قصههای مراکشی
محمد زفزاف (۲۰۰۱ـ ۱۹۴۵)، نویسنده و روشنفکر مشهور عرب را پدرخوانده ادبیات مراکش نامیدهاند و اهمیت او در ادبیات مراکش را با اهمیت بزرگانی چون تولستوی و داستایوفسکی در ادبیات روسیه و جهان مقایسه کردهاند.

محمد زفزاف (۲۰۰۱ـ ۱۹۴۵)، نویسنده و روشنفکر مشهور عرب را پدرخوانده ادبیات مراکش نامیدهاند و اهمیت او در ادبیات مراکش را با اهمیت بزرگانی چون تولستوی و داستایوفسکی در ادبیات روسیه و جهان مقایسه کردهاند. از زفزاف در همین یک سال اخیر دو کتاب به فارسی ترجمه شده است؛ یکی «دهانهای گشاد» که رمانی است کوتاه یا بهتر است بگوییم داستانی است بلند درباره نویسندهای در جدال با مادری سنتی که فرزندش را فقط در نقش همسر و پدر میتواند تجسم کند.
دومین کتاب ترجمهشده زفزاف اما شامل مجموعهای از داستانهای کوتاه او است که به نام یکی از این داستانها، «مردی که جای خرش را گرفت» نام گرفته است. کتاب مقدمهای در شرح زندگی این نویسنده نیز دارد. محورهای عمده داستانهای زفزاف را فقر، خرافات، زیست آمیخته با درد و زجر مردمان فردوست مراکشی و انزوا و تنهایی دامنگیر آدمیان تشکیل میدهد. برای نمونه در داستان «زن و دریا» شخصیت اصلی قصه زنی است بیوه و تنها که فقط یک راه ارتباطی با جهان بیرون از خویش دارد: دریا.
مردی که جای خرش را گرفت
نویسنده: محمد زفزاف
مترجم: محمدحسین میرفخرائی
نشر: نی