن و غفلت از تهدیدهای بیرونی که امنیت و آرامش را از حکومت و مردم گرفته است، اساس نادرستی است که اگر اصلاح نشود بیش از پیش کشور و مردم و حتی حکومت زیان خواهد دید.» نظر شما چیست؟
این سخنان اخیر آقای خاتمی را میتوان ناظر به یکی از آسیبهای دیرپای سیاست داخلی ایران تحلیل کرد؛ مسئلهای که اگرچه به نسبت گذشته خیلی تغییر کرده، ولی متاسفانه تا به حال مورد پذیرش کامل جریانهای رقیب قرار نگرفته است. این مسئله تمایل به تفسیر همهی مسائل کشور از زاویهی تهدید درونی است.
در حالیکه امنیت ملی، بهویژه پس از بحرانهای منطقهای اخیر، نیازمند این است که توازن هوشمندانهای میان نگاه امنیتی و نگاه اجتماعی برقرار شود. تمرکز افراطی بر تهدیدهای داخلی، آنهم در شرایطی که فشارهای پیرامونی افزایش یافته، باعث کاهش سرمایهی اجتماعی و تضعیف اعتماد میان مردم و حکومت میشود. همان سرمایهای که بنیان اقتدار ملی است. نقد آقای خاتمی هم در جهت تعریف مفهوم امنیت ملی بر پایه اعتماد عمومی و مشارکت نهادهای مدنی است؛ که در دولت خود ایشان هم پیگیری میشد. برخورد و بازداشتهای پس از بحران، زمانی که جامعه هنوز در شوک است، ممکن است از حیث روانی احساس بیثباتی تولید کند و بازدارندگی اجتماعی را کاهش دهد.
سیاستگذاران و مسئولان امنیتی کشور باید یک بار برای همیشه این را بپذیرند که دفاع از امنیت کشور باید با اقتدار قانون و عقلانیت سیاسی صورت گیرد، نه با گسترش مرزهای سوءظن. امنیت پایدار تنها و تنها در محیطی شکل میگیرد که شهروندان احساس کنند حقوق و حیثیت اجتماعیشان محترم شمرده میشود. همانطور که کشور در عرصه نظامی اقتدار سخت خود را به شکل تحسینبرانگیزی نشان داد، در عرصهی اجتماعی نیز باید اقتدار نرم را حفظ کند.
یعنی به مردم اعتماد کند و از ظرفیت انجمنها، دانشگاهها و رسانهها برای بازسازی آرامش استفاده نماید. اگر تنها به یک جنبه از اقتدار سخت یا نرم توجه کنیم، جنبه دیگر هم آسیب میبیند. به تعبیر دیگر، تأکید آقای خاتمی یادآوری این اصل بنیادین است که اگر امنیت به جای مردم، بر ترس از مردم بنا شود، هم دولت و هم جامعه زیان خواهند دید. مسیر اصلاح، تعادل میان امنیت و آزادی، قانون و اعتماد است تا تعادلی که شرط ماندگاری و عقلانیت در حکمرانی امروز ایران است.
خاتمی گفته است «سخنهای تهدیدآمیز و تحریککننده بهخصوص از تریبونهای رسمی و تکیه روی شعارهای نابجا روزنههای امید را مسدود میکند»، تحلیلتان نسبت به این گزاره چیست؟ چه باید کرد؟
از کنار این سخنان آقای خاتمی نباید ساده گذشت. ریشه این دغدغه آقای خاتمی را باید در تجربیات تاریخی ایشان در این سالها بهخصوص در دوران مسئولیت ایشان در قوه مجریه دانست. توجه به این مسئله که مخاطب سخن گفتن در عرصه حکمرانی تنها داخل کشور نیست، بلکه مرزهای ملی و بینالمللی را دربر میگیرد. وقتی از تریبونهای رسمی، لحنی تحریککننده یا شعارهایی غیرواقعبینانه صادر میشود، این پیام نهتنها به آرامش داخلی لطمه میزند، بلکه خوراک تبلیغاتی و توجیهی برای دشمنان خارجی فراهم میآورد.
اینکه چطور برخی مواضع و سخنان نسنجیده در تریبونهای رسمی، دولت، نظام و کشور را دچار چالشهای جدی میکند و بحرانی را ایجاد میکند که حل آن در عرصه سیاست خارجی دیگر ساده نیست. سخنان مطرحشده در تریبونهای رسمی باید حتماً هماهنگ با نهاد دیپلماسی و نهادهای سیاسی و نظامی باشد. اقتدار ملی در گرو انضباط گفتاری و مسئولیتپذیری کلامی مسئولان است. هر سخن و شعاری که از مجاری رسمی کشور صادر میشود، باید ابتدا از فیلتر منافع ملی عبور کند؛ نه اینکه به ابزاری برای تقابلهای داخلی یا شعارهای لحظهای تبدیل شود.
