حسین نورانینژاد قائممقام حزب اتحاد ملت: باید خطوط قرمزی که مانع اصلاحاند بازتعریف شوند
حسین نورانینژاد، فعال سیاسی اصلاحطلب و قائم مقام حزب اتحاد ملت معتقد است که بحث اجماعسازی و توافق که از سوی رهبری بیان شده است، بحث جدیدی در تاریخ جمهوری اسلامی محسوب نمیشود و پیش از این هم در این راستا تلاشهایی از سوی سیدمحمد خاتمی و حسن روحانی در این مسیر صورت گرفته بود که شکست خورد. او در عین حال میگوید که دولت پزشکیان شانس بالاتری برای اجرای این موضوع دارد.

حسین نورانینژاد، فعال سیاسی اصلاحطلب و قائم مقام حزب اتحاد ملت در گفتوگویی که با خبرنگار هممیهن داشت، معتقد است که بحث اجماعسازی و توافق که از سوی رهبری بیان شده است، بحث جدیدی در تاریخ جمهوری اسلامی محسوب نمیشود و پیش از این هم در این راستا تلاشهایی از سوی سیدمحمد خاتمی و حسن روحانی در این مسیر صورت گرفته بود که شکست خورد. او در عین حال میگوید که دولت پزشکیان شانس بالاتری برای اجرای این موضوع دارد.
*رهبری در بخشی از نکتههایی که گفتند، از سبک کردن بدنه دولت و کاستن برخی دستگاهها که وجود و عدمشان یکسان است دفاع کردند. این دستگاهها کدام دستگاهها هستند؟ اصولاً چرا به وجود آمدند و چه شد که به این نقطه رسیده که رهبری هم دستور حذف آنها را میدهند؟
اگر دولت را یک موجود زنده بدانیم، در بدن آن اندامهایی وجود دارد که برای بقای انسان حیاتی محسوب میشوند و در کنار آنها، اندامهایی وجود دارند که بر اثر تکرار یا بیتدبیری، زائد روییدهاند. بخش زیادی از نهادها و سازمانهایی که امروز وجود دارند، نه محصول نیاز واقعی جامعه، بلکه نتیجه نگاه سیاسی، ایدئولوژیک و گاه رانتی هستند. برای نمونه، بسیاری از شوراها و سازمانهای موازی فرهنگی و اقتصادی، صرفاً بهخاطر بیاعتمادی به نهادهای اصلی و تکرار وظایف آنها ایجاد شدند. وقتی به نقطهای میرسیم که حتی عالیترین مقام کشور هم از «وجود و عدمشان یکسان است» سخن میگوید، یعنی نظام اداری ناکارآمدیاش مسجل شده است. اما ریشه این مشکل در همان سیاستی است که به جای تقویت نهادهای کارآمد، با تکثیر سازمانها و تقسیم رانت، بر حجم دولت افزود و امروز هزینه آن را مردم میپردازند.
*رهبری دو بار متوالی تاکید داشتهاند که باید سبک کردن بدنه دولت انجام شود اما در عین حال گفتهاند که در این مسیر موانعی وجود دارد. بزرگترین موانع پیش رو در این موضوع را چه میدانید و آیا رفع آنها از عهده دولت به تنهایی برخواهد آمد؟ چه عواملی برای رفع این موانع میتواند کمک کند؟
مهمترین مانع در سبکسازی دولت، عدم شفافیت، وجود موانع مختلف در برابر نظارت مدنی جامعه، درهمتنیدگی منافع گروههای ذینفوذ و ساختارهای موازی است. هر دستگاهی که امروز وجود دارد، مجموعهای از مدیران، بودجه و امتیازات را در اختیار دارد و طبیعی است در برابر حذف یا ادغام مقاومت کند. از سوی دیگر، بخشی از این نهادها مستقیماً زیر نظر یا در سایه حمایت مراکز قدرت شکل گرفتهاند و دولت بهتنهایی توان حذف آنها را ندارد. به همین دلیل است که حتی رئیسجمهورهایی با شعار کوچکسازی دولت، در عمل با دولت بزرگتر به کار خود پایان دادهاند.
