نگرشهای کسبوکار نسبت به ثبات منطقه باید مد نظر قرار گیرد
دومین قسمت از گفتگویی تخصصی درباره مطالعات ریسک بازار انرژی در خاورمیانه و جهان تقدیم شما میشود. گفتگو با دکتر کارن یانگ، کارشناس برجسته بازار انرژی و عضو کلیدی مؤسسه خاورمیانه

بهنظر میرسد رئیسجمهور ترامپ در حال حاضر اعمال حداکثر فشار علیه ایران را در اولویت قرار نداده است، چرا که پیامی در شبکه اجتماعی "تروث سوشال" منتشر کرده است که بهنظر من گیجکننده بوده است. او اظهار کرده است که ایران اکنون میتواند بدون هیچ مانعی نفت خود را به چین صادر کند. من تصور میکنم شما نیز آن پیام را مشاهده کردهاید. برداشت شما از آن چه بوده است؟ آیا شما نیز همانقدر که من دچار سردرگمی شدم، گیج شدهاید؟
بله، بهنظر من نیز این پیام بسیار مبهم بوده است. مشخص نیست که آیا ایشان اساساً اطلاع دارند که ایران همین حالا نیز در حال فروش نفت به چین است یا خیر. این صادرات بدون مانع خاصی ادامه داشته است. نمیدانم منظور ایشان این بوده است که ممکن است بخشی از تحریمهای فعلی علیه ایران برداشته شود یا خیر. واقعاً مشخص نیست که منظور چه بوده است. شاید این پیام، نوعی علامت به چین بوده است؛ نشانهای از همدلی با منابع تأمین انرژی چین. اما نمیتوان با اطمینان اظهار نظر کرد.
با این حال، باید توجه داشت که چین نفت خود را از منابع مختلفی وارد میکند. ترکیب واردات نفت این کشور بسیار متنوع است. بنابراین، در صورت قطع صادرات از ایران، امکان جایگزینی آن از سایر منابع وجود خواهد داشت.
البته شما در حوزه منطقه و جریانهای انرژی صاحبنظر هستید، اما اجازه دهید بپرسم: برداشت شما از واکنش امارات متحده عربی، عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به رویدادهای اخیر، بهویژه طی دوازده روز گذشته و در پیوند با مسئله انرژی، چه بوده است؟
بهنظر من، آنچه طی این روزها رخ داده، همان سناریوی کابوسواری است که این کشورها همواره از آن بیم داشتهاند. هنگامیکه شاهد شلیک و رهگیری موشکها بر فراز دوحه بودهایم، ویدئوهای بسیاری از مردم در مراکز خرید قطر منتشر شده است که در حال فرار به سوی پناهگاهها بودهاند. در بحرین هشدارهای پیشگیرانهای به شهروندان داده شده است؛ بهطوریکه کودکان این هفته به مدرسه نرفتهاند و کارمندان دولت موظف شدهاند از خانه کار کنند. در کویت نیز پناهگاههای اضطراری برپا شدهاند.
همچنین شاهد لغو پروازهای خطوط هوایی بریتیش ایرویز، سنگاپور ایرلاینز و در ادامه، توقف کامل ترافیک هوایی برای دستکم نیمروز یا یک روز بودهایم. این اتفاقات خارج از برنامهریزی کشورهای منطقه بودهاند. بهویژه در عربستان سعودی و امارات متحده عربی که تمرکز سیاستگذاری آنها بر تحول اقتصادی، تنوعبخشی به منابع درآمد و توسعه بخشهایی فراتر از نفت و گاز است؛ هرچند نفت و گاز همچنان منبعی بسیار مهم برای درآمد دولت بهشمار میروند.