این قابل درک است که ما گاهی برای پیشبرد منافع خارجی کشور نیاز به بیان تهدید در نهادهای رسمی هم داریم. همانطور که خیلی اوقات هم نیاز به فرستادن پالس اعتمادساز داریم. اینکه در هر شرایطی کدام پیام ارسال شود و یا اصلاً ارسال شود یا نشود، باید با هماهنگی نهادهای مسئول باشد. وقتی این هماهنگی وجود نداشته باشد و هر فردی که رسانه رسمی کشور را در اختیار داشته باشد، به صورت خودسرانه تحلیل خودش را در تریبون اعلام کند، این منافع ملی است که آسیب میبیند.
کما اینکه ما در این سالها تجربههای مخربی از سخنان نسنجیده و بیدلیل از تریبونهای رسمی داریم که هدیه و فرصتی برای دشمنان کشور ایجاد کرد که با استفاده از آن سخنان ناهماهنگ، علیه کشور اجماع بینالمللی ایجاد کردند. به همین دلیل من این سخنان آقای خاتمی را بر اساس نگاه تاریخ به خصوص در چهار دهه گذشته میبینم که امیدوارم مورد توجه سیاستگذاران کشور و صاحبان تریبونهای رسمی قرار گیرد.
ایشان به مسائلی که مانع دولت برای بهکارگیری مدیران مورد نظرش میشود و بخشی از آن در خود دولت است، اشاره میکند و در بخش دیگری به ضرورت تلاش دولت برای بازپسگیری حقوق و اختیاراتش تاکید دارد. تحلیلتان از این وضعیت و نحوه اصلاح و تغییر آن چیست؟
تأکید آقای خاتمی بر موانع بهکارگیری مدیران مورد نظر دولت و ضرورت احیای حقوق و اختیارات ریاستجمهوری، به دلیل شناخت ایشان از یک آسیب ساختاری و کهنه در نظام اجرایی کشور است. یک دولت زمانی میتواند به وعدههای خود عمل کند و مسئولیتپذیری کامل داشته باشد که از اختیارات لازم برای چینش تیم مدیریتی و اعمال سیاستهای خود برخوردار باشد؛ سیاستهایی که در ایام تبلیغات ریاستجمهوری بیان شده و مردم به آن سیاستها رای دادهاند.
وقتی این اختیارات چه از درون خود دولت و چه از بیرون دولت، مخدوش شود، این کارآمدی و پاسخگویی به مردم است که آسیب میبیند. این وضعیت، باعث کاهش اقتدار اجرایی دولت و زمینهساز تضعیف حکمرانی میشود. وقتی یک دولت نتواند مدیران همسو و کارآمد خود را انتخاب کند یا در اعمال سیاستهایش با موانع متعدد روبهرو شود، نتایج آن بهصورت مستقیم بر زندگی مردم (از اقتصاد تا مسائل اجتماعی) تأثیر میگذارد. مسئله بغرنج دیگر در چنین شرایطی، این است که مرزهای مسئولیتپذیری مبهم میشود و این یعنی تضعیف اعتماد عمومی به کل نظام. برای حل و اصلاح این وضعیت دو کار باید در تمام ساختار پارادایم قدرت مورد اجماع و تاکید قرار گیرد.
اول، شفافیت در حدود اختیارات و مسئولیتها: باید خطوط قرمز و اختیارات هر یک از قوا و نهادها کاملاً مشخص شود تا دولت بتواند با وضوح و اطمینان خاطر، بتواند وظایف خود را انجام دهد. این مسئله به تقویت قانونگرایی و از بین بردن مراجع تصمیمگیر موازی کمک زیادی میکند.
دوم، وحدت در بدنه اجرایی: خود دولت نیز باید از انسجام داخلی برخوردار باشد و تفرقههای احتمالی درونسیستمی را برطرف کند تا بتواند به شکل یکپارچه و قدرتمند عمل کند و از حقوق و اختیارات قانونی خود دفاع نماید. اقتدار دولت در گرو توانایی و اختیار آن برای انتخاب و بهکارگیری نیروهایش، و اجرای برنامههایش در چارچوب قانون اساسی است. اگر دولت در درون خود صدای واحدی نداشته باشد، چه از بیرون و چه در داخل جدی گرفته نخواهد شد.