میراثی برای دموکراتیک کردن ایران/گفتارهایی در چهل و ششمین سالگرد درگذشت آیتالله سید محمود طالقانی
۱۹ شهریور ماه امسال چهل و ششمین سالگرد درگذشت آیتالله سیدمحمود طالقانی است. کسی که در سالهای مبارزات انقلاب و تا آن روز که زنده بود مورد اعتماد جریانهای مختلف سیاسی بود.

19 شهریور ماه امسال چهل و ششمین سالگرد درگذشت آیتالله سیدمحمود طالقانی است. کسی که در سالهای مبارزات انقلاب و تا آن روز که زنده بود مورد اعتماد جریانهای مختلف سیاسی بود. او را «پدر طالقانی» مینامیدند و مورد احترام و اعتماد همه طیفها حتی چپها هم بود؛ چنانچه در خاطرهای از فرزند ایشان نقل است که محسن رضایی پسر خلیل رضایی (از قدیمیهای سازمان مجاهدین خلق) آمد و گفت که مسعود رجوی میخواهد بیاید پیش آیتالله طالقانی و شما اجازه بگیرید که بیاید.
گفتم که آقا سخت عصبانی است و اجازه نمیدهد اما بگو سرزده بیاید. مسعود رجوی وارد شد و بدون اینکه به ما اعتنایی بکند به داخل اتاق آقا رفت. همین که داخل شد صدای آقای طالقانی بلند شد، هر دوی ما سریع دویدیم و به داخل رفتیم. دیدیم که آیتالله طالقانی به مسعود تَشَر میزند که «بله؛ رفتید با کمونیستها یکی شدید، دیگر من چکار میتوانم بکنم» که مسعود رجوی با یک قیافه موشمردهای کنار ایستاده بود...» داستان تلاش او برای حفظ همه مردم زیر پرچم ایران فقط درباره تشکلهای سیاسی مخالف و متضاد نبود بلکه در غائله کردستان نیز همه تلاش او برای حل مشکل با تشکیل یک شورای محلی را میستودند.
در همین راستا امسال که مجتمع فرهنگی آیتالله سیدمحمود طالقانی اقدام به برگزاری جلسهای با عنوان «طالقانی و مخاطرات ملی امروز ما» داشت، بخشی از این جلسه به گفتارهایی از چهرههای سیاسی و اجتماعی درباره تلاش طالقانی در راستای توجه به این نهاد در قانون اساسی بوده است. همان موضوعی که طالقانی در توضیحش گفته است:«امام دستور میدهد، ما هم فریاد میکشیم، دولت هم برنامه تصویب میکند، ولی عملیاتی نمیشود. مگر در سنندج که این شورای نیم بند تشکیل شد، ضرری به جایی رسید؟میبینیم آنجا نسبتاً از همه منطقه کردستان آرامتر است.
در گروههایی، افرادی دستاندرکار شاید اینطور تشخیص دادند که اگر شورا باشد دیگر ما چهکاره هستیم. شما هیچ، بروید دنبال کار خود. بگذارید این مردم مسئولیت پیدا کنند. این مردماند که کشته دادند.» و البته در سخنرانی محمدحسین رفیعی استاد بازنشسته دانشگاه تهران هیچ اشارهای به دیدگاههای طالقانی نشد و هاشم آقاجری نیز اشاره محدودی به این شخصیت داشت. بنابراین ما به آن بخش از جلسه که به موضوع اندیشه و رویکرد آیتالله طالقانی پرداخته است؛ در ادامه میپردازیم.
شورای مدنظر طالقانی و شورای فعلی
در ابتدا فاطمه گوارایی، فعال سیاسی ملی مذهبی چنین توضیح میدهد:«بحثی که آیتالله طالقانی در مسئله شوراها مطرح کرد، به نوعی در برابر آن وضعیتی که از همان ابتدای انقلاب در حال شکل گرفتن بود، بیبدیل بود. به عنوان یک طرح این موضوع را مطرح کرد که چه باید کرد، در برابر اینکه شما حکومت را به نام مردم در اختیار گرفتید و حالا مردم را کنار گذاشتید این موضوع مطرح میشد. به یاد دارم زمانی که در خطبههای نماز جمعه و یا مصاحبهها صحبت میکردند، از ایشان سوال میشد منظور شما این است که با این شورا چه اتفاقی رخ دهد؟ آیتالله طالقانی میگفت بحث بر سر این است که آنهایی که قدرت گرفتند به خانههایشان بروند و مردم مسئولیت کارها را برعهده بگیرند.
