| کد مطلب: ۴۶۰۱۵

روز رهنمود به فلان، روز رهنمود به بهمان

تا حالا ندیده‌ام که یکی از این صاحبان کسوت بیاید بگوید من این کار را برایتان انجام دادم، آن کار را هم انجام ندادم. دریغ از حتی یک نمونه. کلاً رهنمود است و «چراغ برگرفتن» تا صلاح کارمان را به ما نشان دهند.

روز رهنمود به فلان، روز رهنمود به بهمان

نمی‌دانم چرا اگر نگوئیم همه ما، در اکثریت‌مان این ویژگی وجود دارد که وقتی در جایگاه مهمی قرار می‌گیریم و مسئولیت مهمی به ما سپرده می‌شود، گمان می‌کنیم وظیفه داریم که دیگران را نصیحت کنیم، پند بدهیم و برایشان رهنمود مشخص کنیم. انگار دیگران نمی‌دانند از بهر چه کار آمده‌اند و همه چشم‌شان به دهان ماست تا ما برایشان معلوم کنیم که باید چه بکنند و انگار تا حالا نمی‌دانستند قرار است چه انجام بدهند.

یک‌جورهایی انگار این جامه‌ی پُست و مقام، یک زبری و شاید نرمی خاصی دارد (نمی‌دانم، من که تا حالا چنین جامه‌ای نپوشیده‌ام و به قول سعدی عزیز، کجا خود شکر این نعمت‌گزارم/ که زور مردم آزاری ندارم) که تا آدم‌ها آن را در بر می‌کنند، گویی امر بهشان مشتبه می‌‌شود که باید برای دیگران رهنمود صادر کنند. یعنی، مسئولیت می‌گیرند که کاری برای جماعتی بکنند، ولی بعد می‌آیند بین همان جماعت و می‌گویند شما باید فلان کار را بکنید، انگار خود آن جماعت تا حالا نمی‌دانستند چه باید بکنند. ایام و مناسبت‌ها را هم گویا ساخته‌اند برای همین که بزرگان بیایند و دیگران را ارشاد کنند و رهنمود بدهند و بیانیه صادر کنند که ‌ای چه نشسته‌اید که باید فلان کنید. 

نمی‌دانم آیا شما تا حالا دیده‌اید که یکی از همین جامه‌پوشان بیاید در همین مناسبت‌ها در بین جماعت و یا در بیانیه‌هایی که صادر می‌کنند بگوید من قرار بوده در این کسوت، فلان و بهمان کار را برایتان بکنم، این و آن کار را توانستم انجام بدهم و از انجام فلان و بهمان کار نتوانستم، یا توان داشتم ولی فعلاً به این دلیل و آن دلیل، انجامش مقدور نبوده؟ من که چنین چیزی را به‌خاطر ندارم. یعنی تا حالا ندیده‌ام که یکی از این صاحبان کسوت بیاید بگوید من این کار را برایتان انجام دادم، آن کار را هم انجام ندادم. دریغ از حتی یک نمونه. کلاً رهنمود است و «چراغ برگرفتن» تا صلاح کارمان را به ما نشان دهند.

شاید بهتر باشد روزهای مناسبتی را کلاً جور دیگری نام‌گذاری می‌کردند، مثلاً روز کارگر را نام می‌گذاشتند «روز رهنمود به کارگران» یا روز معلم می‌شد «روز رهنمود به معلمان» یا همین هفدهم مرداد که روز خبرنگار نام گرفته، اسمش می‌شد روز «رهنمود به خبرنگاران». اینجوری شاید حق مطلب بهتر ادا می‌شد و ما جماعت معطل که منتظریم اتفاقی بیفتد، دیگر بی‌دلیل و آرزومدارانه منتظر انجام کاری نمی‌ماندیم.

اما گفتم روز خبرنگار، به‌عنوان کسی که خود را یک فعال رسانه‌ای می‌دانم و بیش از 40 سال است که پیگیرانه در این عرصه می‌نویسم، نمی‌دانم چرا تصورم این بود که امسال با یک روز واقعی به نام «روز خبرنگار» روبه‌رو می‌شوم، و نه با حقیقتی ثبت نشده به نام «روز رهنمود به خبرنگاران». اما خب نشد که بشود و درست در روزی که نشریات نمی‌توانند کاغذ مورد نیاز برای انتشار خود را، حتی به قیمت خون پدرشان تهیه کنند، باز هم شاهد همان رهنمودها بودیم و انگار ما فعالان رسانه، خودمان نمی‌دانیم که باید چه‌کار کنیم. شاید تصور صاحبان منصب و ردا این است که ما قلم به دستان، قلم بر زمین گذاشته و بیل برداشته‌ایم و زمین مطبوعه را شخم می‌زنیم؟ 

دیگران به کنار، به بخش‌هایی از پیام رئیس‌جمهور به اصحاب رسانه توجه کنید، آنجا که ایشان می‌گویند «روز خبرنگار فقط یک تاریخ در تقویم نیست. فرصتی است برای تأمل دوباره در جایگاه بی‌بدیل رسانه‌ها؛ در بیان درست واقعیت‌ها، در ساختن اعتماد عمومی، در پیوند دادن دل‌های مردم و ایستادن در برابر تحریف و دروغ»، یا مثلاً این بخش از پیام ایشان که «از خبرنگاران عزیز می‌خواهم همان‌طور که از حق مردم در دانستن دفاع می‌کنند، از حقیقت ایران هم دفاع کنند. ایران را با همه زخم‌ها و شکوه‌هایش روایت کنند. از وطن نه با تردید، که با غیرت بنویسند و از گفتن حقیقت نترسند» و البته پیام جناب پزشکیان پر است از اینگونه سخنان، اما خب که چه؟

یعنی ما روزنامه‌نگاران، خودمان اینها را نمی‌دانستیم و منتظر بودیم ایشان برایمان وظایف‌مان را روشن کنند یا می‌دانستیم و منتظر بودیم که ببینیم رئیس‌جمهور قرار است در این روز از وظایف خود در قبال رسانه‌ها بگوید؟ مثلاً واضح و روشن بگویند به‌عنوان حداقل‌ترین کاری که ایشان و کابینه تحت امرشان برای تهیه کاغذ مورد نیاز مطبوعات چه کرده‌اند؟ می‌گویم کاغذ و حتی نمی‌گویم فشار بی‌امان بر اصحاب رسانه. 

اما انصاف بدهیم، آیا این انتظار بجایی است که وقتی ایشان و وزیر محترم ارشاد، کوچکترین اهمیتی حتی به مشکل کاغذ مورد نیاز مطبوعات و کلاً کاغذ مورد نیاز حوزه نشر نمی‌دهند، ما اصحاب رسانه از ایشان توقع داشته باشیم که به مسئله خروج مرجعیت رسانه از کشور اهمیت بدهند؟ کلاً ماجرا همان است که بالاتر گفتم، بهتر است نام روزها را تغییر بدهند و بگذارند روز رهنمود به فلان و روز رهنمود به بهمان. کلاً می‌گویم.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
آخرین اخبار