شاعر و مترجم آوانگارد
بیژن الهی را بیشتر بهخاطر شعرهایش میشناسند اما او در نوجوانی ذوقی در نقاشی نشان داد و تحتنظر جواد حمیدی نقاشی آموزش دید.

بیژن الهی را بیشتر بهخاطر شعرهایش میشناسند اما او در نوجوانی ذوقی در نقاشی نشان داد و تحتنظر جواد حمیدی نقاشی آموزش دید، اما مادرش با آنکه دستی در نقاشی داشت برای تنها فرزندش آیندهی دیگر میخواست و او درنهایت مجبور شد به حرف خانوادهاش تن در دهد و نقاشی را رها کند ولی نگاه نوگرایش را در قلم ریخت و یکی از شاعران موسوم به شعر دیگر است.
از ویژگیهای مهم اشعار او چینش منحصربهفرد واژگان، همچنین تلفیق گزارههای انفصالی، تلویحی و بههمپیوستن توانش ارتباطی و روایی، خلق صحنههای بدیع و تصویرسازیهای تازه و نو در شعر فارسی بود. او در سال 1343 به دعوت فریدون رهنما، پایش به عرصه مطبوعات باز شد و در «خوشه»، «مجله بررسی کتاب»، «هفتهنامه تماشا» و «رستاخیز جوان»، شعرها و ترجمههایش را چاپ کرد. او که به چند زبان مسلط بود، آثار بسیاری از شاعران را به فارسی ترجمه کرد. «درهعلف هزار رنگ»، «حلاجالاسرار: اخبار و اشعار»، «جوانیها»، «اشراقها: اوراق مصور آرتور رمبو»، «صبح روان» و «زمرد و حمله» ازجمله آثار او هستند. بیژن الهی در نهم آذرماه 1389 درگذشت و بنا به وصیتش در روستای بیجدهنو مرزنآباد به خاک سپرده شد.