اما نمیتوان تصاویری از موشکهایی که بر فراز آسمان پرواز میکنند را روی کارتپستالها قرار داد و در عین حال انتظار داشت که جهانیان بگویند: «بله، این مکان عالی برای برگزاری جام جهانی فوتبال یا بازیهای آسیایی است»، یا جای مناسبی برای ساخت یک اقامتگاه پنجستاره جدید، یا انتقال خانواده و اشتغال در یک دفتر سرمایهگذاری خانوادگی، یا مدیریت یک صندوق بزرگ زیرساختی یا سرمایهگذاری خصوصی. در اقتصادهایی مانند قطر و امارات، جایی که تنها ده درصد جمعیت را شهروندان تشکیل میدهند و تقریباً بهطور کامل به نیروی کار و تخصص خارجی وابسته هستند، چنین تصاویری اصلاً نقطه قوت محسوب نمیشوند.
با این حال، باید گفت که هرچند این حادثه به کسی آسیبی وارد نکرد و حتی اگر عربستان سعودی و امارات مستقیماً هدف قرار نگرفته بودند، ولی موشکها به پایگاه العدید اصابت کردند، باز هم تصویری که در افکار عمومی شکل گرفته است، تصویر «خلیج واحد» است. کشورهای عربی خلیج فارس بلافاصله به حمایت از یکدیگر برخاستند. هرچند که در گذشته، تنشهایی در چارچوب شورای همکاری خلیج فارس وجود داشته است—از جمله محاصره قطر در فاصله سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱—اما بلافاصله شاهد انتشار بیانیههایی در اعلام همبستگی و محکومیت اقدام ایران در هدف قرار دادن حریم هوایی قطر بودهایم. این چیزی نیست که این کشورها خواهان مشاهده آن باشند؛ نه تنها بهدلیل اینکه آن را نقض حاکمیت خود تلقی میکنند، بلکه همچنین بهعنوان تهدیدی برای فضای تجاریشان و اهدافی که در راستای تثبیت تصویر ثبات و رفاه اقتصادی دنبال میکنند.
این موضوع بهویژه با شعار همیشگی عربستان سعودی گره خورده است: تنوعبخشی اقتصادی. پیشبرد طرح چشمانداز ۲۰۳۰. آنها دیگر نمیخواهند شاهد وقوع جنگی میان ایران و اسرائیل باشند، چرا که چنین چیزی کاملاً در تضاد با چهره جدیدی است که در تلاش برای ترسیم آن هستند.
البته، نباید فراموش کرد که هیچ علاقهای میان عربستان سعودی و ایران وجود ندارد. اما از ماه مارس ۲۰۲۳، توافقی با میانجیگری چین حاصل شد که منجر به ازسرگیری روابط دیپلماتیک میان دو کشور گردید. این توافق، خطوط ارتباطی میان نهادهای دولتی، وزرای خارجه و دفاع دو کشور را بازگشایی کرد و تصمیمی بود که با دقت و احتیاط اتخاذ شد. این تصمیم در پاسخ به احساس ناامنی، تمرکز بر اقتصاد داخلی و تلاشی برای بهحاشیهراندن تنشها و مشکلات منطقهای گرفته شد. همچنین ناشی از ترسی واقعی بود که از تکرار حملات سال ۲۰۱۹ به تأسیسات آرامکو در بقیق و خریص داشتند؛ حملاتی که از سوی ایران صورت گرفت.
در آن زمان، احساس رایج در عربستان این بود که ایالات متحده واکنش چندانی از خود نشان نداد. رئیسجمهور وقت، دونالد ترامپ، گفته بود که چون هیچ آمریکایی در این حمله آسیب ندیده است، بنابراین این مسئله ارتباطی به ما ندارد. همین رویکرد، نقطه چرخشی در رویکرد دیپلماتیک عربستان سعودی بود و موجب شد بهسوی تعامل و برقراری روابط با ایران گام بردارند.