رفع این مانع بدون حمایت و ورود مستقیم رهبری ممکن نیست. اگر ارادهای واقعی برای سبکسازی دولت وجود داشته باشد، باید پشتوانهای از بالاترین سطح نظام به دولت داده شود و خطوط قرمزی که تاکنون مانع اصلاح بودهاند، بازتعریف شوند. نقش رهبری در اینجا کلیدی است؛ چراکه تنها ایشان میتوانند از منافع تثبیتشده بکاهند و مسیر را برای دولت باز کنند. در کنار آن، شفافسازی عمومی و مطالبهگری اجتماعی و تامین و تضمین امنیت برای نقد و پرسشگری جامعه نیز میتواند به دولت کمک کند تا بر این مقاومتها غلبه کند.
*تحلیلتان از تاکیدی که رهبری در دیدار اخیر با اعضای هیئت دولت بر موضوع اجماعسازی داشتند، چیست؟
تأکید رهبری بر اجماعسازی را باید از دو زاویه دید: نخست، پذیرش اینکه شکافها و چندصداییهای درون حاکمیت که نه ناشی از پذیرش تکثر دموکراتیک در حاکمیت بلکه ناشی از نوعی حاکمیت دوگانه بوده در سالهای گذشته مانع اصلاحات بوده است. دوم، هشدار نسبت به فرصت اندکی که برای حل بحرانهای اقتصادی و اجتماعی باقی مانده است. اجماعسازی در واقع دعوت به پرهیز از کشمکشهای درونقدرت و تمرکز بر گرههای اصلی کشور است. اما اجماعی که صرفاً در سطح مدیران بالا شکل گیرد، اگر با مشارکت واقعی جامعه و نخبگان همراه نشود، بیشتر به همصدایی صوری بدل میشود تا همگرایی راهگشا.
یک نکته مهم دیگر این است که تلاش برای توافقسازی در بالا، ایده و رویکرد جدیدی نیست. هم در زمان خاتمی و دولت اصلاحات، هم زمانی که مهندس موسوی در سال ۸۸ بهعنوان کاندیدای میانهرو وارد صحنه انتخابات شد و هم دولت اعتدال حسن روحانی، برای این رویکرد تلاش شد که به دلایل مختلف از جمله برخی خطاهای درونی در این سه موج و از آن مهمتر، عدم رغبت و پذیرش بخش انتصابی حاکمیت، به نتیجه نرسید. اما در دولت آقای پزشکیان این پذیرش بوده و اساساً از دلایل نوع برگزاری آخرین انتخابات ریاستجمهوری، همین رویکردی بوده که به دلایل مختلف ایجاد شده است و در نتیجه امکان توفیق وفاق، دستکم در سطح حاکمیتی را به نسبت گذشته افزایش داده است.
*نقش سران قوا در اجماعسازی که مورد اشاره رهبری قرار گرفته چیست؟ آنها باید چگونه حرکت کنند که بتوانند به این اجماعسازی کمک کنند؟
سران قوا اگر بخواهند نقشی واقعی در اجماعسازی ایفا کنند، باید از منطق سهمخواهی و نگاهبخشی عبور کنند. یعنی نهتنها بر سر تقسیم قدرت و منابع به توافق برسند، بلکه ارادهای مشترک برای کاستن از هزینههای ساختار و باز کردن فضا برای نهادهای مدنی و بخش خصوصی داشته باشند. در این مسیر، صداقت در برابر مردم، شفافسازی تصمیمها و کنار گذاشتن رقابتهای درونقدرت اهمیت دارد.
اجماعسازی زمانی ثمربخش است که از بالاترین سطح حاکمیت پشتیبانی شود، اما در کف جامعه هم بازتاب پیدا کند. اگر اجماع سران قوا صرفاً توافقی در اتاقهای بسته باشد، به سرعت در برابر فشار مشکلات واقعی فرو میپاشد. توافق تکساحتی محکوم به شکست است. این رویکرد باید نهفقط در حاکمیت، بلکه با جامعه و نیز عرصه بینالملل بروز و ظهور یابد.