اگر شورا به آن مفهوم که آیتالله طالقانی مدنظرش بود را بخواهیم مورد توجه قرار دهیم، در این سیستم با این مکانیزم نخواهد بود، یعنی جواب نمیدهد. شورا یک وسیله و ابزار است و بستگی به آن کسی دارد که آن را در اختیار خود میگیرد. وقتی حکومت مبادی و منادی شورا میشود یک جور از این وسیله استفاده میکند و زمانی که شورا با این مفهوم که پشت زمینه آن مردم باشند و تصمیمگیرنده نیز مردم باشند، به گونه دیگری به این ابزار نگاه میکند.
اگر شما فکر کنید فرضاً یک تحولی در جامعه ایران رخ دهد که بخواهد مناسبات جامعه ایران دموکراتیکتر شود، آیا غیر از این است که شوراهایی مشابه آنچه در همه جهان مطرح است مانند سنا و پارلمان و شورای محلی شکل گیرد. آیا مدل شورایی که در آنجا اجرا میشود، همان مدلی است که در ایران و با این بسته سیاسی اجرا میشود؟ درحالیکه آن شوراها و نهادهای مدنی قوامدهنده دموکراسی مدنی هستند و در واقع از دموکراسی پاسبانی میکنند و آن را پایدار میکنند و منجر به حفظ آن میشوند درحالیکه در جامعه ما تبدیل شده است به یکسری نهادهایی که وضعیت بیخاصیت و بدون تاثیر دارند.
بنابراین فکر میکنم همچنان دارای کارآمدی و تاثیرگذاری است اما مهم این است که در چه ساختار و توسط چه افرادی به عنوان ابزار و وسیله میل به فرایند مردمی شدن حکومت نگاه شود. آگاهی یکی از مقدمات شورا است... دموکراسی مراحل مختلفی دارد یکباره نیست که از مرحله اول به مرحله آخر برسید. باید مراحل مختلف آن طی شود و به هر سطح بالاتر که میروید قطعاً فرایند آگاهی در لایههای مختلف جامعه گستردهتر شده است چراکه امر واقعی شورا به مفهوم بازگرداندن قدرت به دست مردم جامه عمل پوشانده میشود.»
شورا و میراث مرحوم طالقانی
پس از آن جلال جلالزاده، نماینده سنندج در مجلس ششم درباره وضعیت کردها طی این سالها گفت:«اگر به اهل سنت ارزشی ندادند و این قشر حتی از حق خود نیز محروم شد، این محرومیت یک نوع عقده و کینه میشود و یک جایی احساس میکند که اهل این کشور نیست. چراکه زمانی که در معرض ظلم و تبعیض قرار بگیرید احساس واگرایی و بیگانگی میکنید. اما زمانی که به شما شخصیت داده شد، اجازه داده شد و مثل یک شهروند اصفهانی، شمالی، مشهدی و... در سازندگی کشور شرکت کردید و این احساس به وجود آمد که عضوی از این کشور هستید، این در واقع کاری است که شورا انجام میدهد و این میراث مرحوم طالقانی است.
ایده شورای آقای طالقانی، مفصلی برای جامعه
در این بین مهدی سلیمانیه، پژوهشگر اجتماعی نیز به موضوع شوراها اشاره داشت و چنین توضیح داد:«به نظرم هر جامعهای نیاز به مفصل دارد. ما جامعهای نداریم که در این تکثر اجزا، نقشها و گروههای اجتماعی، باشد و یک جایی اینها باید به همدیگر وصل شوند. ولی گروههای اجتماعی، یا تیپهای اجتماعی یا افرادی باید بتوانند اینها را کنار همدیگر بنشانند و به همدیگر وصل کنند. یک جاهایی این نیاز خیلی بیشتر میشود. مثلاً در جامعهای مانند جامعه ما که دچار تجربه مهلک استبداد است، وجود مفصل بیشتر میشود که صداها را به صورت گزینشی ساکت و یا بلند کند.