اتفاقی مشابه نیز در سال ۲۰۲۲ در امارات رخ داد، زمانی که موشکها و پهپادهایی از سوی حوثیها در یمن به ابوظبی پرتاب شد. اماراتیها احساس کردند که ایالات متحده، علیرغم مشارکت در رهگیری این حملات از پایگاه هوایی الظفره، در سطح بیانیهها و ارتباطات مستقیم رهبران، واکنش کافی و درخور نشان نداده است. آنها انتظار داشتند درک جدیتری از تهدیدات خود ببینند.
نگرانی من در حال حاضر این است که رئیسجمهور آمریکا در حال ارسال پیامهایی سادهانگارانه با مضامینی چون «صلح برای همه» است، در حالی که تقریباً هیچ اشارهای به احساسات و نگرانیهای کشورهایی مانند قطر، امارات، عربستان، کویت، بحرین و حتی عمان نسبت به عبور موشکها از آسمانشان نشده است. مشخص نیست چه نوع تضمینهایی ارائه شده است. آیا جنگندههایی به پرواز درآمدهاند؟ بیشک اقدامات نظامی صورت گرفته است، اما انتقال این اقدامات در سطح رهبران و از رهبر به رهبر، از طریق ابراز همدلی و نشان دادن دغدغه، نقشی حیاتی در تثبیت این روابط ایفا میکند.
وضعیت صنعت نفت و گاز ایران چگونه است؟ میتوانید کمی درباره وضعیت این صنعت در داخل ایران توضیح دهید؟ چه میزان از صادراتشان به چین میرود و آیا این صنعت بهطور کلی کارآمد و سودآور است؟
باید بگویم که احتمالاً نمیتوانم خیلی عمیق وارد این موضوع شوم، زیرا وضعیت این صنعت بسیار مبهم است. آیا ایران اگر سرمایهگذاری بیشتری میداشت، میتوانست تولیدش را افزایش دهد؟ احتمالاً بله. اما این سرمایهگذاری از کجا قرار است تأمین شود؟ چین قطعاً حاضر بوده است نفت ایران را خریداری کند، اما تمایلی به سرمایهگذاری جدی و توسعه زیرساختهای نفتی ایران نداشته است.
صنعت گاز ایران ظرفیت عظیمی دارد. آنها بزرگترین میدان گازی جهان را دارند که آن را با قطر مشترکاً بهرهبرداری میکنند، اما تاکنون نتوانستهاند این ظرفیت را به محصول صادراتی تبدیل کنند، چرا که فناوری، ترمینالها و تأسیسات لازم را در اختیار ندارند.
اگر تغییری جادویی در جایگاه ایران در جامعه جهانی رخ دهد و تحریمها برداشته شود، آیا وضعیت میتواند تغییر کند؟ بله، این احتمال وجود دارد که سرمایهگذاریهایی جذب شود. اما این موضوعی نیست که کشورهای خلیجفارس به آن علاقهمند باشند. همانطور که ابتدای گفتگو اشاره کردم، ما با کمبود نفت مواجه نیستیم.
حتی LNG (گاز طبیعی مایع) در حال حاضر به خوبی تأمین میشود و منابع جدیدی از جمله در ایالات متحده به بازار عرضه شده است. بنابراین، اینگونه به نظر میرسد که ایران برای سرمایهگذاریهای بزرگ و زیرساختی که نیازمند صرف هزینههای هنگفت و زمان طولانی برای ساخت است، دیر وارد میدان شده است. احتمالاً سایر مناطق برای پاسخگویی به تقاضای احتمالی، جایگاه بهتری دارند و آمادهتر هستند.
برای شرکتهای آمریکایی که به دنبال ایجاد حضور در منطقه خلیج فارس هستند، چگونه باید محیط امنیتی آینده را تفسیر کنند؟
فکر میکنم این سؤال بسیار مهمی است و احتمالاً یکی از مسائلی خواهد بود که زمان زیادی برای بهبود و درک آن لازم است و آن هم جایگاه، رابطه، تعامل و ادغام اسرائیل در منطقه است. پس از توافقنامه ابراهیم، امیدهای واقعی در زمینه سرمایهگذاریهای میان خلیج و اسرائیل و تبادلات مردمی به وجود آمد، اما اکنون هنوز به آن نقطه نرسیدهایم. اسرائیل بسیار احساس میکند که این تهدیدات وجودی بودهاند و در وضعیت جنگی دائمی ۲۴ ساعته و هفت روز هفته قرار دارد و فکر نمیکنم که به این زودیها از این وضعیت خارج شود.
