| کد مطلب: ۴۹۵۷۵

چند تغییر آشکار/درباره شتاب تحولات سیاسی و اجتماعی ایران از سال ۱۴۰۱ به‌بعد

اعتراضات ۱۴۰۱، لحظه تاریخی بود که همان‌موقع بسیاری از مفسران و محققان اجتماعی آن را لحظه‌ای برگشت‌ناپذیر در جامعه ایران قلمداد کردند. به این معنا که این حرکت برخاسته از زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بود که چیزی جز تبلوریافتن آن مجموعه شرایط نبود و امکان ایجاد تغییری را اعلام کرد که امکان بازگشت به قبل از آن لحظه را از بین می‌برد.

چند تغییر آشکار/درباره شتاب تحولات سیاسی و اجتماعی ایران از سال 1401 به‌بعد

اعتراضات ۱۴۰۱، لحظه تاریخی بود که همان‌موقع بسیاری از مفسران و محققان اجتماعی آن را لحظه‌ای برگشت‌ناپذیر در جامعه ایران قلمداد کردند. به این معنا که این حرکت برخاسته از زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بود که چیزی جز تبلوریافتن آن مجموعه شرایط نبود و امکان ایجاد تغییری را اعلام کرد که امکان بازگشت به قبل از آن لحظه را از بین می‌برد.

اکنون که سه‌سال از این حرکت گذشته واقعیت‌ها نشان می‌دهد که تحلیلگران اجتماعی درست برداشت کرده بودند. اتفاقاتی که در جامعه ایران بعد از این اعتراضات شکل گرفت، بیان‌کننده تغییراتی بود که تحلیلگران آنها را قطعی در نظر گرفته بودند. من به چند تغییر آشکار که دراین‌زمینه به وجود آمده، اشاره خواهم کرد. 

علنی‌ترین تغییر، مسئله پوشش زنان بود که جرقه اولیه حرکت نیز از این مسئله سرچشمه گرفت. امروز در خیابان‌های نه‌تنها تهران و کلانشهرها بلکه در خیابان‌های شهرهای کوچک هم می‌بینیم که زنان کم‌وبیش از پوشش اختیاری خودشان استفاده می‌کنند. این تحول بزرگی نه‌تنها در ایران پس از انقلاب که در فضای ایران معاصر است. چراکه مسئله پوشش سر زنان از دوره قاجار تا به‌امروز مسئله‌ای مهم بوده است.

این یکی از همان امور بازگشت‌ناپذیری بود که در اعتراضات 1401، تحلیلگران آن را پیش‌بینی می‌کردند. مسئله پوشش زنان یکی از مسائل کانونی آن بود و در جریان تجاوز اسرائیل و آمریکا موقعیت جامعه را به‌گونه‌ای تغییر داد که عملاً دیگر امکان اجرای آن قانون از میان برود و البته دولت آقای پزشکیان پیش از جنگ هم زمینه را برای اعمال قانون حجاب مجلس آماده نمی‌دید.

اگرچه نیروهای حامی آن قانون همچنان دست‌وپا و تقلا می‌زنند که قانون را اجرا کنند و شرایط را به قبل بازگردانند اما در عمل، چنین چیزی را ناممکن می‌بینم. البته محیط‌های کوچک و کوچک‌تر با فضای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی متمایزی از کلانشهرها روبه‌رو هستند و اینکه زنان و دختران در محیط‌های کوچک‌تر پذیرای حجاب و روسری هستند به‌معنای پذیرش قانون حجاب و معنای سیاسی آن نیست؛ بلکه این قدرت سنت، عرف و فرهنگ محلی آنان است که آنها را مجاب و متقاعد می‌کند. 

دومین تغییر اساسی، واکنش جامعه به یکدست‌سازی سیاسی بود. سیاست خالص‌سازی منجر به کنار گذاشته‌شدن و طرد بخشی از نیروهای سیاسی از حاکمیت شده بود که به‌هرحال بخشی از صدای مردم و جامعه را نمایندگی می‌کردند. این سیاست خالص‌سازی تنش‌ها و بحران‌هایی را برای جامعه ایجاد کرده بود و اعتراضات 1401 اگرچه به‌طور مستقیم ارجاع و اشاره‌ای به سیاست خالص‌سازی نداشت اما آشکارا در زمینه سیاسی‌ای رخ داد که سیاست خالص‌سازی به‌طور آشکارا اعلام و اعمال می‌شد.

اما در اولین انتخابات ریاست‌جمهوری بعد از اعتراضات دیدیم که حکومت، سیاست خالص‌سازی را کنار گذاشت و فردی که نماینده صدای اصلاح‌طلبان یا صدای متفاوت‌تری در درون جامعه بود، توانست کاندیدای ریاست‌جمهوری و پیروز انتخابات شود. این تحول اگرچه نتوانست رضایت همه مردم را جلب کند اما بخشی از همان تحلیلی بود که تحلیلگران می‌گفتند؛ تغییری در نتیجه ایجاد شده و بازگشت‌ناپذیر است. 

سومین تغییری که در این حرکت و بعد از آن اتفاق افتاد، گسترش نسبی فضاهای گفت‌وگویی و آزادی‌های اجتماعی و آزادی‌بیان در جامعه است. اگرچه از دیدگاه مردم، همچنان آزادی نمره قابل‌قبولی در جامعه ما نمی‌گیرد اما بعد از اعتراضات می‌بینیم که فضای رسانه‌ها، مطبوعات و شبکه‌های اجتماعی در مقایسه با قبل از آن، از آزادی بیشتری برخوردارند. این به‌معنای وجود آزادی کامل یا حتی آزادی قابل‌قبول نیست اما به‌معنای تغییری است که جامعه خواهان آن بود و توانست گامی هرچند ناچیز و کوچک در راستای آن بردارد. 