برخی صداها بیش از حد ساکت میشوند و برخی صداها بیش از حد بلند میشوند و این نسبت با واقعیت و عرف جامعه ندارد. در جامعه نابرابر نیز مفصل بیشتر نیاز دارد. ما به شدت دچار بحران به رسمیت شناخته نشدن هستیم و وجود و حضور و وجود بخشهایی از جامعه به رسمیت شناخته نمیشود. الان در جامعه ما اهل سنت آنطور که باید دیده نمیشوند، زن نیز رویتناپذیر است.در سیاستگذاری رسمی ما حتی کودک به رسمیت شناخته نمیشود و هر چقدر در پایین تحولاتی صورت گرفته اما در سیاستگذاری تغییری رخ نمیدهد و هرچه از مرکز به سمت حاشیه حرکت میکنید غیررسمیتر است و در چنین جاهایی نیازمندیم که به سمت اصول بازگردند.
شورای آقای طالقانی یک ایده دارد که میگوید رستگاری به تنهایی نیست، فرد به تنهایی رستگار نمیشود، فرد در جمع و با هم رستگار میشود. یا با هم رستگار میشود، یا همه با هم نابود میشوند. ایده توسعه پایدار با ایده شورای آقای طالقانی با یک منبع حق است و یک چیز از تجربه انسانی را احساس کرده است و میگوید شما باید به چیزی مثل اتحاد و همبستگی، به سرمایه انسانی توجه کنید. همه اینها جانمایههای شورای آقای طالقانی است.
ایده محقق شده طالقانی چه در سنندج، چه در ترکمن صحرا، محدودیتهایی نیز دارد و نیاز داریم که این ایده را جلو ببریم و محدودیتهای این ایده را نیز ببینیم. اولین محدودیت این ایده بیشسیاسی بودن است، طالقانی به این دلیل که خودش بهرغم گرایشهای شدید اجتماعی، اما یک شخصیت سیاسی داشت، وقتی از شورا صحبت میکند، شورا را در جایی میبیند که معمولاً در تصمیمسازیهای جمعی حکمرانی، سیاست و تدبیر امر جمعی در شهر است.
من با ایده یهویی مشکل دارم، هیچ چیز در جهان یکباره نیست. اگر ایده طالقانی میگیرد و در بافت فرهنگی کردستان مطرح میشود و تا حدی جواب نیز میگیرد، به این دلیل است که در کردستان سابقه طولانی کار حزبی داشتیم، یعنی شما با افرادی به صورت جداگانه طرف نبودید، با یکسری آدم مواجه بودید که حدود 50 تا 70 سال بود که کار حزبی انجام میدادند. آن جامعه کردستان در آن دوره حتی برای معاش خود نیز کار جمعی میکرد. اما ماجرا این است که الان ما آن جامعه نیستیم. این جامعه تجربه کار جمعی نداشته است، بنابراین آن تجربه یکباره نبوده و الان نیز یکباره نمیشود کاری انجام داد.
درست است، در وضعیت بحرانی نمیتوان یکباره پایههای فرهنگی را دگرگون کرد، به همین دلیل نیاز است که زیست جمعی و کار جمعی و ایده شورا تجربه یک سرمایهگذاری روزمره شبیه قرضالحسنه است که باید سهمش را ادا کند تا در مواقع بحران، بتوانیم کار شورایی و کار جمعی انجام دهیم. وگرنه جامعهای که تجربه کار شورایی نداشته، نمیتواند یکباره و با فراخوان ملیت، مذهب و...در مواقع بحران این کار را انجام دهد.
گرچه یک میانبرهایی دارد به اسم مفصل. هر جامعهای به مفصل نیاز دارد. ما جامعهای نداریم که در این تکثر اجزا و نقشها و گروههای اجتماعی باشند و یک جایی اینها باید به همدیگر وصل شوند و یک گروههای اجتماعی، تیپهای اجتماعی و یا افرادی باید بتوانند اینها را به هم وصل کنند.»