این بدان معناست که احتمال ازسرگیری حملات متقابل میان اسرائیل و ایران همچنان وجود دارد، حتی اگر آتشبس برقرار شود، اما نگرانی وجود دارد که اعضای تندرو سپاه پاسداران بخواهند موضعی سختگیرانهتر، تهاجمیتر و تروریستیتر اتخاذ کنند. اسرائیل منتظر نخواهد ماند. آنها به وضوح نشان دادهاند که سیاست پیشدستانهای در قبال همسایگان خود اتخاذ کردهاند. اگر خطر بالقوهای ببینند، آن را زودتر از موعد از بین خواهند برد.
بنابراین این مسئله برای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس که شروع به پذیرش ایده ادغام بیشتر منطقهای با اسرائیل کرده بودند، بسیار دشوار است و آنها نسبت به این موضوع نگران هستند: آیا اسرائیل به ما زنگ خواهد زد؟ آیا از پیش مطلع خواهیم شد؟ این موضوع چه تأثیری بر برنامهها و محیطی که برای تثبیت ثبات و امنیت تلاش میکنیم، خواهد داشت؟
این علامت سؤال بزرگی است که برای مدتی بر منطقه سنگینی خواهد کرد و قطعاً هرگونه تلاش برای عادیسازی روابط میان عربستان سعودی و اسرائیل و حتی عادیسازیهای موجود را مختل خواهد کرد.
تمام این نکات بسیار مهم هستند، چرا که دولت آمریکا میخواهد نشان دهد این عملیات صرفاً یک اقدام محدود و واحد بوده است. آنها میخواهند اثبات کنند که میتوان حمله نظامی انجام داد بدون آن که به جنگ بیپایان، نیروی زمینی گسترده و رویای دموکراسی در سراسر خاورمیانه منجر شود، اما ممکن است اسرائیل روزی دوباره وارد عمل شود. بنابراین، همانطور که شما به درستی اشاره کردید، نگرشهای کسبوکار نسبت به ثبات منطقه باید مد نظر قرار گیرد.
از دید کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، آنها هنوز در اینجا زندگی میکنند؛ بر خلاف آمریکاییها که فقط برای مدت کوتاهی میآیند و سپس خارج میشوند. ایران نیز از منطقه خارج نخواهد شد. بنابراین، آنها باید نوعی مدل عملیاتی برای تعامل و همکاری با این شرایط ایجاد کنند که در حال حاضر بسیار دشوار به نظر میرسد.
شما درباره نفت ایران و تحریمها صحبت کردید، اجازه دهید بپرسم اگر رئیسجمهور تصمیم بگیرد به کمپین تحریمهای حداکثری بازگردد، آیا نکتهای به ذهن شما میرسد؟
آنچه بیشتر شنیدهام این است که این کار به اندازه دوره اول ترامپ موفق نخواهد بود، زیرا بخش قابل توجهی از نفت ایران اکنون به چین میرود، و مگر این که ما حاضر باشیم...
چین عامل تعیینکننده است.
و شاید ما حاضر نباشیم تمام شرکتهای چینی را نیز تحریم کنیم. نمیدانم آیا رئیسجمهور ترامپ این را در لیست کارهای خود دارد یا خیر.
یا بخواهیم نفتکشهایی را که به مالزی میروند و نفت خود را به جای ایرانی به نام مالزیایی تغییر پرچم میدهند، دنبال کنیم. آیا نیروی دریایی ما آنها را تعقیب خواهد کرد؟ قطعاً این کار انجام نخواهد شد.