کنسرسیوم، نوشداروی بیعوارض نیست
هر وقت گفتوگوها بر سر برنامه غنیسازی ایران به مانعی میرسد، نگاهها به سمت ایده کنسرسیوم به عنوان راه خروج از بنبست میرود.

ریچارد نفیو پاتریک کلاوسون/پژوهشگر و دیپلمات دولت اوباما
هر وقت گفتوگوها بر سر برنامه غنیسازی ایران به مانعی میرسد، نگاهها به سمت ایده کنسرسیوم به عنوان راه خروج از بنبست میرود. تصور این است که افزودن بُعد بینالمللی به برنامه ایران به همه بخشی از آنچه میخواهند خواهد داد؛ اما چنین ایدههایی معمولاً حمایت چندانی جلب نمیکنند. همچنان ممکن است کنسرسیومی که رضایت متقابل حاصل کند، در گفتوگوهای کنونی برپا شود؛ اما موانع فراواناند. ایدههای بسیاری برای کنسرسیوم پیشنهاد شدهاند تا به مشکل غنیسازی ایران رسیدگی شود.
اینها را میتوان در سه دسته کلی دستهبندی کرد: سهم مالی در مقابل خدمات: در این الگو، شرکتکنندهها پول میدهند تا سهمی در شرکت داشته باشند و در مقابل اورانیوم غنیشده بگیرند، اما در همه جنبههای تولید مشارکت ندارند. این یعنی ایران اجازه نخواهد داشت تأسیسات غنیسازی و/یا دیگر بخشهای چرخه سوخت را در خاک خود داشته باشد.
ممکن است از بخشهای فنی برنامه هم بیرون باشد. مشارکت جداگانه فنی: در این الگو، شرکای کنسرسیوم، برای هر کدام از اعضا، بخشی از فرایند تولید سوخت را مشخص میکنند و محصول حاصل را به اشتراک میگذارند؛ مثلاً، یکی از اعضا اورانیوم استخراج میکند، دیگری آن را به شکل غنیسازیپذیر درمیآورد، دیگری سوخت را تولید میکند و باز یکی دیگر به مدیریت پسماند میپردازد. در حالت دیگر، برخی اعضا ممکن است مدیریت بیش از یک گام را داشته باشند.
در نمونه فعلی، احتمالاً انتظار نمیرود ایران، با توجه به منابع طبیعی محدودش، استخراج اورانیوم را بر عهده داشته باشد؛ اما میتواند از جای دیگری وارد کند و به شکل غنیسازیپذیر دربیاورد، سپس آن را برای پردازش بعدی به خارج از کشور منتقل کند. عملیات جعبه سیاه: در این الگو، ممکن است یک کشور تأسیسات غنیسازی داشته باشد اما در بخشهای فنی کارش نقشی نداشته باشد. چنین تأسیساتی میتواند تحت کنترل و اجرای خارجی باشد، مثل سایت یورنکو (Urenco) در ایالات متحده که در آن آمریکاییها به فناوری استفاده داخلش هیچ دسترسی ندارند.
نمونههای پیشین، پیچیدگیها و خطرات این الگوها را نشان میدهند. از یورنکو بود که عبدالقادر خان، پدر بمب هستهای پاکستان، طراحی سانتریفیوژها را سرقت کرد. اشتراک فناوری اغلب عنصری طبیعی در کنسرسیومهای هستهای است اما همزمان میتواند، بسته به چیدمان امنیتی و شرکای درگیر، به تهدید مهلکی برای گسترش تسلیحات تبدیل شود. یورودیف (Eurodif) البته چنین خطری ایجاد نکرد اما از لحاظ دیگری عبرتآموز است. علیرغم یک میلیارد دلار سرمایهگذاری، ایران هیچ وقت سهم ۱۰ درصدی اورانیوم غنیشده سطح پایینش را دریافت نکرد. دعواهای دادگاهی طولانی راه افتادند و در نهایت فرانسه پذیرفت پول ایران را پس بدهد.
در نهایت هم تا ۱۹۹۱ چنین نکرد. مقامات ایران تا همین امروز مدعی هستند که یورودیف تحت فشار سیاسی ایالات متحده اورانیوم آنها را نگه داشت. همچنین میگویند با این تجربه، دیگر هیچ وقت منحصراً به تأمینکنندگان خارجی سوخت اتکا نخواهند کرد. ایران برای تأمین سوخت با شرکت روسی روساتم قرارداد بسته؛ با این حال مقامات میگویند برنامه غنیسازی داخلیشان پشتیبانی لازم برای تأمین سوخت از روسیه است. به همین شکل آنها به شدت در مقابل این مقاومت دارند که قراردادی امضا کنند و به موجبش نقش ایران در چرخه سوخت کاهش یابد یا ایران صرفاً به تأمینکننده مالی غنیسازی در خارج از کشور تبدیل شود.
برعکس، ایالات متحده پیشتر ایده کنسرسیومی را که شامل غنیسازی با مقیاس بالا در ایران شود، رد کرده است؛ البته توافق ۲۰۱۵ اجازه میداد ایران برنامه غنیسازی خود را حفظ کند و بعد از ۱۵ سال آن را گسترش دهد، اما تنها پس از گذران دورهای محدودیت بالا. این عوامل و عوامل دیگر باعث شدهاند دو کشور نتوانند در طول چند دهه ایدهای شدنی برای کنسرسیوم حاصل کنند.
ایدههای جایگزین مثل تأمین از سوی قزاقستان با نظارت آژانس هم ایران را قانع نکردهاند که سانتریفیوژهایش را خاموش کند. فراتر از اینها، الان هیچ نیاز مشخصی به کنسرسیوم جدید در خاورمیانه هم نیست. برنامههای هستهای موجود در منطقه، یا هنوز عقبتر از آناند که نیاز به سوخت داشته باشند، یا چیدمانهای فعلی به خوبی تأمینشان کرده. کنسرسیوم، به جای اینکه کمبودی واقعی را رفع کند، احتمالاً دغدغههای بیشتری برای گسترش تسلیحات ایجاد خواهد کرد.