بیانیه کوی ارم
(دانشجویان دانشگاه شیراز)

(دانشجویان دانشگاه شیراز)
برای هادی خانیکی چریک گفتوگو، برای احمد توکلی چریک نصیحتلائمةالمسلمین
در روزگاری که زر و زور و تزویر چون شمشیرهایی آخته بر گلوی جامعه پا میفشاردند و قرائت علوی از اسلام آئین دینداران و رویکرد روشنفکران زمانه بود، ذهن و دغدغه احمد توکلی و هادی خانیکی مدام آموزههای امام علی بود. آندو که اواخر دهه 40 در دانشگاه شیراز بههم رسیدند، سکوت را جایز نمیدانستند. میپنداشتند که باید ید واحده شد و در انجمن اسلامی سنگر مبارزه با ستم را استوار کرد. آرمانها آنقدر دستیافتنی و ارزشمندند که هر رنجی را میشود تحمل کرد. زندان و محرومیت از تحصیل که نصیب احمد و هادی شد، ذخیره آخرت شد و تحملش آسان. چندی میگذرد، مبارزات مردم ایران بهثمر مینشیند و بهار آزادی تجربه میشود. حالا زمانه سرخوشی مردم و اندیشمندان است. مدینه فاضله که در ذهنهایشان بود حالا در عینیت هم قابل تحقق بهنظر میرسد. دوران پدر و مادر ما متهمیم به پایان میرسد و افسوس و دریغ که در بهار آزادی جای یاران قدیمی چون ساسان صمیمی خالی است. احمد، هادی و دیگر یاران هرکدام سنگر دیگری را انتخاب کردند؛ یکی اولویت را فرهنگ دانسته است و دانشگاه و دیگری مدیریت اجرایی. دیگر زمان برانداختن به پایان رسیده است و نقشه راه ساختن برای هر کسی
بهگونهای متفاوت است. احمد نگران التقاط است و عدالت؛ عدالت را امری دروندینی میداند اما هادی به آشتی اسلام و مدرنیته میاندیشد و هر کدام در سویی میایستند که فکر میکنند پاسخی در خور به دغدغهها و مسائل زمانه است. 10 سال بعد از بهار آزادی و در دهه 70 امیدها به آن آرمانها که دستیافتنی است رنگ باخته است. یکی در انتخاباتی در ابتدای دهه 70 سخت به فقر، نداری و شکاف طبقاتی میتازد و بیزاری خود را از اشرافیگری فریاد میزند. فیلم تبلیغاتی او در خطر تیغ سانسور از سوی سیما قرار میگیرد. اما دیگری در کمپین توسعه همهجانبه، پایدار و متوازن خاتمی عنصری کلیدی میشود و ردای اصلاحطلبی بر تن میکند. پایان عصر چریکها فرا رسیده است و میانسالی یاران شریف، نجیب و اندیشمند را از همین جمع دانشجویی نیز با خود برده است. دریغ که رضا کاشانی نیست و دریغ که سیفالله داد چه زود از جمع ما رفت. دهه 80 و 90 که فرا میرسد و دولتهای تازه قدرت را بهدست میگیرند، آنقدر درگیر روابط و رقابتهای قبیلهای هستند که امیدی برای بهبود اوضاع ایجاد نمیکنند. در دور گردون زود فضیلت با عمری کوتاه در چرخه تداول ایام جای خود را به رذیلت میدهد
اما هنوز و همچنان بنا بر تعهدات اجتماعی و آموزههای دینی نباید نشست. یکی چاره را در نصیحت لائمة المسلمین میداند و دیگری چاره را در گفتوگو در همه سطوح سیاسی و اجتماعی. حتی اگر قوای جسمی در جنگ با پیری و سرطان مبارزه را اینبار برای زندگی و انجام مسئولیت مدنی به بدن این چریکهای آرمانخواه کشانده است. اینچنین است که احمد و هادی برای ما دوستداشتنی هستند و به دوست داشتنشان افتخار میکنیم. ما که شاهد بودهایم آنان در تمام عمر خود کوشنده راهی بودند که همه ما در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شیراز بر آن عهد بودهایم و آن آزادی، برابری و معنویت بود و اکنون نیز چون ما خود را در برابر فرزندان ایران متهم میدانند که از دستاوردهای حضور ملت در انقلاب بهخوبی نتوانستند مراقبت کنند. این جسمهای بیمار اما همچنان پرشور و شعور به همه میگویند که زندگی ادامه دارد و برای رفاه، آسایش و تعالی زندگی باید کنش جمعی مسئولانه و مداوم داشت، چراکه زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست/گر بیفروزیاش رقص آن در هر کران پیداست/ ور نه خاموش است و خاموشی گناه ماست.
جمعی از
اعضای پیشین
انجمن اسلامی
دانشجویان
دانشگاه شیراز
(1345 تا 1380)