نکته چهارم، عاملیت زنان است که در جامعه ایران افزایش یافته است. این عاملیت تنها در زمینه پوشش سر نیست. اعتراضات 1401، مسئله زن در جامعه ایران را بیش از هر زمانی در گذشته، جلوی صحنه اجتماع و سیاست آورد. سوژه‌گی زنانه مسئله اصلی آن بود. امروز می‌بینیم که زنان اگرچه از نظر اشتغال و وضع اقتصادی و اشکال گوناگون نابرابری‌ها و تبعیض‌های جنسیتی مثل گذشته در وضعیت مناسبی نیستند اما از آن به‌بعد جامعه بیش از هر زمانی، زمینه را برای کنشگری و سوژه‌گی زنان فراهم کرده است.

در محیط‌های خانواده، فضاهای شهری، فضاهای آموزشی و سیاسی و دیگر فضاهایی که امکان سوژه‌گی باشد، زنان بیش از همیشه بازیگرند. ازاین‌رو آن اعتراضات، حرکت زنانه‌ای بود که فرصت سوژه‌گی برای زنان را ارتقاء بخشید. اما شعار آن، «زن، زندگی، آزادی» بود. در مرکز این شعار، زندگی قرار دارد. تحولات سه‌سال اخیر نشان می‌دهد که مفهوم زندگی مانند مفهوم زن، نقش مهمی در سیاست و حیات اجتماعی ما ایفا کرده است. داستان جنگ تحمیلی اسرائیل و آمریکا علیه ایران در خردادماه امسال نشان داد که برای مردم، زندگی بیش از هر چیزی اهمیت دارد.

مردم ایران همبستگی مدنی گسترده‌ای به‌نمایش گذاشتند و ارزش‌های زندگی در حوزه عمومی، عملکرد و رفتار شهروندان برجسته شد و این مسئله تا حدی ریشه در مقولاتی داشت و دارد که از اعتراضات 1401 آغاز شده بود. امروزه برای مردم ایران زندگی اهمیت بارزی پیدا کرده است. اینکه مردم از شعارهای متجاوزان به سرزمین ایران استقبال نکردند و حتی مخالفان جمهوری اسلامی نپذیرفتند که همسو با متجاوزان و بیگانگان به خیابان‌ها آمده و سامان اجتماعی و سیاسی را به چالش گرفته و برهم بزنند، بیان‌کننده این واقعیت است که همانطور که مردم در آن حرکت می‌گفتند، زندگی برایشان اهمیت دارد. از این رو، واکنش مردم ایران به جنگ تحمیلی اسرائیل و آمریکا علیه ایران تا حدودی بیان‌کننده خواسته مردم برای زندگی بود؛ خواسته‌ای که در آن اعتراضات در کانون شعار آن قرار داشت. 

گذشته از اینها، فضای سیاسی و اجتماعی ایران قبل از 1401، روی دورِ کُند تحولات قرار گرفته بود. یکی از پیامدهای این حرکت این بود که شتاب تحولات سیاسی و اجتماعی ایران را افزایش داد و تجربه سه‌سال اخیر نشان می‌دهد که این شتاب نه‌تنها کاسته نشده بلکه افزوده نیز شده است. ازاین‌رو گمان می‌کنم تحلیلگران این حرکت در پاییز ۱۴۰۱، در فهم این نکته که تاریخ پساانقلاب‌اسلامی را می‌توان به قبل و بعد از آن تقسیم کرد، تحلیل چندان بیراه و نادرستی نبوده است. آنها لایه‌های جزم‌تر جامعه ایران و این حرکت را دیده بودند.

در ماه‌ها و سال‌های آینده نیز می‌توان انتظار داشت که، هم‌ سوژه‌گی زنان، هم انعطاف نظام سیاسی برای تغییرات، هم افزایش شتاب تغییرات و هم پیوستگی و تدام جنبش مشاهده شود. گمان نمی‌کنم که با مرور ایام، اعتراضات 1401 از حافظه جمعی و اجتماعی ایرانیان پاک یا محو شود. حتی گمان می‌کنم، هرچه زمان بیشتر می‌گذرد، این حافظه زنده‌تر هم شده است. بروز بعضی حوادث مثل جنگ تحمیلی اسرائیل و آمریکا علیه ایران و تجاوز آنها به خاک ایران، حادثه بزرگی‌ است که می‌توان گفت نقطه‌عطفی در فضای سیاسی ایران است؛ چراکه به‌هرحال داستان تنش‌های جمهوری اسلامی و کشورهای غربی، داستان ریشه‌داری است که با این جنگ عملاً به اوج خود رسیده است.

باید منتظر ماند و دید که در چندماه آینده، پرونده این جنگ چگونه ورق خواهد خورد. وضعیت کنونی که تعلیق و نه جنگ و نه صلح است، هنوز امکان پیش‌بینی روشن آینده نزدیک را به ما نمی‌دهد اما می‌توان این نکته را در نظر گرفت که این جنگ و آن حرکت به‌هرحال فضای سیاسی ایران و دور تند تحولات را تشدید کردند. پس گمان می‌کنم که در ماه‌های آینده همه‌چیز به این بستگی دارد که تا چه میزان جمهوری اسلامی ایران بتواند به‌سوی صلح نسبتاً پایدار یا افزایش تنش و جنگ حرکت کند. در آن‌صورت تحولات آینده ایران نیز پیچیده‌تر خواهد شد؛ چراکه بحران‌های اقتصادی، زیست‌محیطی، انرژی، فقر و بحران‌های دیگر ممکن است چهره ایران را به گونه دیگری تدوین کنند. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه جامعه
پربازدیدترین
آخرین اخبار